#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#شهادت
#غزل
سامرا همسخنش می سوزد
یوسفی پیرهنش می سوزد
گاه با سر به زمین می افتد
گاه از پا شدنش می سوزد
حسن فاطمه مسموم شده
بین بستر، بدنش می سوزد
با لگد مادر او را کشتند
از غم یاسمنش می سوزد
همه از بی کسی اش گریانند
او به یاد حسنش می سوزد
همسر او عوض زخم زبان
موقع سوختنش می سوزد
پادگان رفت ولی حرمت داشت
گرچه که با محنش می سوزد
چون به تابوت و تنش تیر نخورد
وسط روضه تنش می سوزد
در امان بود در این شهر غریب
او که دور از وطنش می سوزد
با همان تشنگی اش گفت حسین
ناله ی دل شکنش می سوزد
حنجرش زخمی سرنیزه نشد
دم آخر دهنش می سوزد
سر پیراهن او دعوا نیست
از کفن داشتنش می سوزد
دور او یک زن بی معجر نیست
می کشد آه و زنش می سوزد
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem