🌧⃟ೄྀღتـَـــــࢪنــمِ بــــــٰاࢪان
#پارت6 #پسربسیجی_دخترقرتی روی تخت نشستم و به گنبد طلای خیره شدم ، تسبیح فیروزه دور دستم رو باز کردم
وای اصلا یادم رفت آماده بشم اولین، لباسی که دم دست بود رو پوشیدم بریم مامان من آماده ام نه بیا بعد یه ساعت آماده نباش اوه عشقم تلخ نشو بالاخره اومدم واقعا که خیلی رو داری بزن بریم عاطی گلی پوفی کشید و سمت ماشینش رفت شام رو توی محیطی شاد خوردیم، بعد شام هم به بام شهر رفتیم، کلا شب خوبی بود به من حسابی خوش گذشته بود صبح روز بعد با انرژی مضاعفی برای رفتن به دانشگاه آماده شدم و از اونجای که مامان مجبور بود برای عمل اورژانسی خودش رو به بیمارستان بروسونه باید تنها برای انجام کارای ثبت نام می رفتم یک ساعت دانشگاه بعد بودم ، دهنم از صف طولانی که جلوی روم بود باز موند اوه اینجا رو ببین کم کم دو ساعت علاقم که شده همونطور که پیش بینی میکردم دو ساعت و خوردهای منتظر بودم تا نوبتم رسید ، بعد از انجام کارهای ثبت نام و مشخص شدن زمان تشکیل کلاسها که سه هفته بعد بود به خونه برگشتم تمام این سه هفته رو هروز دنبال خرید برای دانشگاه بودم و دقیقا عین بچه های دبستانی هر چیزی رو که می دیدم میخریدم البته مامان هم ذوق زده تر از من هیچ حرفی نداشت سه هفته هم گذشت و بالاخره روز رفتن به دانشگاه رسید ، با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم و کش و قوسی به بدنم دادم بزن بریم دریا خانم که دانشگاه منتظرته بعد یه دوش و خشک کردن موهام رفتم سراغ آرایش کردن البته چون روز اول بود ترجیع دادم پس یه مداد داخل چشمهای درشت به رنگ شبم کشیدم و یه رژ آرایشم کاملا ملایم باشه. فقط گلبهی با یه روژگونه هم رنگش شد همه آرایشم رفتم سر وقت لباس حالا روز اولی چه لباسی بپوشم مناسب باشه ؟ بعد کلی بالا پایین کردن کمدم تصمیم گرفتم شلوارجین یخی با مانتوی سورمه ای کوتاهم که تا بالای زانوم بود رو بپوشم ، درسته تیپم عین بچه دبیرستانیا شد ولی خوب روز اول بود و باید سنگین می رفتم ببینم جو چطوره بعد تیپ های مخصوص دریا رو بزنم به حرفای خودم خندیم پاک خل شدم با یه بسم الله سمت دانشگاه رفتم : اینجا رو باش فکر کردم فقط من بچه مثبت بازی در آوردم و زود اومدم نه انگار این بچه دکترا همه مثل من ذوق زده بودن خوشحال از اینکه کلاسها تشکیل میشه سمت کلاس رفتم جز من ده ، دوازده نفر دیگه توی کلاس بود که ترم اولی به نظرمی رسیدن اولین صندلی رو انتخاب کردم و نشستم چند دقیقه که گذشت دختر ناز و شیک پوشی سمتم اومد و به صندلی کناریم اشاره کرد: جای کسیه خانم ؟ نه بفرمائید دستش رو سمتم گرفت ، همینطور که دستم رو توی دستش میذاشتم گفت: ببخشید سلام نکردم سلام، من مریم هستم افتخار آشنای با چه کسی رو دارم ؟ لبخندی به لحن مثبتش زدم