💍💕💍💕💍💕
💕💍
💍
🕊
#سید_مجتبی
🤒 يك بار ريحانه تب كرد يك هفته تمام تب داشت. خوب نمی شد. به بيمارستان بردم و دارو دادم، تبش پايين نمیآمد. نگران بودم تشنج نكند. نمیدانستم چه كار كنم.
🌹 عبدالمهدی قبلتر به من گفته بود كه كمك خواستی به حضرت زهرا (س) متوسل شو و من را صدا كن. توسل كردم و زيارت عاشورا خواندم. سلام آخر را كه دادم، به حضرت زهرا (س) گفتم :
😭 امروز پنجشنبه است و من میدانم همه
#شهدا امروز در محضر ارباب جمع هستند. به عبدالمهدی بگويید اگر برای دخترش اتفاقی بيفتد نگويد كه من نتوانستم از بچهاش نگهداری كنم. آنها امانت هستند دست من.
🚶 رفتم بالای سر ريحانه ناگهان بوی عطری در خانه پيچيد. عطری كه هر لحظه زياد و زيادتر می شد. ناگهان من صدای عبدالمهدي را شنيدم. گفت :
❤️ همسرم بخواب من بالای سر ريحانه هستم.
خوابيدم وقتی بلند شدم ديدم ريحانه تبش پايين آمده و از من آب می خواهد. حس كردم كه عبدالمهدی در كنارم است. حسش میكردم. همه حرفهايم را با عبدالمهدی زدم. او به قولش عمل كرده بود. آمده بود تا كمكم كند، بحق فرمودهاند كه شهدا عند ربهم يرزقونند.
✅ بعد از آن شب تا مدتها هر كسی وارد خانه میشد متوجه آن بوی خوش می شد. لباس ريحانه بوی اين عطر را گرفته بود.
🌐
javanonline.ir
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🔻 قسمت هجدهم 🔺
🍃🌸
#شهید_عبدالمهدی_کاظمی
✊
#مدافع_حرم
💍💕💍💕💍💕💍💕💍💕💍
💫
#حاجت_روایی #نظر_لطف_شهدا
🕊
#همسران_شهدا
📜 روایت ازدواج
#شهید_عبدالمهدی_کاظمی و همسرش
💍
💕💍
💍💕💍💕💍💕