🔰 شهیدی که فرصت رجز خواندن پیدا نکرد! 🔹روز عاشورا رجز همه اصحاب یک جمله شد: «وَاللّهِ، لا نُفارِقُكَ» عموم ياران حسين عليه السلام، سخنانى چنين و به همين صورت، بر زبان آوردند و گفتند: به خدا سوگند، از تو جدا نمى شويم؛ بلكه جان‌هاي‌مان، فداى تو باد! ما از تو با دل و جان و دست و سر، محافظت مى‌كنيم؛ و چون كشته شويم، به عهد خود وفا كرده، وظيفه خود را ادا كرده‌ايم. 🔹حتی نوجوان یازده‌ساله سپاه امام حسین هم از قافله عقب نماند. او هم رجزش در زمان غربت امامش همین بود؛ شاید عبدالله‌بن‌حسن با این رجز می‌خواست ثابت کند: حال که اصحاب بزرگسال نیستند، عبدالله هست! عبدالله یازده‌ساله کم از حبیب هشتادساله ندارد، اگر استاد و مرشد و معلم هر دوی‌شان امام حسین باشد! هر دو سر یک کلاس نشسته‌اند و از یک استاد خوشه‌چینی کرده‌اند... 🔹او هم فریاد زد: «وَ اللَّهِ‏ لَا أُفَارِقُ‏ عَمِّي» آن‌چنان که دیگر یاران هم شب عاشورا همین مطلب را فریاد زدند: «وَاللّهِ، لا نُفارِقُكَ» به خدا سوگند، از تو جدا نمى‌شويم؛ بلكه جان‌هاي‌مان، فداى تو باد! او نیز همین مطلب را در گودال قتلگاه در آغوش عمویش تکرار کرد... «وَ اللَّهِ‏ لَا أُفَارِقُ‏ عَمِّي» «اگر جدایی اوفتد میان جسم و جان من قسم به جان تو دلم از تو جدا نمی‌شود» چه اتفاق‌های هم‌دلانه‌ای در کربلا رقم خورد... 🔹عبدالله‌بن‌حسن بر خلاف دیگر شهیدان نتوانست رجزی مفصل بخواند. رجز او همین یک کلام شد: «وَ اللَّهِ‏ لَا أُفَارِقُ‏ عَمِّي» پیام عبدالله‌بن‌حسن در عین کوتاه بودن همین بود که وقتی امام در مسلخ است، رجز، همان اقدام است... 📚"دقایقی از قتلگاه" دریچه هایی زندگی ساز از کربلا. صص ۱۸۶ و۱۸۷ @tanhaelaj