وقتی شهید آیتالله مدنی در آن مراسم ساده ما با حضور چند پاسدار داشت خطبه عقد را میخواند، علی جملهای گفت که توقع نداشتم در استثناییترین روز و لحظه زندگیام بشنوم. همانطور که با چشمانش به زمین نگاه میکرد، گفت: «میگویند در این لحظه شما هر چه از خدا بخواهید برآورده میشود. برای من دعا میکنید؟»
من که خیلی حساس شده بودم بدانم این چه آرزو و خواستهای است که علی را در این لحظه وادار به سفارش کرده، پرسیدم: «آرزویتان چیست؟»
گفت: «اگر به من علاقه دارید و به خوشبختی من فکر میکنید از خدا برایم طلب شهادت کنید.»
سعی کردم از دعا کردن برای چنین آرزویی طفره بروم، اما علی قسمم داد. جالب اینجاست که تا پایان جنگ تمام پاسدارهایی که در آن مراسم حضور داشتند و نیز خود آیتالله مدنی به شهادت رسیدند.
🍃نشر به مناسبت سالروز شهادت شهید مدنی
پ.ن: بعد از اینکه خانم عبدالعلی زاده شروع میکنند دعاکردن برای
#شهید_علی_تجلایی و همینطور گریه میکردن، شهید مدنی میگن دخترم دعاهای خوب دیگه هم هست و اِن شاءالله خدا دوتا دختر بهتون بده یا میده، و همینطور هم میشه. شهید تجلایی و مرحومه عبدالعلی زاده صاحب دو دختر به نامهای مریم و حنانه شدند. شهید تجلایی همچنان گمنام هستند و مزار یادبودشان در وادی رحمت تبریز، مزار همسرشان شده است.
عکس مربوط به مراسم عقد هست.
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊