#ادامه
🌀در این هنگام ابن رشد خود را کنار کشید و رنگ چهرهاش دیگر شد، (گویی) درباره اندیشیده خود دچار شک شده بود.
🔆سپس گفت: شما امر را در کشف و فیض الهی چگونه یافتید؟ آیا همان است که (عقل و) اندیشه نظری به ما داده است؟
🔮 به او گفتم: آری - نه! میان آری و نه روحها به بیرون از موادشان پرواز میکنند و گردنها از بدنهایشان جدا میشوند!
🔹 ابن رشد رنگش پرید، لرزه بر اندامش افتاد و نشست و میگفت: لاحول و لاقوة الا بالله، زیرا آنچه را من بدان اشاره کرده بودم، دریافته بود... .
🌀پس از آن روز ابن رشد از پدرم خواست که من بار دیگر با او گرد آیم، تا آنچه در اندیشه دارد، بر من عرضه کند (و بداند) که آیا (اندیشههای او) موافق (با برداشت من) است یا مخالف آن، زیرا وی از صاحبان اندیشه و نظر عقلی بود.
🔆سپس وی خدا را سپاس گزارد از اینکه در زمانی زندگی میکند که در آن کسی را دیده است که نادان به خلوت خود داخل میشود و اینگونه بیرون میآید، بیدرسی و بحثی و مطالعهای و خواندنی.
🌀سپس گفت: این حالتی است که ما (وجودِ) آن را اثبات کرده بودیم، اما کسی را که دارای آن شده باشد، ندیده بودیم.
🔆سپاس خدای را که من در زمانی هستم که در آن یکی از دارندگان این حالت یافت میشود که قفلها را میگشاید. سپاس خدایی را که ویژگی دیدار با او را نصیب من کرد.
🍃🌿☘ با ما همراه باشید در👇👇👇
🍃🔸
#صحیفه_عشق 🍃🔸
🍀🌾🔸
@sahyfeyheshgh ☘✨