🍂🌸🍂🌸🍂🌸 🌸🍂 🍂 🕊 💠 یکبار پدرش به او گفت : بهتر نیست به شهر بروی و در ستاد لشکر مسئولیت بگیری؟ می‌گفت : کار اداری را هر کسی می‌تواند بکند، اما کار ما اینجا حساس است. مسئول آتش‌بار پدافند بود. در پادگان هم خیلی از او راضی بودند. 🌸 حجت 3-2 بار پیش از آن قرار بود به سوریه اعزام شود اما قسمت نمی‌شد و برمی گشت. بچه‌های من هیچ وقت این قدر از من دور نشده بودند. بیشتر با من درد دل می‌کرد. می‌گفت : 🔴 اگر جنگ بشود می‌روم. و بعد برای اینکه من را راضی کند می‌گفت : مگر شما مسلمان نیستید و نمی‌بینید که حرم حضرت زینب (س) را به آتش می‌کشند و زن‌ها و بچه‌های بیگناه را می‌کشند؟ فردا اگر امام زمان (عج) بیاید چطور می‌خواهید با او روبه‌رو شوید؟ 🌸 من هم راضی بودم و اجازه دادم که برود. ✍ : مادر شهید 🍂🌹 🌐 وب سایت حریم حرم @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت ششم 🔺 🍂 🌸🍂 🍂🌸🍂🌸🍂🌸