✍️
#یادداشت |
#قهرمان_حادثه_تروریستی_شیراز
🔻 برای کاکویی که نامش را نمیدانم و نشانش هم...
🔹 این کاکویی که نامش را نمیدانم و نشانش هم... در یک قاب تار و مخدوش، در ظلمت شب، با یقه آبی و جامه زحمتکشی، با دستهایی به مثال جیب، تهی... به سمت یک ابلیس مسلح میرود، انتحاری و بیپروا، به حکم آن استاد که جهل از قواعد و اصولش میبارد به سوی «نفله شدن» حرکت کرده، یحتمل گفته صدی نودونه گلولهاش به شقیقهام میمالد ولی اگر یک در صد نمالد، میمالمش به زمین...
مالید، مثل بهترین کُشتی تختی، پهلوان کوبیدش زمین...
جسمهایی در صف انتظار زمینگیر شدن عمودی ماندند، جانهایی پاک بر تنهایشان سکونت یافتند...
🔹 همین کاکویی که نامش را نمیدانم و نشانش هم...
کاکو، خواستم بگویم کولهپشتی واژههایم، انبان حرفهایم، ذهن بی قرارم؛ هیچ کدام چیزی ندارد که به تو بگوید، تو بزرگتر از کلمات منی...
فقط میخواهم بگویم کاش مقابل هیچ دوربینی ظاهر نمی شدی، جواب هیچ خبرنگاری را نمی دادی و هیچ وقت سیمایت آشکارتر از آن چند فریم لرزان و تاریک نمی شد، در پس پرده غیب بودنت را دوست دارم...
🔹 وقتی از تمام انسانها خسته میشویم، وقتی امید به بند آخرش بند میشود و ناامیدی تنها پاسخ مان، میخواهم سیمای ناآشنایت را پشت کالبدهایی که نمیشناسم حدس بزنم...
با خودم بگویم که هنوز چه مردانی پشت نقاب سادگی، بی میز و منصب، برادر ماندهاند، داداش بزرگترماندند...
🔹 من ایران را دوست دارم، به شکل غیرمنطقی و جدیدا غیراستانداردش...
هنوز وقتی یکی مدال میگیرد و پرچم بالا میرود، مثل دوران کودکی دور اتاق میدَوم؛
وقتی تصاویر جنگ را میبینم از تأخیر به دنیا آمدنم شرمنده میشوم و دلم میخواهد کوچهای از
#خرمشهر به خون من آزاد میشد؛
هرسال به سالگرد شهادت
#عباس_بابایی که میرسیم جانم تیر میکشد که آشناترین همزمین من به آسمانها در آسمان ابدی شد؛
هربار جایی از شهر نو نوار میشود مثل یک توریست مقابلش خشکم میزند و با ذوق نگاهش میکنم؛
وطن مثل سیمای مادر است که لای چین و چروکش اصیلترین زیباییها جا خوش کرده است...
وقتهایی که هیچ امیدی نیست و توان پذیرش ناامیدی هم، به آدمهایی که نمیشناسمشان فکر میکنم، دانشمندانی که بیم ترور نگذاشته هیچوقت نامشان جایی ثبت شود؛ آدمهایی که با گردنی باریکتر از مو مقابل گردن کلفتها ایستادند و جوری حذف شدند که گویی هرگز نبودهاند، همه آنها که خواستند و نتوانستند اما از خواستن، پشیمان نشدند.
کاکویمان مرزش تا نتوانستن میلیمتری بود و اگر نمیتوانست اسمش لای فهرست روزانه قربانیان فراموش میشد، هیچوقت نمیفهمیدیم چه پهلوانی بوده...
🔹ایران من به شانههای استوار کاکوهایی تکیه داده که بعید است هیچوقت بشناسمشان!
#ما_متحدیم
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh