صدای ضعیفی از حیاط می آمد به نظر می رسید زن ها مشغول بحث هستند یکی از آن ها با حالتی آشفته برای چی اجازه دادید یک فراری وارد خانه بشود ؟ این فرد به کمک ما نیاز دارد ما باید به او کمک کنیم تا شب صبر کنید مرد ها بیایند فکری می کنیم در همین هیاهو گریه یکی از کودکان به گوش رسید کودک در حالی که مشغول بازی بود به زمین خورد زن با آشفتگی به سمت او می دود در حالی که قربان صدقه اش می رود او را آرام می کند صدای رفت آمد ها در حیاط بیشتر شد هر چه می گذشت صدا نزدیک تر می شد یکی از زن ها به آهستگی به فردی سلام می کند خسته نباشید سلام چقدر آشفته به نظر می رسی زن با حالتی ناامید ادامه می دهد امروز یک فراری داخل حیاط آمد و کمک خواست من هم به او گفتم داخل زیر زمین پنهان شود،سکوتی بین زن مرد پدید آمد بعد از چند لحظه صدای پا نزدیک تر شد من خودم را به انتهای زیر زمین رساندم در حالی که نفس نفس می زدم نگاهم را به در دوختم ،مرد به آرامی در را باز کرد واردشد در حالی که با دست عرق پیشانی ام را پاک کردم سلام آقا سلام بر مرد انقلابی بیا بنشین چرا گوشه ایستاد ای ؟ چند قدم بر داشتم کنار مرد صاحبخانه روی چهار پای نشستم ماموران چطور تو را شناسایی کردند در کدام مرکز فعالیت می کنید ؟ به آرامی با صدای ملایم مرد جوان من و چند تا از دوستان هم سن سال خودم سخنرانی ها اعلامیه های امام رامینویسیم و شبانه داخل خانه های مردم می اندازیم هدف شما از فعالییت انقلابی چیست ؟ ما برای مبارزه با طاغوت و استقلال ایران مبارزه می کنیم ؟ چه برنامه هایی برای آینده کشور دارید که مشغول مبارزه هستید؟ برای این که دین اسلام پایه اساس کشور شود با چه کسانی این فعالیت می کنید ؟ ما در مسجد نبی اکرم با حاج آقا موسوی و چند تن از دوستان مشغول فعالیت هستیم من امروز در حالی که چند اعلامیه در دست داشتم تا به دست یکی از دوستان برسانم ماموران به صورت نامحسوس مرا تعقیب کردند به دنبال آمدند من هم به سرعت از دست آن ها فرارکردم و چاره ای ندیدم وارد حیاط شما شدم مرد صاحبخانه در حالی داشت با دقت به صحبت های من گوش می داد زیر لب زمزمه کرد افوض امری الله ان الله بصیر بالعباد نویسنده :تمنا