🇮🇷 مهتاب گم شد 🇮🇷 ◀️ قسمت ۱۵۰م 📒 فصل یازدهم 🔶🔸فرار از هیاهوی نام و عنوان ۱۰. گردان ما باید نزدیک به خط می‌بود که بلافاصله بعد از شکستن خط توسط غواصان با استفاده از قایق به آن سوی اروند بروند از سویی باید از دید و تیر نیروهای در خط عراق هم دور می‌بود بعد از استقرار در ساختمان‌های پام پایگاه ۷ خودم را به نقطه‌ی رهایی غواصان لشکر در حاشیه اروندرود رساندم همه لباس‌های غواصی را پوشیده بودند و حتی تا سرشان را با گل استتار کرده بودند بیشترشان نوجوان دانش آموز و بعضاً دانشجو بودند خیلی از آن‌ها را می‌شناختم و به حالشان غبطه می‌خوردم حال توصیف نشدنی‌ای داشتند دست در گردن هم می‌گریستند و شفاعت می‌خواستند سهم من در آن شامگاه عاشقی کم نبود محمد مختاران، علی منطقی، محمد عراقچی و حداقل ۳۰ نفر از غواصان را دیدم و بوسیدم آن شب شام وداع‌شان بود مثل ماهی دور از آب مانده‌ای بودند وقتی به آب رفتند به ابدیت رسیدند علی چیت‌سازیان و حاج ستار ابراهیمی هم لب آب آن‌ها را بدرقه می‌کردند گردان غواص جعفر طیار کم‌کم میان سیاهی‌های آب گم شد چشم های ما منتظر رسیدن غواص‌ها به آن سوی اروند ماند بی‌خبر از این‌که چشم‌های تک تیراندازها و تیربارچی‌های عراقی هم منتظر و آماده؛ رد غواصان را می‌کاوند تا به ساحل‌شان نزدیک و نزدیک‌تر شوند گاهی صدای تک‌تیرهای پراکنده مثل شب‌های گذشته می‌آمد عراقی‌ها با این کار می‌خواستند شرایط را عادی جلوه دهند و ما بی‌خبر از این‌که انگشت‌ها روی ماشه؛ سرهای غواصان را نشانه رفته‌اند صدای هواپیما از دور می‌آمد معمول نبود که نه ما و نه عراقی‌ها در جنگ شبانه از هواپیما استفاده کنیم صدا نزدیک‌تر شد عراقی‌ها انبوهی از منورهای سوزان و خوشه‌ای را بر فراز اروند رود ریختند متعاقب آن بمباران ساحل خودی شروع شد همه جا مثل روز روشن بود باید غواص‌ها چند متر مانده تا ساحل عراق را فین بزنند و پایشان به خشکی برسد که غرش رگبارهای ضد هوایی روی آب آرامش اروند رود را شکست غواص‌ها چاره‌ای نداشتند از میان انبوه تیرهای سرخ به سمت ساحل رفتند اگرچه بیشترشان لب باتلاق‌ها و سیم خاردارها مجروح و شهید شدند؛ بقیه لب کانال‌های آب رسیدند و خط عراق در کمتر از نیم ساعت شکسته شد فرمانده گردان غواص از آن‌سو با چراغ‌قوه پیام می‌داد که از این طرف نیروهای آبی-خاکی به کمکشان بروند گردان حضرت علی‌اصغر طبق طرح مانور عملیاتی قرار بود قبل از گردان ما به آن سوی اروند رود بروند حاج ستار ابراهیمی فرمانده این گردان با نیروهایش از اسکله خارج شدند با اینکه در بیشتر نقاط ساحل، دشمن هنوز حضور داشت؛ با قایق خودشان را به شکافی که غواص‌ها در خط عراق ایجاد کرده بودند رساندند و در خشکی با عراقی ها درگیر شدند حالا نوبت گردان ما بود اما خبرهای ناگواری از اسارت و شهادت نیروهای غواص و پیاده در آن سوی اروند رود می‌رسید از دو گردان غواص و حضرت علی اصغر فقط فرمانده گردان پیاده، حاج ستار بود که با چند نفر مقاومت می‌کردند آنها تا آخرین لحظات جنگیدند 🔗 ادامه دارد ... 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷