غفّاری و حکیمی و ربّی و داوری فوق عروج وهم و فراتر ز باوری از هر چه دیده‌اند و ندیدند خوب‌تر وز هر چه گفته‌اند و نگفتند برتری خالیست از ثواب و پر است از خطا وجرم پروندۀ سیاه مرا هر چه بنگری من کمترم از اینکه بسوزانی‌ام به نار تو برتری از اینکه به رویم بیاوری خواهی ببخش و خواه بسوزان در آتشم من عبد کوچکم تو خداوند اکبری پرسی اگر تو کیستی و من که، گویمت: من بندۀ فراری و تو بنده‌پروری در پیش وسعت کرمت نیز کوچک است حتی گر از گناه همه خلق بگذری من داخل بهشت ولای علی شدم باور نمی‌کنم که تو در دوزخم بری ما را هماره بار معاصی به روی دوش تو دمبدم حوائج ما را برآوری «میثم» گناهکار و تو بخشنده و کریم کز لطف خویش ناز گنهکار می‌خری @shia_poem