📚 📌 قسمت بیست و نهم اين سخنان را از خيلی ها شنيدم. اينکه هادی ويژگی های خاصي داشت. هميشه دائم الوضو بود.✨ مداحی مي کرد. اکثر اوقات ذکر سينه زنی هيئت را می گفت. اهل ذکر بود. گاهي به شوخی می گفت: من دو هزار تا يا حسين حفظ هستم. 😁📿 يا می گفت: امروز هزار بار ذکر يا حسين گفتم📿 عاشق امام حسين و گريه برای ايشان بود. 🖤 واقعاً برای ارباب با سوز اشک می ريخت. اخلاص او زبانزد رفقا بود. اگر کسی از او تعريف می کرد، خيلی بدش می آمد.😢 وقتی که شخصی از زحمات او تشکر می کرد، می گفت: خرمشهر را خدا آزاد کرد❗😄 يعنی ما کاری نکرده ايم. همه کاره خداست و همه ی کارها برای خداست. حال و هوا و خواسته هايش مثل جوانان هم سن سالش نبود.دغدغه مندتر و جهادی تر از ديگر جوانان بود. انرژی اش را وقف بسيج و کار فرهنگی و هيئت کرده بود. در آخر راهی جز طلبگی در نجف پاسخگوی غوغای درونش نشد. من شنيدم که دوستانش می گفتند: هادی اين سالهای آخر وقتی ايران می آمد بارها روی صورتش چفيه می انداخت و می گفت: اگر به نامحرم نگاه کنيم راه شهادت بسته می شود. ✅ ادامه دارد... ✔️به جمع ما بپیوندید↓ ◆@shahidzoalfaghari