eitaa logo
به یاد شهید محسن حججی
859 دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
1.5هزار ویدیو
39 فایل
آرزویم، آرزوی زینب است جان ناچیزم، فدای زینب است... شهادت، شهادت، شهادت آرزومه... به یاد شهیدان سردار حاج قاسم سلیمانی، دانشمند هسته ای محسن فخری زاده، محسن حججی، نوید صفری، صادق عدالت اکبری، حامد سلطانی تاریخ تاسیس: ۱۳۹۷.۰۱.۲۹
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊 #سید_مجتبی، همراه با ماجرای ازدواج #شهید_عبدالمهدی_کاظمی #شهید #مدافع_حرم و همسر گرامیشان بانو مرضیه بدیهی با #نظر_لطف_شهدا #شهید_سید_مجتبی_علمدار در کانال به یاد #شهید_محسن_حججی http://eitaa.com/shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 📆 یکشنبه، ۲۵ آذر ۹۷ ✅ اطلاع رسانی کنید...
💍💕💍💕💍💕 💕💍 💍 🕊 🎒 سوم دبيرستان بودم و به واسطه علاقه‌ای كه به داشتم، در خصوص زندگی ايشان مطالعه می‌كردم. اين مطالعات به شكل كلی من را با ، آرمان‌ها و اعتقاداتشان بيش از پيش آشنا می كرد. 💖 حب به شهيد علمدار و زندگی اش موجی در دلم ايجاد و ايمانم را تقويت كرد. 🌷 شهيد علمدار سيد بود و علاقه عجيبی به مادرش حضرت فاطمه زهرا (س) داشت. عاشق اباعبدالله الحسين (ع) و شهادت بود. 😊 ياد دارم در بخش‌هايی از خاطراتش خوانده بودم كه يك روز وقتی فرزندشان تب شديد داشت، سيد مجتبی دست روی سر بچه می كشد و شفا پيدا می كند. 🌹 شهيد علمدار گفته بود به همه مردم بگوييد اگر حاجتی داريد، در خانه شهدا را زياد بزنيد. 🌹 😍 وقتی اين مطلب را شنيدم به شهيد سيد مجتبی علمدار گفتم حالا كه اين را می‌گوييد، می‌خواهم دعا كنم خدا يك مردی را قسمت من كند كه از سربازان امام زمان (عج) و از اوليا باشد. ❤️ حاجتی كه با عنايت شهيد علمدار ادا شد و با ديدن خواب ايشان، با همسرم كه بعدها در زمره شهدا قرار گرفت، آشنا شدم... 🌐 javanonline.ir @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت اول 🔺 🍃🌸 💍💕💍💕💍💕💍💕💍💕💍💕💍 💫 🕊 📜 روایت ازدواج و همسرش 💍 💕💍 💍💕💍💕💍💕
💍💕💍💕💍💕 💕💍 💍 🕊 🌙 يك شب خواب را ديدم كه از داخل كوچه‌ای به سمت من می‌آمد و يك جوانی همراهشان بود. شهيد علمدار لبخندی زد و به من گفت امام حسين (ع) حاجت شما را داده است و اين جوان هفته ديگر به خواستگاری‌تان می‌آيد. نذرتان را ادا كنيد. ✅ وقتی از خواب بيدار شدم زياد به خوابم اعتماد نكردم. با خودم گفتم من خواهر بزرگ‌تر دارم و غير ممكن است كه پدرم اجازه بدهد من هفته ديگر ازدواج كنم. 💫 غافل از اينكه اگر بخواهند شدنی خواهد بود... فردا شب سيد مجتبی به خواب مادرم آمده و در خواب به مادرم گفته بود جوانی هفته ديگر به خواستگاری دخترتان می‌آيد. ❤️ مادرم در خواب گفته بود نمی‌شود، من دختر بزرگ‌تر دارم پدرشان اجازه نمی‌دهند. شهيد علمدار گفته بود كه ما اين كارها را آسان می‌كنيم. 🌐 javanonline.ir @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت دوم 🔺 🍃🌸 💍💕💍💕💍💕💍💕💍💕💍💕💍 💫 🕊 📜 روایت ازدواج و همسرش 💍 💕💍 💍💕💍💕💍💕
💍💕💍💕💍💕 💕💍 💍 🕊 ☺️ خواستگاری درست هفته بعد انجام شد. طبق حدسی كه زده بودم پدرم مقاومت كرد اما وقتی همسرم در جلسه خواستگاری شروع به صحبت كرد، پدرم ديگر حرفی نزد و موافقت كرد و شب خواستگاری قباله من را گرفت. 🌹 پدر بدون هيچ تحقيقی رضايت داد و در نهايت در دو روز اين وصلت جور شد و به عقد يكديگر در آمديم. همان شب خواستگاری قرار شد با عبدالمهدی صحبت كنم. وقتی چشمم به ايشان افتاد تعجب كردم و حتی ترسيدم! 😓 طوری كه يادم رفت سلام بدهم. 💠 ياد خوابم افتادم. او همان جوانی بود كه شهيد علمدار در خواب به من نشان داده بود. وقتی با آن حال نشستم، ايشان پرسيد اتفاقی افتاده است؟ گفتم : شما را در خواب همراه شهيد علمدار ديده‌ام. 😔 خواب را كه تعريف كردم عبدالمهدی شروع كرد به گريه كردن.... 🌐 javanonline.ir @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت سوم 🔺 🍃🌸 💍💕💍💕💍💕💍💕💍💕💍💕💍 💫 🕊 📜 روایت ازدواج و همسرش 💍 💕💍 💍💕💍💕💍💕
💍💕💍💕💍💕 💕💍 💍 🕊 گفتم : شما را در خواب همراه شهيد علمدار ديده‌ام. 😔 خواب را كه تعريف كردم عبدالمهدی شروع كرد به گريه كردن... گفتم : چرا گريه می كنيد؟ در كمال تعجب او هم از توسل خودش به شهيد علمدار برای پيدا كردن همسری مؤمن و متدين برايم گفت. همسرم تعريف كرد : 👥 من و تعدادی از برادران بسيجی با هم به ساری رفته بوديم. علاقه زيادم به شهيد علمدار بهانه‌ای شد تا سر مزار ايشان برويم. 🌹 با بچه‌ها قرار گذاشتيم سری هم به منزل شهيد علمدار بزنيم. رفتيم و وقتی به سر كوچه شهيد رسيديم متوجه شديم كه خانواده شهيد علمدار كوچه را آب و جارو كرده‌اند و اسفند دود داده‌اند و منتظر آمدن مهمان هستند. 👥 تعدادی از بچه‌ها گفتند كه برگرديم انگار منتظر آمدن مسافر كربلا هستند، اما من مخالفت كردم و گفتم ما كه تا اينجا آمده‌ايم خب برويم و برای 10 دقيقه هم كه شده مادر شهيد را زيارت كنيم. رفته بودند و سراغ مادر شهيد علمدار را گرفته و خواسته بودند تا 10 دقيقه‌ای مهمان خانه شوند. 🌹 مادر شهيد علمدار با ديدن بچه‌ها و همسرم گريه كرده و گفته بود من سه روز پيش با بچه‌ها و عروس‌ها بليت گرفتيم تا به مشهد برويم. سيد مجتبی به خواب من آمد و گفت كه از راه دور مهمان دارم. به مسافرت نرويد. عده‌ای می‌خواهند به منزل ما بيايند. 🌐 javanonline.ir @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت چهارم 🔺 🍃🌸 💍💕💍💕💍💕💍💕💍💕💍 💫 🕊 📜 روایت ازدواج و همسرش 💍 💕💍 💍💕💍💕💍💕
💍💕💍💕💍💕 💕💍 💍 🕊 ❤️ مادر شهيد استقبال گرمی از همسرم و دوستانش كرده بود. با گريه گفته بود شماها خيلی برايمان عزيزيد. شما مهمان‌های سيد مجتبی هستيد. ✅ در همان جلسه خواستگاری و بعد از آن همسرم خيلی از معجزه‌های اين شهيد برايم تعريف كرد. می‌گفت مادر شهيد برايمان خاطره‌ای از فرزند شهيدش روايت كرد. مادر شهيد علمدار گفته بود : 😔 من از سيد مجتبی گله كردم كه روز مادر است تو هم به من يك تبريكی بگو يك علامتی، چيزی كه من هم دلخوش باشم به اين روز. 🌹 سيد مجتبی در خواب مادرش گفته بود : مادر جان! من هميشه در كنارت هستم. ✅ و بعد دست مادر را بوسيده و يك انگشتری به دست مادر گذاشته بود. وقتی مادر از خواب بيدار شده بود انگشتر اهدايی شهيد علمدار به مناسبت روز مادر در دستش بود. مادر شهيد انگشتری را به همسرم نشان داده بود و همان جا هم ايشان (شهید عبدالمهدی) از شهيد علمدار همسری خوب می‌خواهند و كمی بعد هم به خواستگاری من می‌آيند. 🌐 javanonline.ir @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت پنجم 🔺 🍃🌸 💍💕💍💕💍💕💍💕💍💕💍 💫 🕊 📜 روایت ازدواج و همسرش 💍 💕💍 💍💕💍💕💍💕
💍💕💍💕💍💕 💕💍 💍 🕊 💝 همسرم (شهید عبدالمهدی) آن زمان درس طلبگی می‌خواند و می گفت : "من طلبه هستم و مالی از دنيا ندارم. دارايی‌ام همين كاپشنی است كه پوشيده‌ام. نبايد از من توقع زياد داشته باشيد. 👤 من اينطوری هستم اگر می توانيد قبول كنيد. می دانم كه ارزش شما بيش از اين حرف‌ها است. اِن شاءالله بعدها اگر توانستم جبران می ‌كنم. الان من درس می خوانم و حقوقی ندارم. 💫 دوست دارم همسرم ساده‌زيست باشد. اگر قرار است نان خالی يا غذای خوب هم بخوريم بايد با دل خوش باشد. زندگی بالا و پايين دارد، تلخی هست، سختی هست." 🌐 javanonline.ir @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت ششم 🔺 🍃🌸 💍💕💍💕💍💕💍💕💍💕💍 💫 🕊 📜 روایت ازدواج و همسرش 💍 💕💍 💍💕💍💕💍💕
💍💕💍💕💍💕 💕💍 💍 🕊 🌹 همسرم به احترام نسبت به پدر و مادر بسيار تأكيد می‌كرد. برای خودم من هم ايمان و تقوا مهم بود. 💝 دوست داشتم مرد زندگی‌ام مؤمن و استاد اخلاق من باشد. آنقدر همسرم از لحاظ ايمان و اخلاق در درجه بالا باشد كه بتواند من را رشد دهد. 😍 واقعاً هم عبدالمهدی در مدت زندگی برای من مثل استاد اخلاق بود. امروز كه می‌بينم عبدالمهدی در كنارم نيست گويی از بهشت بيرون آمده باشم. من هرچه دارم را مديون و مرهون شهيدم می‌دانم. 🌐 javanonline.ir @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت هفتم 🔺 🍃🌸 💍💕💍💕💍💕💍💕💍💕💍💕💍 💫 🕊 📜 روایت ازدواج و همسرش 💍 💕💍 💍💕💍💕💍💕
💍💕💍💕💍💕 💕💍 💍 🕊 🌹 عبدالمهدی يك بار يك خوابی ديده بود. بعد از آن رفت پيش يكی از علمای اصفهان و خواب را تعريف كرد. آن عالم گفته بود برای تعبيرش بايد بروی قم با آيت الله بهجت ديدار كنی. 💝 همسرم به محضر آيت‌الله بهجت شرفياب می شود تا خوابش را به ايشان بگويد. آقا هم دست روی زانوی عبدالمهدی گذاشته و می گويند : جوان شغل شما چيست؟! همسرم گفته بود طلبه هستم. ايشان فرموده بودند : 🔶 بايد به ملحق بشوی و لباس سبز مقدس را بپوشی. 🌸 آيت الله بهجت در ادامه پرسيده بودند : اسم شما چيست؟ گفته بود : فرهاد. (ابتدا اسم همسرم فرهاد بود) ايشان فرموده بودند : حتماً اسمت را عوض كن. اسمتان را يا عبدالصالح يا عبدالمهدي بگذاريد. 🍃 آيت‌الله بهجت فرموده بودند : شما در تاجگذاری امام زمان (عج) ‌به شهادت خواهيد رسيد، شما يكی از سربازان امام زمان (عج) هستيد و هنگام ظهور امام زمان (عج) با ايشان رجوع می‌كنيد. وقتی عبدالمهدی از قم برگشت خيلی سريع اقدام به تعويض اسمش كرد. 🌐 javanonline.ir @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت هشتم 🔺 🍃🌸 💍💕💍💕💍💕💍💕💍💕💍 💫 🕊 📜 روایت ازدواج و همسرش 💍 💕💍 💍💕💍💕💍💕
دو شهید در یک قاب #شهید_عبدالرضا_مجیری و #شهید_عبدالمهدی_کاظمی #مدافعان_حرم 🌸🍃
به یاد شهید محسن حججی
💍💕💍💕💍💕 💕💍 💍 🕊 #سید_مجتبی 🌹 عبدالمهدی يك بار يك خوابی ديده بود. بعد از آن رفت پيش يكی از علمای اصفها
💍💕💍💕💍💕 💕💍 💍 🕊 💕 با هم رفتيم گلستان و سر مزار شهيد جلال افشار گفت می‌خواهم يك مسئله‌ای را با شما در ميان بگذارم كه تا زنده‌ام برای كسی بازگو نكنيد بين خودم، خودت و خدا بماند. 🌹 عبدالمهدی گفت شما در جوانی من را از دست می دهيد. من شهيد می شوم. گفتم : با چه سندی اين حرف را می زنيد؟ گفت كه : من خواب ديدم و رفتم پيش آيت‌الله بهجت و باقی ماجرا را برايم تعريف كرد. 👤 من خودم را اينگونه دلداری می دادم كه اِن‌شاء‌الله امام زمان (عج) ظهور می‌كند. ايشان در ركاب امام زمان (عج) خواهند بود. امروز كه جنگی نيست كه شهادتی باشد. ✅ اين حرف‌ها را با خود مرور می‌كردم تا اينكه عبدالمهدی كاظمی با لباس سبز به جمع پيوست.... 🌐 javanonline.ir @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت نهم 🔺 🍃🌸 💍💕💍💕💍💕💍💕💍💕💍💕💍 💫 🕊 📜 روایت ازدواج و همسرش 💍 💕💍 💍💕💍💕💍💕
💍💕💍💕💍💕 💕💍 💍 🕊 #سید_مجتبی هر جا می نشست از #شهدا می‌گفت. پيش مادرش كه می‌رفت از #شهدا تعريف می كرد و می‌گفت : 😍 كاش همه با حالت شهدا به ديدار خدا برويم. می‌گفت : 🌹 مادر دعا كن من شهيد شوم وقتی شهيد شوم رويتان پيش حضرت زهرا (س)‌ سفيد می شود. مادرش می‌گفت : 😔 هر شب از شهادت می‌گويی، اما عبدالمهدی می‌گفت : ❤️ يك مادر شهيد بعد از سال‌ها #انتظار آمدن فرزندش، دلخوشی‌اش تنها به يك تكه استخوان است. وقتی استخوان شهيدش را می‌آورند چقدر خوشحال می شود و می‌گويد اين هديه من به اسلام است و ناقابل است. شما هم بايد اينطور باشيد.  🌐 javanonline.ir @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت دهم 🔺 🍃🌸 #شهید_عبدالمهدی_کاظمی ✊ #مدافع_حرم 💍💕💍💕💍💕💍💕💍💕💍 💫 #حاجت_روایی #نظر_لطف_شهدا 🕊 #همسران_شهدا 📜 روایت ازدواج #شهید_عبدالمهدی_کاظمی و همسرش 💍 💕💍 💍💕💍💕💍💕
💍💕💍💕💍💕 💕💍 💍 🕊 🚶 يك بار از سر كارش آمد و گفت : می خواهم با شما صحبت كنم، كارهايت را انجام بده برويم قم. گفتم : خب همين جا بگو. گفت : نه برويم بعد می‌گويم. رفتيم قم و به قبرستان شيخ‌ها رفتيم. خيلی گريه كرد. بر مزار آيت‌الله ملكی تبريزی استاد امام خمينی از مقام ايشان و حضرت امام گفت. بعد گفت : ❤️ خدا دست يتيم‌ها را می گيرد و مقام می‌دهد. حضرت محمد (ص)‌ يتيم بود. امام خمينی يتيم بود. اينهايی كه به جايی رسيدند يتيم بودند كه خدا دستشان را گرفت. 😔 داشت من را آماده می كرد كه اگر بچه‌ها يتيم شدند فكر بدی نكنم و غصه نخورم. بعد در مورد دنيا و آخرت صحبت كرد كه نبايد به اين دنيا دل بست و اگر عمر نوح هم داشته باشی بايد بروی. آن هم با دست پر و توشه اِن شاءالله. گفتم : چرا اين حرف‌ها را می‌زنی؟ 🌹 عبدالمهدی در جواب از تكفيری ها گفت و از جسارت به حرم بی‌بی حضرت زينب (س) گفت : من غيرتم قبول نمی‌كند بمانم و اتفاقی برای خانم بيفتد. من بی‌غيرت نيستم. می‌گفت : احساس می‌كنم كربلا زنده شده است و بايد در ركاب مولا بجنگيم من كه كوفی نيستم. 🌐 javanonline.ir @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت یازدهم 🔺 🍃🌸 💍💕💍💕💍💕💍💕💍💕💍 💫 🕊 📜 روایت ازدواج و همسرش 💍 💕💍 💍💕💍💕💍💕
💍💕💍💕💍💕 💕💍 💍 🕊 وقتی فهميدم كه می خواهد به دفاع از حرم برود. گفتم : 😢 فكر بچه‌ها را كردی كه می‌خواهی بروی. من اجازه نمی دهم كه بروی. در پاسخ گفت : 💥 روز قيامت می‌توانی در چشمان امام حسين (ع) نگاه بيندازی و بگويی كه من نگذاشتم؟ ديگر حرفی برای گفتن نداشتم و سرم را پايين انداختم. عبدالمهدی گفت : ☺️ می‌خواهم مثل همسر زهير باشی كه همسرش را راهی ميدان نبرد كرد. آنقدر در گوش زهير خواند تا نام او هم در رديف نام شهدای كربلا قرارگرفت. آنجا ديگر زبانم بسته شد. گفتم باشه و گفت : ❤️ خود حضرت زينب (س) نگهدارتان باشد.  🌐 javanonline.ir @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت دوازدهم 🔺 🍃🌸 💍💕💍💕💍💕💍💕💍💕💍💕💍 💫 🕊 📜 روایت ازدواج و همسرش 💍 💕💍 💍💕💍💕💍💕
💍💕💍💕💍💕 💕💍 💍 🕊 🌹 عبدالمهدی يك بار اعزام شد. يك هفته قبل از اعزامش در مرخصی بود كه خبر شهادت را به ايشان دادند. 😭 گريه‌اش گرفت. اشك می‌ريخت و می‌گفت خوش به سعادتش. عاقبت بخير شد. خدا من را هم عاقبت بخير كند. خواب دوستش شهيد خيزاب را ديده و خيزاب گفته بود : ❤️ آن لحظه كه تير خورده بودم و داشتم جان می‌دادم امام حسين (ع) آمد و دست راستش را گذاشت روی قلبم. 🔷 چون همسرم هنگام غسل و كفن شهيد خيزاب در گوشش گفته بود دعا كن من هم شهيد شوم، شهيد خيزاب در خواب به همسرم گفته بود : 😍 عبدالمهدی شهادت خيلی شيرين بود. شربت شهادت را خوردم و همانجا كه در گوشم گفتی و از من خواستی كه به امام حسين (ع) بگويم شهيد شوی، حضرت زهرا (س) برات شهادتت را امضا كرد. هر كسی می‌خواهد به شهادت برسد، حضرت زهرا پای شهادتش را امضا می‌كند. 😭 🌐 javanonline.ir @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت سیزدهم 🔺 🍃🌸 💍💕💍💕💍💕💍💕💍 💫 🕊 📜 روایت ازدواج و همسرش 💍 💕💍 💍💕💍💕💍💕
💍💕💍💕💍💕 💕💍 💍 🕊 #سید_مجتبی ❤️ همسرم قبل از اربعين به سوريه رفت. ماه محرم بود. به من می‌گفت : برو و در مراسم امام حسين (ع) شركت كن كه ايشان گره‌های كور را باز می‌كند. امام حسين (ع) خيلی باب‌الحوائج است. می‌گفت : 🔷 حديث كسا بخوانيد تا ما شهری را كه در محاصره است آزاد كنيم. قبل از شهادتش هم با من تماس گرفت. صدايش گرفته بود و گفت از من راضی هستی؟ گفتم بله، اين چه حرفيه. گفت از من راضی باش. دعا كردم و گوشی را قطع كردم. 🌐 javanonline.ir @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت چهاردهم 🔺 🍃🌸 #شهید_عبدالمهدی_کاظمی ✊ #مدافع_حرم 💍💕💍💕💍💕💍💕💍💕💍 💫 #حاجت_روایی #نظر_لطف_شهدا 🕊 #همسران_شهدا 📜 روایت ازدواج #شهید_عبدالمهدی_کاظمی و همسرش 💍 💕💍 💍💕💍💕💍💕
💍💕💍💕💍💕 💕💍 💍 🕊 🕊 قبل از شهادتش خواب ديدم كه رفتم حرم حضرت زينب (س). تمام عكس شهدا را در حرم چسبانده بودند. خانمی آنجا بود كه روبند داشت. 🍃 از آن خانم پرسيدم كه اينها عكس‌های چه كسانی هستند؟ ايشان گفت : عكس شهدای كربلا. بعد هم گفت : اينها بسيار عزيز هستند. 📸 در ميان عكس‌ها تصوير عبدالمهدیِ من هم بود. خيلی نگران شدم تا اينكه خبر شهادت را به من دادند. عبدالمهدی در شب تاجگذاری امام زمان (عج)‌ همان طور كه آيت‌الله بهجت فرموده بودند به شهادت رسيد. 😔 ۲۹ دی ماه سال ۹۴ بود. عبدالمهدی با اصابت موشك كورنت به آرزويش رسيد.  🌐 javanonline.ir @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت پانزدهم 🔺 🍃🌸 💍💕💍💕💍💕💍💕💍💕💍 💫 🕊 📜 روایت ازدواج و همسرش 💍 💕💍 💍💕💍💕💍💕
💍💕💍💕💍💕 💕💍 💍 🕊 🔷 وقتی خبر را شنيدم، بال بال می زدم كه پيكرش را ببينم. آخر خيلی دلم برايش تنگ شده بود. گفتم عبدالمهدی به حاجتت رسيدی. 😍 بعد از شهادتش خواب ديدم كه پشت سر امام زمان (عج) می رود و از اينكه در كنار امام حسين (ع) است، بسيار خوشحال بود. می گفت : ❤️ من زنده‌ام فكر نكنيد كه مرده‌ام هيچ وقت ناشكری نكنيد. هر مشكلی داشتيد من برايتان حل می كنم. 🌐 javanonline.ir @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت شانزدهم 🔺 🍃🌸 💍💕💍💕💍💕💍💕💍💕💍 💫 🕊 📜 روایت ازدواج و همسرش 💍 💕💍 💍💕💍💕💍💕
💍💕💍💕💍💕 💕💍 💍 🕊 🌺 من و عبدالمهدی ۹ سال با هم زندگی كرديم. ريحانه هفت ساله و فاطمه دو ساله يادگاری های شهيدم هستند. ريحانه خيلی وابسته به پدرش بود. خيلی با پدرش حرف می‌زد.  ❤️ همسرم می‌گفت دوست دارم ريحانه ولايتی بار بيايد. ☺️ عبدالمهدی عاشق رهبری بود. هر زمان چهره ايشان را نگاه می‌كرد دست بر سينه می‌گذاشت و می گفت : جان ناقابلی دارم، فدای رهبر عزيزم. ✅ سفارش كرد كه می‌خواهم بچه‌ها را زينب‌وار بزرگ كنيد. اِن شاءالله حجابشان زينبی باشد. رفتارشان زهرايی باشد. نمونه باشند. 🌐 javanonline.ir @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت هفدهم 🔺 🍃🌸 💍💕💍💕💍💕💍💕💍💕💍 💫 🕊 📜 روایت ازدواج و همسرش 💍 💕💍 💍💕💍💕💍💕
💍💕💍💕💍💕 💕💍 💍 🕊 🤒 يك بار ريحانه تب كرد يك هفته تمام تب داشت. خوب نمی شد. به بيمارستان بردم و دارو دادم، تبش پايين نمی‌آمد. نگران بودم تشنج نكند. نمی‌دانستم چه كار كنم. 🌹 عبدالمهدی قبل‌تر به من گفته بود كه كمك خواستی به حضرت زهرا (س) متوسل شو و من را صدا كن. توسل كردم و زيارت عاشورا خواندم. سلام آخر را كه دادم، به حضرت زهرا (س) گفتم : 😭 امروز پنج‌شنبه است و من می‌دانم همه امروز در محضر ارباب جمع هستند. به عبدالمهدی بگويید اگر برای دخترش اتفاقی بيفتد نگويد كه من نتوانستم از بچه‌اش نگهداری كنم. آنها امانت هستند دست من. 🚶 رفتم بالای سر ريحانه ناگهان بوی عطری در خانه پيچيد. عطری كه هر لحظه زياد و زيادتر می شد. ناگهان من صدای عبدالمهدي را شنيدم. گفت : ❤️ همسرم بخواب من بالای سر ريحانه هستم. خوابيدم وقتی بلند شدم ديدم ريحانه تبش پايين آمده و از من آب می خواهد. حس كردم كه عبدالمهدی در كنارم است. حسش می‌كردم. همه حرف‌هايم را با عبدالمهدی زدم. او به قولش عمل كرده بود. آمده بود تا كمكم كند، بحق فرموده‌اند كه شهدا عند ربهم يرزقونند. ✅ بعد از آن شب تا مدت‌ها هر كسی وارد خانه می‌شد متوجه آن بوی خوش می شد. لباس ريحانه بوی اين عطر را گرفته بود. 🌐 javanonline.ir @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت هجدهم 🔺 🍃🌸 💍💕💍💕💍💕💍💕💍💕💍 💫 🕊 📜 روایت ازدواج و همسرش 💍 💕💍 💍💕💍💕💍💕
💍💕💍💕💍💕 💕💍 💍 🕊 خيلی ها به من می‌گويند چرا اجازه دادی كه همسرت برود و برای عرب‌ها بجنگد؟ 🌹 عبدالمهدی رفت تا از مرز اسلام دفاع كند. رفت تا نامحرمی وارد حريممان نشود. مدافعان حرم می‌روند تا ما در آرامش زندگی كنيم. 🔷 هدف اصلی تروريست‌ها ايران است. اگر مدافعان حرم نبودند، امروز شاهد جنگ در كرمانشاه و همدان و... بوديم. 💫 ما آرامشمان را مرهون خون شهداييم و برای همين بايد ادامه‌دهنده راهشان باشيم؛ شهدای از صدر اسلام تا امروز.  🌐 javanonline.ir @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت نوزدهم، آخر 🔺 🍃🌸 💍💕💍💕💍💕💍💕💍💕💍 💫 🕊 📜 روایت ازدواج و همسرش 💍 💕💍 💍💕💍💕💍💕
🎥 مستند از آسمان گفت و گو با خانواده و دوستان #شهید #مدافع_حرم #شهید_عبدالمهدی_کاظمی 📆 جمعه 📺 شبکه دو سیما ⏰ ساعت ۱۶:۰۰ @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein ✅اطلاع رسانی کنید...
🍃❣️🕊🍃 🌙نیمه شب بود که از خواب پریدم. دیدم عبدالمهدی پتوش روش نیست. تعجب کردم. آخه هواسرد بود... 😦نگاه کردم متوجه شدم پتوی خودش رو انداخته روی دونفر بسیجی که کمی مسن سال بودند... دلم سوخت. رفتم منم پتوی خودمو بندازم رو عبدالمهدی که فهمیدم بیداره! بهش گفتم بیداری؟! نخوابیدی؟! گفت خوابم نبرده. به شوخی گفتم سرما را خوردیا!!! حقت بود چه قدر گفتم برو تو اتاق خودت... پتوم رو انداختم روش، قبول نمیکرد. گفت حداقل تو هم بکش روت پتو رو. گفتم نه. خلاصه اصرار کردم قبول کرد و خوابیدیم تا نماز صبح... 👌از این کاری که کرد و بین ما موند و سرما را به جون خرید خیلی خوشم اومد و روحیه گرفتم... 🔰همیشه این جمله رو تکرار میکرد که : "اول من یک بسیجی ام تا اینکه بخوام یک پاسدارباشم." 🍃🌷 (ره): من همواره به خلوص و صفای بسیجیان غبطه می خورم و از خدا می خواهم تا با بسیجیانم محشور گرداند، چرا که در این دنیا افتخارم این است که خود بسیجی ام... @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🍃🕊❣️🍃