تعلیقات
◾️انا لله و انا الیه راجعون ◾️ 🔹 با قلبی آکنده از غم و حزن و اندوه با خبر شدیم روح ملکوتی استاد عزی
◾️ در سوگ استاد فقید (1) 🔻 حوالی سال‌های 77 بود که با آشنا شدم. نامش بر روی لب همه به نیکی موج می‌زد. درب خانه‌اش به‌روی جوانان و نوجوانان باز بود. با روی گشاده، با لبخندی دلنشین و نگاهی پدرانه پذیرای ما بود. منزلش بچه‌های انقلابی اهل مطالعه و تفکر بود. 🔻 گاهی شب‌ها ساعت 11 گذشته بود، احساس میکردم پر از پرسشم، زنگ می‌زدم و می‌گفت بیا منزل. ساعت 11 شب تا 12 وقت استراحت بود، اما یک نوجوان را بدون درنگ می‌پذیرفت تا باشد برای روح متلاطم. 🔻 وقتی کنار سیدآقا می‌نشستیم یک دنیا و می‌شدیم. وجودش مملو از حرارت بود. دوست داشت جوان مؤمن انقلابی، باشد، افق‌های بلند داشته باشد، به جامعه و جهان فکر کند. سعی می‌کرد بچه‌ها را رشد دهد، افق بلند و بزرگی برای‌شان تصویر کند. 🔻 یک بود. می‌گفت حدود 20 سال به‌صورت منظم روزی 14 تا 18 ساعت مطالعه داشتم. به‌شوخی می‌گفتم خانه سیدآقا دیوار ندارد، از بس همه دیوارها از پوشیده شده بود. اصلاً با کتاب زندگی می‌کرد. کتابخانه‌اش چندین هزار جلد کتاب داشت. یکبار که درگیر مسئولیت اجرایی شده بود، با ناراحتی می‌گفت کار اجرایی باعث شده روزی بیشتر از 8 ساعت نمی‌توانم کنم. 🔻 بچه‌ها را به مطالعه تشویق می‌کرد. هر چه کتاب داشت در اختیارشان می‌گذاشت. تمرکز ویژه‌ای بر روی و و جریان‌های فکری جهان داشت. شاید اولین کتاب‌ها درباره صهیونیسم را با تشویق او بود که خواندم. 🔻 به تاریخ معاصر، تاریخ ایران، تاریخ اسلام، فلسفه اسلامی، فلسفه غرب، تمدن غرب، صهیونیسم و یهودیت، عجیبی داشت. بر حوزه‌های مختلف علوم تسلط و اشراف داشت. وقتی یکی از برجسته کشور را نزدش بردم، متحیر شده بود که عجب گنجی دارید در همدان. 📌 ادامه دارد... 🆔 @taalighat