🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊 🔴 زندگینامه قسمت 6⃣3⃣2⃣ براي هماهنگي هاي نظامي، هر دو فرمانده ارشد جنگ مأمور شدند به همراه تعدادي از فرماندهان نخبه ی قرارگاه کربلا، سفري به سوريه داشته باشند. همزمان، دو گردان نيرو نيز از ارتش و سپاه عازم سوريه شدند. سرهنگ، بعد از مراجعت از سوريه، دوباره افسرانش را فراخواند. دستور داد در اعزام گردان هاي ديگر تيپ ٥٨ ذوالفقار به سوريه درنگ کنند. او به دوستانش گفت: « به نظر نمي رسد سوريه حاضر به يك درگيري جدي نظامي با اسرائيل باشد و اصولاً براي اين کار آمادگي ندارد. ساير کشورهاي عربي نيز به يك مخالفت ظاهري و لفظي با تجاوز اسرائيل به لبنان اکتفا کرده و عملاً هيچگونه اقدامات نظامي به عمل نخواهند آورد » . او نگران بود. گفت: « مبادا با بازي دادن ما در مسأله ی لبنان، عراق را از تنگناي فعلي نجات داده و مانع از پيروزي ما به عراق شوند و لذا بايستي توجه داشت که مسأله لبنان در موضوع جنگ ايران و عراق تأثيري نداشته باشد. » (۱) پرداختن به لبنان باعث شده بود جنگ با عراق فراموش شود. آيا اين دام نبود؟ امام خميني زودتر از همه اين خطر را دريافتند و فرمودند: « راه قدس از کربلا مي گذرد. » * « رفتيم سراغ حضرت امام گزارش بدهيم در آنجا چه کرده ايم و بايد چه بكنيم. حضرت امام به گزارش گوش دادند و بعد يك باره فرمودند: " اين نيروهايي که برديد آنجا، اگر خون از دماغشان بيايد، من مسؤوليتش را قبول نمي کنم. بگوييد سريع برگردند. " من تا آن روز دستوري به اين قاطعيت و صريح، مستقيماً از امام نشنيده بودم که فرمانده کل قوا به ما دستور بدهند که چه بكنيم. فرمودند: " بگوييد سريع برگردند." ما اصلاً تعجب نكرديم که چطور شد؟ به سرعت رفتيم بيرون و ديگر به هيچ کس مراجعه نكرديم و گفتيم بايد اين دستور را اجرا کنيم. بلافاصله با سوريه تماس گرفتيم و گفتم: " گردان، سريع آماده ی حرکت شود و برگردد " » * هرچند ايران از اين دام رهيد اما صدام از يك ماه غفلت، نهايت استفاده را کرد. او برخلاف ايران به جنگ دراز مدت مي انديشيد. به سرعت بر استحكامات شرق بصره افزود و به ساماندهي ارتشش پرداخت. ________________________ ۱. عملیات بیت المقدس و فتح خرمشهر، ص ۲۷۷ ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم