💢
#هر_شب_یک_حکایت
استادی با شاگرد خود از میان جنگلی می گذشت. استاد به شاگرد جوان دستور داد نهال نورسته و تازه بار امده ای را از میان زمین برکند.
جوان دست انداخت و براحتی ان را از ریشه خارج کرد.
پس از چندقدمی که گذشتند؛ به درخت بزرگی رسیدند که شاخه های فراوان داشت. استاد گفت:این درخت راهم از جای بر کن.
جوان هرچه کوشید، نتوانست.
استاد گفت: بدان که تخم زشتی ها مثل کینه، حسد و هرگناه دیگر هنگامی که در دل اثر گذاشت، مانند آن نهال نورسته است که براحتی می توانی ریشه آن را در خود برکنی، ولی اگر آن را واگذاری، بزرگ و محکم شود و همچون آن درخت در اعماق جانت ریشه زند. پس هرگز نمی توانی آنرا برکنی و ازخود دور سازی.
✍خبرگزاری شهرستان شهداد
📸اخبار مربوط به شهداد
https://eitaa.com/shahdade_man🇮🇷