وقتی خدا شده با بنده همجوار من را ببر نجف، آنجا سر قرار خواب سحر کجا؟ خواب نجف کجا؟ انگور تازه کو؟ مُردیم از انتظار حیدر روی سرم، خاک نجف بریز محروم‌تر نکن، ما را از آن غبار بوی شراب هم مستی می آورد این رقص پرچم است یا رقص زلف یار ای شیخ! روزه و افطار ما علی است در میکده خوشیم...فوراً برو کنار اصلاً چرا بهشت اجبار میکنی؟! من می روم حرم، آنهم به اختیار در دست فاطمه درّ نجف نشست دارد زر علی، بالاترین عیار از جور روزگار گردن کشیده ام گردن گذاشتم، بر تیغ ذوالفقار خرمای نخل او، سرگیجه آور است گفته علی علی، میثم به روی دار طوفان برو ببین، استاد نوح علیست در کشتی حسین، عالم شده سوار @shia_poem