همین که دید شکسته زِ بی کسی پرِ من کشید دست نوازش به گونه ی ترِ من خدا گناه مرا هرچه هم که بود ندید گذاشت بین ملائک چه منّتی سرِ من به قدر وسعت هر شب به حقِ لیله ی قدر گذاشت رحمت خود را خودش برابرِ من نمی شود که نبخشیده رد کند ز صراط که ایستاده علی روی پل جلوترِ من هنوز منتظرم ذوب عشق او بشوم هنوز آتش دوزخ نگشته باورِ من مقدّرات مرا گریه بر حسین نوشت گرفت دست مرا توبه ی مکررِ من به عزت و شرف روضه ها حسین حسین شود جواب سئوال نکیر و منکرِ من حساب میکشد اما خیال من جمع است چه دیدنی بشود با حسین، محشرِ من نگاه من به غروب است و گریه در عرفه اگر که حاجت مرا نداده بهترِ من به کاظمین بود سوی چشمم این شب‎ها چه جانگداز شود روضه‎های آخرِ من فدای آنکه صدا زد به قعر زندانش که حال من شده اکنون شبیه مادرِ من همیشه لحظه افطار«سِندیِ» ملعون نثار کرده فقط ناسزا به محضرِ من به روی گردن من رد چند زنجیر است خدا کند نرسد این خبر به دخترِ من @shia_poem