🌷 اللّهم فُکَّ کُلَّ أسير 🕊 🔴 خاطرات آزاده ی عزیز قسمت 7⃣8⃣ حبیب برایم تعریف کرد: « وقتی کار فواد تمام شد و می خواست برود، برگشت نگاهی به برآمدگی غیر عادی پتو کرد. رنگ از صورتمان پرید. در دلم گفتم وای فاتحه ی صالح خونده است! فواد با کنجکاوی به طرف کوپه ی پتوها آمد و با پوتین ضربه ای به آن زد. متوجه چیزی زیر پتو شد. خم شد و پتوها را کنار زد. » من که تا آن لحظه خود را به خواب زده بودم، انگار سطل آبی رویم ریخته بودند و تمام بدن و موها و صورتم خیس عرق شده بود. چشمان فواد با دیدن من از تعجب گرد شد. کمی نگاهم کرد. بعد با صدای بلند خندید و فریاد زد: - « تعالو شوفوا يا هو اِهنا. هذه ملا صالح! » (۱) این همان ملاصالح است که در رادیوی خمینی کار می کند. بیایید ببینید! خوشحال بود و فریاد می زد. صدای دویدن و همهمه در راهرو شنیده می شد. ماموران در اتاق ریختند. خودم را باختم و هاج ک واج کنار پتو ها نشسته بودم و به آن ها نگاه می کردم. ناگهان به من حمله ور شدند و من را کتک زنان کشیدند و به اتاق بازجویی بردند. بازجوها با کتک نامم را می پرسیدند و من با فریاد و درد می گفتم: « انا صالح البحار؛ انا سَماج. » (۲) فواد سلسبیل هم که در شکنجه همکاری می کرد، داد می زد: « هذه الملعون یِچذب؛ هذه ملاصالح » (۳) یکی از مامورها گفت: « تو اشتباه می کنی؛ او صالح بَحاره؛ او و همراهانش را ما روی لنج ماهیگیری دستگیر کردیم. » فواد گفت: « او در رادیو تلویزیون خمینی کار می کند و با اسرا مصاحبه می کند. اعلامیه های خمینی را می خواند، من او را خوب می شناسم. » با حرف های سلسبیل، دیگر برای ماموران روشن شده بود که من به آن ها دروغ گفته ام و صالح ماهیگیر و تاجر میوه و تره بار نیستم. زیر ضربات فریاد می کشیدم و ناله هایم ساختمان را می سوزاند. آن قدر زدند که خون بالا آوردم و سر و صورتم زخمی و کبود شد. لب هایم شکافت و به شدت ورم کرد. خون از میان موهای سرم سرازیر شد. وقتی من را بی هوش به سوی اتاق می بردند، بدنم روی زمین کشیده می شد. در اتاق را باز کردند و بدن نیمه جانم را به درون اتاق پرت کردند. این بار به سمت دوستانم حمله کردند و آن ها را با لگد و ضربات باتوم کشان کشان به اتاق بازجویی بردند. صدای بازجوها و فریاد دوستانم در راهرو و کل ساختمان می پیچید. _______________________________ ۱- بیایید ببینید چه کسی اینجاست؛ این ملا صالح است. ۲- من صالح دریانوردم! من ماهیگیرم. ۳- این ملعون دروغ می گوید؛ این ملاصالح است. 📝 نویسنده: رضیه غبیشی ⬅️ ادامه دارد.... ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم