شنیده بودم بچههای هیئت نریمان یه وقتایی میروند خارج شهر تو بیابونیها مجلس خصوصی میگیرند و حسابی روضه خونی و اشک و سینه زنی دارند.
بیدردسر و بدون محدودیت وقت و ملاحظات صابخونه و همسایه و ...
خیلی دلم میخواست یه همچین مجلسی برم. حالا شایدم تو صحبتهامون بین بچهها، این خواسته مطرح شده بود که دفعات بعدیِ اردوهای راپل، آقا سعید هماهنگ کرد حاج داود قادری همراهمون بیاد.
جاتون خالی معمولا ۵شنبهها که میرفتیم اردوی راپل، شب جمعه با نوای آقا داود که دیگه مداح پایه ثابت هیئت عشاق بود، یه مجلس خصوصی باحال در پادگان شهید چمران پرندک برپا میکردیم با میونداری آقاسعید و گریههایی که بعضا تو صورتت نگاه میکرد و اشک آدمو در میآورد.
صدای نالهها و ضجهها هم که دیگه کوههای دور و اطراف مون رو پر میکرد.
خیلی باصفا بود.
اعتقادمون هم این بود و به هم میگفتیم که این کوههای پادگان هم حالی میکنند وقتی ذکر ابیعبدالله(ع) اینجا گفته میشه، اونها هم حس دارند و درک میکنند و شاید از ما ممنون هم هستند بابت این کار.
خلاصه یادمه یکی از اون معدود مجالسی که بچهها به اعلی درجه صداهاشون رو آزاد میکردند و بدون هیچگونه محدودیتی برای اهلبیت(ع) عزاداری میکردند، اونجا بود.
این مجلس باحال و پرشور توی ذهنمون ماندگار شد و دیگه چنین برنامه ای نداشتیم تا اینکه رسیدیم به شنبه دوم دیماه ۷۴ (روز شهادت سعید) که مشابه همون مجلس بیریا و با شور و حرارتی بسیار زیاد دوباره تکرار شد.
همگی بچهها با دلهای غمبار و سنگین و با چشمان تر، توی کانون ابوذر داشتیم مقدمات کارهای روزای بعدی رو فراهم میکردیم که یه دفعه آخرشب حاج حسین سازور و چندتا از دور و بریهاشون اومدن کانون.
همه دورشون حلقه زدیم و همینطوری بی مقدمه شد یه روضهخونی و ذکر مصیبت سنگین، تو همون سالنی که سعید بعضا شبهای جمعه در بازگشت از دعای کمیل عبدالعظیم میومد وامیستاد بلند بلند اذان میگفت تا بچهها رو برای نماز صبح بیدار کنه.
همهمون اونجا چنان زار میزدیم مثل یه مادری که تازه بچه از دست داده باشه
سیستم صوتی که نچیده بودیم. دیگه صدای حاج حسین هم توی شیونهامون گم شده بود.
و در آخر سعیدی که دوشنبهها توی هیئت عشاق میونداری میکرد، آخرین دوشنبه شب اومد میون جمعیت عزادار کانون و این بار خیلی عینی و حضوری تمام روضههای حضرت زهرا(س) رو پیش چشم همه، برامون مجسم کرد.😭😭😭
روحش شاد و قرین رحمت الهی
ان شاء الله دستگیر ما هم باشند.🖤
راوی؛ آقای محمود
#برزه
#خاطرات_سعید
______
✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی)
@shalamchekojaboodi