🔻دنبال راه انداختن ما هستند
بچهتر که بودم، شیطنتهایم بیشتر از امروز بود. یک روز شیشه این همسایه را میشکستم و فردا، سر پسر همسایه دیگر را. یک روز صبح، عمویم که از کارهایم عاصی شده بود، صدایم زد و پیشنهاد داد با پولی که میدهد، کاری اقتصادی دستوپا کنم.
ادامه در لینک زیر 👇
http://www.shamiim.ir/a/25601
#حکایت
#آشنا_وب