🍂🌸🍂🌸🍂🌸 🌸🍂 🍂 🕊 یکی دو سالی بعد از شهادت عبدالبابا، یکی از خانم های همشهری او که سالها از نعمت فرزند محروم بود، شبی در عالم خواب مشاهده میکند که صوت دل نشین قرآن در گودالی نورانی بگوش میرسد. 💠 وقتی در عالم خواب به گودال نزدیک می شود جوانی خوش سیمایی را می بیند که در حال قرائت قران میباشد 🌸 آن خانم بدون این که سخنی بگوید یا خواسته ای از ایشان طلب کند؛ آن جوان با لحنی مهربان خطاب به او میگوید : ☺️ نگران نباش تاشنبه دارویی به دستت میرسه که اِن شاءالله حاجتت برآورده خواهدشد. آن خانم با آشفتگی و تعجب فراوان از اون پرسید که شما چه کسی هستید؟ 🌹 آن جوان خوش سیرت خوش صوت و صورت میگوید ؛ من شهیدعبدالباباکردیان هستم. 🔷 آن خانم وقتی از خواب بیدار می شود در رویایی عجیب فرو می رود و به شدت تحت تاثیر آن خواب قرار میگیرد. دقیقا روز شنبه عموزاده ی شهید آب نیسان را با آداب و دعاهایی خاص تهیه میکرد و آن را به خواهر خود میدهد که برای آن خانم بفرستد و آن خانم در حالی که اشک میریخت باحیرتی فراوان خوابش را که به تحقق پیوست، برای دخترعموی شهید تعریف کرد. ✍ : خواهر عزیز شهید 🍂🌹 @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت پنجم 🔺 💫 🍂 🌸🍂 🍂🌸🍂🌸🍂🌸