باسمه تعالی در لزوم تعیین مشتری و بایع دو احتمال در بحث سابق گذشت ♻️ احتمال سوم تفصیل بین بیع و معاملات شبیه ان مانند اجاره و مزارعه و... با نکاح و هبه و اشباه آن است. 🔷 دو دلیل بر تفصیل ۱. طرفین در نقش عوضین در دسته اول عوضین موضوعیت دارد ولی در دسته دوم طرفین عقد در حکم عوضین دسته اول می باشد در نکاح مهم است که همسر و زوجین چه کسانی باشند و اغراض نسبت به ازواج متفاوت است. ٢. تفاوت بعت و زوجت در صدق و عدم صدق بر وکیل در بعت کذا بکذا. بایع راضی است که طرف مقابل مشتری باشد و مشتری و خریدار همان طور که بر مالک اصلی قابل تطبیق است بر وکیل هم حقیقتا صدق می کند و بایع و مشتری حقیقتا بر وکیل منطبق است. ولی در تزویج رضایت دختر به زوج معین است و بر وکیل و ولی زوج قابل صدق و تطبیق نیست. 🔷 مناقشه در ادله فوق دال بر تفصیل نقد دلیل اول اینکه گفته شد زوجین مانند عوضین در بیع هستند دلیل بر تعیین و قصد زوجین می باشد لکن این دلیل نمی شود که در بیع مالکین مشخص نباشند و مقام در موضوع بیع است. علاوه بر اینکه این دلیل در وقف و وصیت و هبه و وکالت نمی آید زیرا در امور غیر نکاح، طرفین در حکم عوضین نمی باشند. و دلیل اخص از مدعی است. نقد دلیل دوم معنی بعتک یعنی این کالا را به تملیک تو در مقابل عوض در آوردم و معنی این تملیک این است که مخاطب را مالک قرار داده است و همان طور که زوج قابل صدق بر وکیل و ولی نمی باشد، مالک هم قابل صدق بر وکیل و ولی نیست. ♻️ دلیل سوم بر فرق گذاری و تفصیل مذکور: عدم صدق زوج بر وکیل و صدق بایع بر وکیل بعد از اینکه مصنف در دو دلیل تفصیل مناقشه نمود، دلیل سومی بر فرق گذاری بین ازدواج و بیع بیان می کنند. 🔷 صدق عرفی بایع بر وکیل غالبادر بیع و اجاره قصد مخاطب اعم از این است که مشتری یا بایع اصیل باشد یا غیر اصیل باشد مانند وکیل و ولی و فضولی. فلذا الفاظ بایع و مشتری از روی تسامح بر وکیل هم منطبق است. ان قلت در موارد اختلاف بین طرفین که مشتری مدعی است من اصیل نبودم و اذن در معامله نداشتم قولش موافق اصل است چون اصل عدم فرق بین اصیل و غیر اصیل است و باید پذیرفته شود. در حالیکه فقها می فرمایند باید بینه ارائه دهد که اصیل نبوده است. قلت گرچه مطابق اصل قول مشتری موافق اصل است و باید بدون بینه پذیرفته شود لکن در اینجا ظاهر بر اصل مقدم است و مطابق ظاهر اصیل بودن وی است و چنانچه مدعی غیر اصیل بودن است باید ببنه ارائه دهد. فتامل علاوه بر تقدیم ظاهر بر اصل، باید گفت در منازعات ظهور الفاظ در معنای حقیقی است. 🔷 عدم صدق زوج بر وکیل برخلاف نکاح و وقف و وصیت و هبه و وکالت که غالبا قصد متکلم مخاطب خاص است و علاوه بر این زوج بر وکیل قابل صدق نیست فلذا اگر در ازدواج با صیغه زوجتک اجرا کند و قرینه بباورد که مرادش وکیل عاقد است عقد ازدواج صحیح نیست. و باید بگوید زوجتک موکلی... همین طور در عقد وقف و وصیت و... این عناوین بر وکیل قابل صدق نیست و زوج و موقوف علیه و موصی له و... بر وکیل قابل صدق نیست بر خلاف بایع و مستاجر که بر وکیل و اصیل قابل صدق می باشد. فتامل تامل کن که متوجه تفاوت دلیل سوم با دلیل دوم که در آن مناقشه نمودیم شوید. در اینجا صدق عناوین بایع و مشتری بر وکیل از روی تسامح است. در حالیکه عنوان زوج از روی تسامح هم قابل صدق بر وکیل نمی باشد ولی در دلیل دوم صدق حقیقی بایع و مشتری براساس بعت بر وکیل بود که مورد مناقشه قرار گرفت. پایان شرط دوم متعاقدین الحمدلله رب العالمین