خوراک مرغ و سبزیجات پخته بود گفتم آره بذار بچه م بیاد بخوره با غرغر گفت: ولی این که نمیاد باید براش غذا بذاریم ،آخر سر هم غذا روی گاز بمونه خراب بشه دلم نیامد گفتم: «حالا بذار ایشالا که میاد براش گذاشتم توی قابلمه روی گازه اگه نصفه شب اومد بگید داغ کنه بخوره حدود ساعت دوازده فرهاد به مجتبی گفت: بریم ببینیم پاسداران چه خبره؟» تشویقشان کردم «آره آره پاشید برید خبری هم از محمد حسین بگیرید. بلند شدند رفتند. از گودی کمرم میل داغی فرومی رفت تا کشاله رانم از آنجا هم زهر میریخت تا کف یا انگشت شست پایم زقزق میزد پلک نزدم. کانالهای تلگرامی را بالا و پایین میکردم زهرا توی اینستاگرام مدام هشتگ گلستان هفتم» و «خیابان پاسداران را میزد» ببیند خبری جدیدی شده یا نه؟ منتظر فرهاد بودم. میدانستم محمدحسین به این زودیها پیدایش نمیشود دلم تاب نیاورد. حول و حوش ساعت دو زنگ زدم به فرهاد. پرسیدم: «اونجا چه خبره؟ صدا قطع و وصل میشد این طوری فهمیدم که یه کم شلوغه ولی دیگه خبری نیست از محمد حسین خبر گرفتم. چی؟ نمیشنوم محمد حسین؟! اونم اینجاست توی آن شلوغی صدا واضح نمی رسید. فقط فهمیدم فرهاد می گوید: «ما داریم میایم به پشت خوابیده بودم مسکنها افاقه نمی کرد استرس و نگرانی هم که بلای جانم بود. چشمم همراه عقربه ساعت میچرخید فرهاد و مجتبی ساعت سه آمدند. از محمد حسین خبر گرفتم فرهاد چسبیده بود به بخاری دستانش را به هم میسابید.سر گلستان هفتم محمدحسین رو دیدم. موتورشو گذاشته بود توی پمپ بنزین که امن باشه .دراویش ورودی کوچه رو بسته بودن با بچه های بسیج و سپاه تو پله های آپارتمان اول کوچه نشسته بودن گفت اوضاع خلوت تر بشه میاد.بچه ها رفتند توی اتاقشان با دلسوزی گفتم: این بچه نیومد شامشو بخوره! فرهاد گفت: «هیئت شام نداده رفقاش داشتن میگفتن با هم رفتیم خیابون دولت ساندویچ خوردیم ماشین مجتبی رو هم گذاشتن جلو خونه دوستش و با «موتور رفتن». فرهاد پتویش را کناربخاری پهن کرد سرما تا ته استخوانش را سوزانده بود دلم شور میزد. یه پراید مثل اتوبوس دیروز رفت تو دل مأمورا، همه رو شلو پل کرد؛ ولی خدا رو شکر کشته نداد! توی کوچه هم یه تیبا آتیش زدن معلوم نبود مال چه بخت برگشته ایه؟! برای چی آخه؟ داربست به ساختمون نیمه کاره رو انداخته بودن وسط کوچه هنوز از کنارش راه باز بود تیبا رو کشیدن کنار داربست که عرض کوچه کلاً بسته شه .... ⬅️ ادامه دارد .... 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷