بسم الله الرحمن الرحیم
گزارش کامل شام از ورود اهل البیت ع از دروازه ساعات تا رسوایی یزید لع (16)
#ایام_صفر
#راس_الحسین_علیه_السلام
#قرآن_و_امام_حسین_علیه_السلام
#امام_سجاد_علیه_السلام
#زینب_سلام_الله_علیها_رسول_کربلاء
#نتایج_درخشان_قیام_امام_حسین_علیه_السلام
#بازار_شام
#مجلس_یزید_لعنة_الله_علیه
#مجلس_شراب
درماندگي دربار يزيد لع از شکست مجلس شام
مراسم سوگواري امام (ع) و شهداي کربلا، گريه و شيون مخدرات حرم پيامبر به مؤثرترين ابزار براي استيضاح دستگاه جابر اموي تبديل شد.
عاشورا، طناب دار سلطنت ظلم و کربلا، تير خلاص استکبار يزيدي شده بود، گروه گروه مردم شام با اهل بيت به عزاداري و همدردي ميپرداختند و کار آن چنان بالا گرفت که يزيد هم از عبيدالله بيزاري ميجست و به خاندان امام حسين (ع) اداي احترام ميکرد.
یزید لع روزي از امام سجاد (ع) عذرخواهي کرد و گفت: آنچه گذشت به عهدهي فرزند مرجانه است. لعنت خدا بر پسر مرجانه، اگر حسين (ع) با من مواجه ميشد، هر چه ميخواست انجام ميدادم و با تمام قدرت از کشته شدنش جلوگيري ميکردم حتي اگر به هلاکت بعضي از فرزندانم ميانجاميد. اما آنچه اتفاق افتاد و ديدي قضاي الهي بود، حال هر احتياجي داريد بنويسيد تا انجام دهم. [1] .
امام (ع) درخواست کرد تا سر پدر بزرگوارش را تحويل دهند که يزيد امتناع کرد، اما فشار افکار عمومي کار را به جايي رساند که به قول طبري، يزيد بر سر سفرهي غذا نمينشست، مگر اينکه علي بن الحسين (ع) را فراميخواند و او را بر سر همان سفره مينشاند [2]
؛ البته تغيير رفتار يزيد فريبي بيش نبود و او و مشاوران نيرنگ بازش شرايط را تحليل کرده و زمان را مقتضي چنين برخوردهاي منافقانهاي ميدانستند و الا در پشت پرده، حقيقت انديشهي امويان غير از آن چيزي بود که مردم مشاهده ميکردند. يزيد هر دو عراق، (کوفه و بصره) را در حوزهي قلمرو عبيدالله قرار داد [3]
و يک ميليون درهم پاداش براي وي فرستاد و در جواب بيوفايي مردم کوفه نسبت به امام حسين (ع) و خلق ماجراي کربلا دستور داد، عبيدالله به ميزان صد در صد بر پاداش و هداياي مردم کوفه بيفزايد و با همين عطاياي يزيد بود که عبيدالله دو کاخ سرخ و سفيد ساخت تا زمستانها را در قصر حمراء و تابستان را در قصر بيضا بگذراند. به هر حال هيچگونه آثاري از ندامت و تغيير رويه در زندگي خفتبار او ثبت نشده است.
به هر حال شام، در شام بلايي سخت گرفتار آمده بود، مردمان شام حيران و سرافکنده زينب را ميديدند که عليرغم آن همه اندوه در اوج قلهي عزت و آزادگي بر تباهي آل ابوسفيان متبسم بود، شهر زينت کردهي ديروز يکسره ويرانسرايي بود که هر لحظه از شأن و مرتبت اموياش کاسته ميشد و لحظه به لحظه با گريههاي هدايتافزاي زينب علوي ميگرديد.
مأموران حيرتزده بنياميه که تا چندي پيش از فرجام نبرد کربلا مستانه ميغريدند و در پوست خود نميگنجيدند، امروز با همهي تجهيزات و لباسهاي رنگين و شمشيرهاي مرصع به اسارت زينب در آمدهاند، آن همه مصيبتها که هر کدام از آنها مردان بزرگي را به زانو ميافکند در مقابل قدرت و شکوه حضرت سجاد و زينب زانوزده بودند و يزيد در هم شکسته و مأيوس در انتظار آيندهي مبهم و پرهراس خويش، خود را در عزاداري بر حسين بن علي و شهداي کربلاي خونين، همراه و سوگوار نشان ميداد.
قطرات سرشک داغ سوگواران به هم ميپيوست و همانند رشتهاي محکم و گدازان هر لحظه به حلقوم بزرگ مفسد و جنايت پيشهي بنياميه تنگتر ميشد. هيچ زني از سياه و سفيد، قريشي و هاشمي نمانده بود مگر اينکه در جوار قصر طاغوت اموي فرياد يا حسين سر داده باشد. [4]
حزن کربلايي حتي زنان حرم بنياميه را نيز در خود گرفت و آنان که احساسي لطيفتر از مردان شمشير داشتند سه روزي را در همراهي با آل عصمت به عزا نشستند. [5] طاغوت بنياميه دستور داد تا هر آنچه از اهالي کاروان حسيني غارت شده بود بازگردانند. [6] و مانند تمام اصحاب شيطان براي گريز از هر رسوايي در مجالس و محافل به طعن و سرزنش عبيدالله بن زياد ميپرداخت، و هر آنکس را که فاجعهي کربلا را به او نسبت ميداد مجازات مينمود. [7] يزيد در اوج بلاهت و ناداني که خصيصهي زندگي طاغوتي ستمگران است بارها ميگفت من و قتل حسين بن علي؟! هرگز!! من چنين فرماني نداده بودم و عبيدالله او را به قتل رساند. [8] .
خونخواهي حسين بن علي به سرعت در رگ و جان مردمان شامي جاي گرفت و مروان بن حکم از طريق اخبار عوامل نفوذي در مجالس و محافل مردم پي برده بود که قصر حکومتي ديگر محل امن و پناه محکمي نيست، لذا بسرعت خود را به يزيد رساند و پيشنهاد کرد که خاندان ابي عبدالله (ع) را به مدينه بازگرداند و گرنه تداوم حکومت او با مخاطرهي جدي مواجه خواهد شد. [9] .