eitaa logo
به یاد شهید محسن حججی
868 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
1.7هزار ویدیو
41 فایل
آرزویم، آرزوی زینب است جان ناچیزم، فدای زینب است... شهادت، شهادت، شهادت آرزومه... به یاد شهیدان سردار حاج قاسم سلیمانی، دانشمند هسته ای محسن فخری زاده،محسن حججی،نوید صفری،صادق عدالت اکبری،حامد سلطانی تاریخ تاسیس: 1396/05/29
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂🌸🍂🌸🍂🌸 🌸🍂 🍂 🕊 یکی دو سالی بعد از شهادت عبدالبابا، یکی از خانم های همشهری او که سالها از نعمت فرزند محروم بود، شبی در عالم خواب مشاهده میکند که صوت دل نشین قرآن در گودالی نورانی بگوش میرسد. 💠 وقتی در عالم خواب به گودال نزدیک می شود جوانی خوش سیمایی را می بیند که در حال قرائت قران میباشد 🌸 آن خانم بدون این که سخنی بگوید یا خواسته ای از ایشان طلب کند؛ آن جوان با لحنی مهربان خطاب به او میگوید : ☺️ نگران نباش تاشنبه دارویی به دستت میرسه که اِن شاءالله حاجتت برآورده خواهدشد. آن خانم با آشفتگی و تعجب فراوان از اون پرسید که شما چه کسی هستید؟ 🌹 آن جوان خوش سیرت خوش صوت و صورت میگوید ؛ من شهیدعبدالباباکردیان هستم. 🔷 آن خانم وقتی از خواب بیدار می شود در رویایی عجیب فرو می رود و به شدت تحت تاثیر آن خواب قرار میگیرد. دقیقا روز شنبه عموزاده ی شهید آب نیسان را با آداب و دعاهایی خاص تهیه میکرد و آن را به خواهر خود میدهد که برای آن خانم بفرستد و آن خانم در حالی که اشک میریخت باحیرتی فراوان خوابش را که به تحقق پیوست، برای دخترعموی شهید تعریف کرد. ✍ : خواهر عزیز شهید 🍂🌹 @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت پنجم 🔺 💫 🍂 🌸🍂 🍂🌸🍂🌸🍂🌸
به یاد شهید محسن حججی
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 💔 کاش منم یک پاسدار بودم... 💔 بسم رب الشهداء والصدیقین الحیوه موتکم قاهرین والموت فی
بی نهایت قشنگیه، بخونید. بعد از مجموعه داستان مجموعه داستان احسان الله رو خواهیم داشت. توکل بر خدا ❤️🌹 دعا کنید برای شهادت من و شهادت دو عزیز دیگری
🍂🌸🍂🌸🍂🌸 🌸🍂 🍂 🕊 مرتضی سعیدی پیشیار، ساکن روستای ناشلیل میگوید : مدت زیادی از بیکاری رنج میبردم و با تلاش و دعاهای بسیاری گشایشی در کارم حاصل نمیشد. 😞 احساس میکردم دعاها و نمازهایم تاثیر آن چنانی در زندگی ام نداره تا این که شب پنج شنبه ای باحالت ناامیدی و ناراحتی به خواب رفتم. 💫 در عالم خواب شخصی نورانی را دیدم که دلیل ناراحتی ناامیدی ام را از من جویا شد. ✅ پاسخ دادم : جوانی هستم که از مشکل بیکاری در رنج و عذاب هستم، انگار دعاها و تلاشهایم برای پیداکردن شغل تاثیری ندارند. 👤 آن شخص نورانی در عالم خواب به من گفت : "از رحمت خدا مایوس نباش به زیارت آرامگاه واقعه در قبرستان روستای تکیه برو. با او درد دل کن و خواسته ات را به او بگو. 🌹 او واسطه ای میان شما و خداوند است. اِن شاءالله حاجتتت برآورده میشود." من که تا آن شب نام آن شهید والامقام را از زبان کسی نشنیده بودم، خیلی متعجب کنجکاو و در عین حال امیدوار شدم و پنج شنبه عصر؛ به زیارت آرامگاه شهیدعبدالبابا رفتم... ادامه دارد... ✍ : خواهر عزیز شهید 🍂🌹 @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت ششم - ۱🔺 💫 🍂 🌸🍂 🍂🌸🍂🌸🍂🌸
#شهید_عبدالبابا_کردیان نشسته از راست دومی، با همرزمانش در جبهه #دفاع_مقدس @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein ✉️ ارسالی خواهر شهید بزرگوار 💠 خطه خوزستان، سرزمین عشق و ایستادگی
#شهید_عبدالبابا_کردیان نشسته از راست اولی @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein ✉️ ارسالی خواهر شهید بزرگوار 💠 خطه خوزستان، سرزمین عشق و ایستادگی
#شهید_عبدالبابا_کردیان از چپ دومی @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein ✉️ ارسالی خواهر شهید بزرگوار 💠 خطه خوزستان، سرزمین عشق و ایستادگی
نشسته از راست اولی، با دوستانش عبدالبابا محتاج دعای تو هستیم برادر... @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein ✉️ ارسالی خواهر شهید بزرگوار 💠 خطه خوزستان، سرزمین عشق و ایستادگی
به یاد شهید محسن حججی
🍂🌸🍂🌸🍂🌸 🌸🍂 🍂 🕊 #شهادت_عنایت_خداست مرتضی سعیدی پیشیار، ساکن روستای ناشلیل میگوید : مدت زیادی از بیکا
🍂🌸🍂🌸🍂🌸 🌸🍂 🍂 🕊 💠 پس از خواندن حمد و سوره و آیاتی از کلام الله مجید، براساس سفارش آن شخص نورانی در عالم خواب با شهید درد و دل کردم و درخواست و مشکلم را بیان نمودم و برای برآورده شدن حاجتم دست نیاز و یاری به سوی شهید دراز کردم. حال عجیبی پیدا کردم. نمیتونستم جلو اشکهایم را بگیرم بسیار گریستم، ولی پس از آن بسیار امیدوار شدم که مشکلم حل خواهدشد. 🍃 به لطف خداوند به سفارش آن شخص نورانی و باعنایت ویژه ای آن شهید، پس از اندک مدتی شغلی پیدا کردم و روال زندگی ام بهبود یافت. ✅ از آن زمان تاکنون وقتی در منطقه باشم به زیارت قبر شهید عبدالبابا میرم و سوره ی حمد و قرآن را نثار روح ملکوتی اش میکنم. ✍ : خواهر عزیز شهید 🍂🌹 @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت ششم - ۲ ؛ آخر 🔺 💫 🍂 🌸🍂 🍂🌸🍂🌸🍂🌸
مهمانان شهدا تا خواهر بزرگوار قسمت های بعدی رو برام بفرستند، من مجموعه ی جدید رو براتون اعلام خواهم کرد. 🌹
📖 مجموعه داستان های کانال به یاد تا به الان، که می تونید دنبال کنید : 📋 داستان در حال انتشار : ✅ 🌹 🌷 تبریز 💠 به زودی داستان : ✅ 🌹 🌷 تهران - اصالتا زنجان 📋 داستان های گذشته رو از این طریق دنبال کنید : ✅ 🌹 🌷 تهران - اسلامشهر ✅ 🌹 🌷 نجف آباد اصفهان ✅ 🌹 🌷 نجف آباد اصفهان ✅ 🌹 🌷 اردبیل ✅ 🌹 🌷 خوزستان ✅ 🌹 🌷 تبریز ✅ 🌹 🌷 تهران ✅ 🌹 🌷 کاشان
باز همان بغض همیشگی رفتن به جبهه تمام حنجره ها را خفه میکرد، مادر میخواست به پسرش بگوید : "عبدالبابا عزیز مادر برگرد. من دیگرطاقت دوری ات ندارم." 🌹 پدر میخواست غرورش را زیرپا بگذارد و در مقابل همه ابراز احساسات کند. خواهران و برادران بانگاهی حسرت بار آرزوهایشان را در قوت بازوی برادر دست یافتنی میپنداشتند و دل دیده از دیدارش بدنمیداشتند. کسی یارای رفتن در مقابل او را نداشت، تا مانع رفتن او به جبهه شود. 🌷عبدالبابا از کوچکترین فرست استفاده کرد و آنان را وداع گفت و گویی از نظرشان ناپدیدشد، ولی هیچ گاه از دلشان محو نشد... راوی : خواهر شهید ، شهید : ۱ مهرماه @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌹🍃
مرتضی سعیدی پیشیار، ساکن روستای ناشلیل میگوید : مدت زیادی از بیکاری رنج میبردم و با تلاش و دعاهای بسیاری گشایشی در کارم حاصل نمیشد. احساس میکردم دعاها و نمازهایم تاثیر آنچنانی در زندگی ام نداره تا این که شب پنج شنبه ای باحالت ناامیدی و ناراحتی به خواب رفتم. در عالم خواب شخصی نورانی را دیدم که دلیل ناراحتی ناامیدی ام را از من جویا شد. پاسخ دادم : جوانی هستم که از مشکل بیکاری در رنج و عذاب هستم، انگار دعاها و تلاشهایم برای پیداکردن شغل تاثیری ندارند. آن شخص نورانی در عالم خواب به من گفت : "از رحمت خدا مایوس نباش به زیارت آرامگاه واقعه در قبرستان روستای تکیه برو. با او درد دل کن و خواسته ات را به او بگو. او واسطه ای میان شما و خداوند است. اِن شاءالله حاجتتت برآورده میشود." من که تا آن شب نام آن شهید والامقام را از زبان کسی نشنیده بودم، خیلی متعجب کنجکاو و در عین حال امیدوار شدم و پنج شنبه عصر؛ به زیارت آرامگاه شهیدعبدالبابا رفتم... ادامه دارد... روایت خواهر عزیز شهید بخش اول @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein🌹🕊