یکی از اون شب جمعههایی که پایگاه کانون ابوذر جمع بودیم آقا سعید پیشنهاد داد بریم حرم امام(ره). همون لندکروز کابیندار دستش بود. بچهها از خداخواسته همگی گفتند مییایم. آخه میدونستن با آقاسعید و اون طرز رانندگی هیجانیش خیلی بهشون خوش میگذره.
حدود ۱۵-۱۰ نفری ریختیم بالا، در کابین رو هم بستیم و یه نفر بزرگتر و مطمئنتر نشست دم در که یه موقع بچهها شیطنت نکنند و در رو باز نکنند. جلوی ماشین هم یکی دو نفر از بزرگترها کنار آقاسعید نشستند. خلاصه رفتیم حرم و زیارت و ...
موقع برگشتن همون اول کار که سعید داشت دنده عقب از پارک درمیاومد توی اون تاریکی هوا، خورد به یه پیکان. اومد پایین با رانندهش صحبت کرد و خلاصه حل و فصل شد. بعد از اون، آقا طوری رانندگی میکرد که اصلا بیا و بپرس...
بچهها که عمدتا جوون و نوجوون بودند تو اون حالت، شلوغکاری هاشون گل کرد و توی هر ترمز یا پیچیدن ماشین، میرفتن تو شکم همدیگه.
یه باند کوچک بلندگو پشت سر راننده چسبیده بود که گاه گاهی آقا سعید مثل خلبانها میکروفن رو برمیداشت و به ما تذکر میداد که بچهجون؛ آروم باش، فلانی بشین سرجات و ...
تو اون حرکتهای عجیب و غریب، پای یکی مون خورد زیر اون بانده، از جاش کنده شد و آویزون شد به یه سیم.
دیگه سعید هرچقدر با میکروفن صحبت میکرد ما چیزی نمیشنیدیم و فقط تصویرش رو داشتیم😜
اون موقع دقیقا عبارتی که میگن مواظب باش شَست پات نره تو چِشِت، اونجا برامون کاربرد داشت.
خلاصه تو کل مسیرِ برگشت تا کانون، بچهها با هر حرکتِ عجیب و غریبِ رانندگی آقاسعید یه همِ اساسی میخوردن. البته قبلش سعید هم تعمدا یه طوری با تمسخر تذکر میداد که بچهها بیشتر تحریک میشدند و شلوغکاری میکردند.
خلاصه اومدیم تا رسیدیم سه راه فلاح و از اونجایی که میدونستیم معمولا یه حرکت انتهایی هم میزنه، مستقیم نرفت توی کانون، دیدیم سرعت رو کم نکرده و با همون وضعیت رفت توی میدون ابوذر دور زد که دیگه همهمون سروته شدیم و فقط چراغای دور میدون رو روی هوا داشتیم میدیدیم.
حالا چند دور زد نمیدونیم. بعد از اون که دیگه حال همهمون رو حسابی جا آورد، رفت توی کانون و دستی کشید و دونه دونه بچهها که همه شُل و وِل شده بودند رو از عقب لندکروز کشید انداخت پایین.
اونقدر هیجان اون شب بالا بود و به بچهها خوش گذشت که همین الانم که دارم مینویسم کامم شیرین شده از اون خاطره به یادموندنی با سعیدجون💖
راوی؛ آقای محمود
#برزه
#خاطرات_سعید
_____________
✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی)
@shalamchekojaboodi