بسم الله الرحمن الرحیم
خلاصه فصل اول کتاب از افغانستان تا لندنستان را با کسب اجازه از ناشر و مترجم محترم به مرور در کانال کار میشود.
نویسنده: عمر الناصری(ابو امام المغربی)
مترجم: وحید خضاب
#قسمت_اول
#افغانستان_تا_لندنستان
اسم من عمر الناصری است. مغربی هستم. در سال 1967 به دنیا آمدهام و مسلمانم.
البته بسیار متأسفم که اکثر این چیزهایی که گفتم صحت ندارد!
اسم من عمر الناصری نیست، دستکم اسمی که پدر و مادرم برایم انتخاب کردند این نیست. این اسمی است که برای تالیف این کتاب انتخاب کردهام و البته تنها یکی از اسمهای من در فهرست طولانی اسمهایی است که در مسیر زندگیام استفاده کردم. شاید بهتر باشد بگویم در «زندگیهایم»: فرزند، برادر، دانشجو، قاچاقچی سلاح، مجاهد، جاسوس، شهروند، همسر و حالا هم نویسنده.
در سال 1967 هم متولد نشدم. باید هویتم را مخفی نگه دارم چون هنوز برخی از اعضای خانوادهام در مغرب زندگی میکنند و اگر اسمم علنی شود، شاید جانشان به خطر بیفتد. ولی به هر حال چیزی که [دربارۀ اطلاعات شخصیام] میگویم به اندازۀ کافی به حقیقت نزدیک است. من [واقعا] در دهۀ شصت میلادی متولد شدم.
گفتم مغربیام و واقعا هم مغربیام. اما راستش این هم به همین سادگی نیست. پدر و مادرم مغربی هستند، قطعا، و من هم سالهای بسیاری از زندگیام را در مغرب گذراندهام. عاشق مناظر طبیعی و مردم و خندههای زیبای کودکان و بوی غذاهای مغربم. عاشق زنهای مغربیام در آن لباسهای حریر براق صورتی و سبز. مغرب در قلب من جا دارد. با اینکه به چهارگوشۀ دنیا سفر کردهام اما هنوز هم مغرب برای من زیباترین کشور دنیاست. تا سر حد مرگ دلم برای مغرب تنگ شده، هرچند که میدانم هرگز نخواهم توانست به آنجا برگردم.
اگر قلبم در مغرب باشد، عقلم در اروپاست، همانجایی که درس خواندم، جایی که بزرگ شدم و جایی که بیشترین بخش زندگیام را در آن گذراندم. لوموند میخوانم و کتابهایی که در آمریکا و انگلیس منتشر میشود. غرب است که با شیوههای تفکرش، و با فردگرایی پرهیمنۀ هیجانانگیزش به عقل من شکل داده.
و چون از جهتی عرب هستم و از جهت دیگر اروپایی، پس وطن ندارم. وقتی در نوجوانی به مغرب برگشتم، زبان عربیام ضعیف بود و بچهها من را به عنوان پسربچۀ اروپایی یا خارجی دست میانداختند. اما حدود یک دهه پیش که دوباره به مغرب رفتم، طوری رفتار کردم که انگار اصلا خارجیام، یک گردشگر [غربی]: در عرشۀ کشتی ویسکی نوشیدم و سیگار کشیدم و با دخترها لاس زدم.
اما من اروپایی هم نیستم! الان 6 سال است که با همسرم در آلمان زندگی میکنم. شغلهای متعددی داشتهام، اما شهروند اروپا محسوب نمیشوم. من «پناهنده» به حساب میآیم و با من هم مثل یکی از «کارگر-مهمان»های عرب رفتار میشود.
پس، از چیزهایی گفتم فقط یکی صد در صد صحیح بود: من مسلمانم.
........................................
«روایتی از درون شبکههای تروریستی-تکفیری و شبکه نفوذ اروپایی»👇👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2469003274Cd50c7fd530