🎙 خاطرات سردار شهید حاج
#احمد_سیاف زاده مسئول عملیات سپاه خوزستان از روزهای نخست جنگ به روایت کتاب جنگ شانزده ساله به قلم
#سعید_علامیان:
#قسمت_دوازدهم:
📍عراقیها درصدد بودند تانکها را از زمین باتلاقی بیرون بکشند که نیمه شب حمله آغاز شد. عراقیها که کاملاً غافلگیر شده بودند شروع به عقب نشینی کردند.
📝 این شبیخون از مهمترین عملیاتهای این منطقه است که لشکر ۹ عراق را تا بستان وادار به عقب نشینی کرد. صبح عملیات، هلیکوپترهای کبرا هم آمدند و دنبال تانکها افتادند. میدیدم تانکهای عراقی را که دو طرف جاده سوسنگرد در حال فرار بودند-یکی یکی- میزدند. آن روزها، روزهای خلبانهای هوانیروز بود. فانتومهای ما هم خوب بلند شدند و آمدند. نیروی هوایی و هوانیروز واقعاً آن روزها گل کاشتند.
📌
#محمود_مراد_اسکندری جوان شجاعی که چند ماه در پاسگاههای مرزهای هور الهویزه شایستگی خود را نشان داده بود صبح همین عملیات به شهادت رسید. احمد سیاف آن روز شاهد این اتفاق بود.
🔖 هوا که روشن شد - قبل از این که هوانیروز حمله را آغاز کند بچهها میخواستند وضعیت کار دیشب را ببینند. تانکها به صورت منظم یکی کنار جاده و یکی هم در سمت چپ آن به فاصله پنجاه متری در گل فرو رفته بودند. ماشین پر از مهمات هم حدود دویست متر عقبتر مانده بود. عراقیها شروع کردند به شلیک خمپاره که آنها را منهدم کنند. محمود مراد اسکندری گفت من میتوانم اینها را بیاورم. چند نفری رفتیم تا کنار اینها و خمپارهها شلیک شد. معلوم بود عراقیها ما را میدیدند...
#ادامه_دارد
#روایت_احمد
#شهید_سیاف
#دفاع_مقدس
🆔
@shahid_sayafzadeh