#خداحافظ_سالار
روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی سرلشکر شهید حاج حسین همدانی
#قسمت : نود و هشتم
برایم مهم نبود. دیگر تغییر مسئولیت بخشی از زندگی حسین شده بود. هرجا نیاز ،بود میرفت سروسامان میداد و بعد از مدتی تحویل میداد و
میرفت دنبال کار دیگری هرچه هم
میکرد کمتر به ما میگفت و اگر
میپرسیدیم به نحوی از زیر پاسخ دادن به ما در میرفت اما اینبار با آب و تاب داشت توضیح میداد و من به واسطه اینکه دیگر عادت کرده بودم کاری به این کارها نداشته ،باشم با خونسردی ای که کمی چاشنی بی تفاوتی ،داشت مشغول کارهای خودم بودم .
پرسید «نمیخوای بدونی کجا
میرم؟»
گفتم: «هرجا که میری زیر سایه
امام زمان باشی»
گفت «احسنت! این بهترین دعا برای کسیه که قراره برای مأموریت به آفریقای محروم بره!»
جا خوردم حالت خونسردی چند
لحظه پیشم تبدیل به اضطرابی
سرسام آور شده بود. هیچ انتظار
شنیدن چنین مسأله ای را نداشتم چه نسبتی میان حسین و سپاه و آفریقا میتوانست باشد؟!
نمیدانستم اما توان پرسیدن هم نداشتم.
مات و مبهوت و البته پر از کلافگی
بودم
که
حسین حالم را به خوبی
درک کرد و بی آنکه بپرسم، توضیح
داد : حاج قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه شده، یکی از مأموریتهای این نیرو توی آفریقاس رئیس جمهور یکی از کشورهای آفریقایی از ایران کمک خواسته تا
چیزی مثل بسیج برای مقابله با نفوذ گسترده اسرائیلی ها تو کشورش
درست بشه قراره که من این کار
مستشاری رو انجام بدم.
سعی کردم خودم را کنترل کنم و طوری که کلافگی و سردرگمی ام معلوم نشود گفتم: خدا پشت و پناهت و دیگر هیچ نگفتم که من و این چهار تا بچه را به کی می سپاری
👇👇👇