(السَّلاَمُ عَلَیْكِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَةُ)
#حضرت_زهرا
آتش کشید خصم چو بر آشیانهاش
رفت از ثریٰ به اوج ثریا ، زبانهاش
ارکان روزگار، فرو ریخت بر زمین
چون دستِ کین گرفت به تیر نشانهاش
آن آشیانهای که حریمش شکسته شد
جبریل، بوسه ها زده بر آستانهاش
آیا نکرد شرم ز رخسار فاطمه (س)
وقتی که زد ز کینه عدو تازیانهاش؟
درد و دریغ و آه، که از جور روزگار
دستِ ستم بُرید ز شاخه جوانهاش...
سَر خم نکرد نزد ستمگر تمام عمر
جز پیشگاه خالق حیّ ِ یگانهاش
اما ز بار غصه که بر دوش میکشید
خم گشت سرو ِ قامت و بشکست شانهاش
جرمش چه بود آنکه امید رسول بود
آیا چه بود خصم ستمگر بهانهاش؟!
تنها گناه اوست که بر رغم ظالمان
اِستاد ، در دفاع ِ امام زمانهاش
ای وای از دمی که ز ضرب غلافِ کین
شد سِقط ، آن عزیز دل و نازدانهاش
غم، خانه کرد در دل مولا ، چو در محاق
ناگه برفت ماه شبستان خانهاش
باید که ماه را به دل خاک میسپرد
اما دریغ ، در دل شب ، مخفیانهاش
بیهمنفس چو گشت علی بعد فاطمه
او بود و چاه و زمزمه های شبانهاش
«پروانه» خوش سرود درین مصرعی که گفت:
«جز مرغ حق نبود کسی همترانهاش»
گر قرنها گذشت از آن روزگار سخت
کِی میرود ز خاطرِ هستی، فسانهاش؟
تا روز رستخیز، بهجان شعله میکشد
سوز دل ِ علی و ، غمِ بیکرانهاش
خواهی اگر که درک کنی داغ مرتضی
بر لاله کن نظر، که ببینی نشانهاش...
(ساقی)! شکست اگرچه صراحی به سنگ غم
ما مست کوثریم و مِیِ جاودانهاش .
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1402/09/11
eitaa.com/shamssaghi