هفته‌نامه زن روز
آنتی ویروس دل باران زعیمی بهار می‌آید اما خیلی‌ها یادشان رفته قرار است سال نو شود و زمستان کهنه، بار و بندیلش را ببندد و برود. موجود منحوس ریزی بهار می آید اما خیلی ها حواسشان نیست. خیلی از خانواده ویروس ها آمده و بیش از جسم ها، بر ذهن ها حاکم شده و یاد بهار را برای عده زیادی کم رنگ کرده است. انگار تمام احساسات زیباپسند انسانی آن ها مغلوب حس ترس شده . گوش ها فقط پیگیر اخبار فتوحات کرونا و تعداد جان های سفر کرده هستند و چشم ها دنبال نقطه ای می گردند که ویروسی نباشد و بخار مواد ضدعفونی کننده از آن متصاعد باشد. این روزها بوی وایتکس و الکل خریدار بیشتری دارد تا بوی گل و ریحان! چرا این همه تغییر ناگهانی احوال؟ چرا آمارهای نجومی اموات حوادث دیگر اینقدر ما را بی حواس و آشفته نکرد؟ شکی نیست که این بار حادثه پیش از تن ها به ذهن ها حمله کرده وگرنه این ویروس ریز، آنقدر هیولا نبود که بهار را از برخی بگیرد. در این ماجرا کدام ذهن ها از پای درآمدند؟ ضعف شان در چه بود؟ این جا باید به گذشته و تمام سال هایی که صدای گام های بهار، زندگی اسفندماهی مان را زیر و رو می کرد بیندیشیم. آیا آن روزها واقعا به بهار فکر می کردیم؟ آیا با جوانه زدن شاخه های خشک و باز شدن شکوفه ها و گل ها سر ذوق می آمدیم یا داستان دیگری داشته ایم؟ شاید آن چه طی سال ها به بهانه نو شدن زمین با آن حظ برده ایم بهار نبوده، بلکه تغییراتی ارادی برمبنای یک دستورالعمل قرادادی بوده که اکنون تعلیق شده است. گویا آن چه چراغ نشاط را روشن می کرده زمانی برای خرید عید و دیدن اجناس جدید بوده؛ از آبنبات چوبی های رنگی رنگی و یک بلوز نو برای جیب کوچک ها گرفته تا دیزاین جدید مبلمان و خانه برای جیب بزرگ ها. در سفرهای نوروزی با پراید یا با هواپیماهایی که بوی نویی می دادند! اصلا مهم نبود که ویروس پراید چند صد نفر را در همین ایام کشته یا میکروب نقص فنی، چند تا هواپیما را زمین زده است. بهار داشت؟ نقطه ضعفِ زمستان چه کم از فروردین اما همه این بهانه ها می توانستند در فصل های دیگر نیز نشاط آفرین باشند. در این قصه، دی ماه همین جاست. اسارت فکر در اراده دیگرانی که تصمیم می گیرند با کدام حادثه خوشحال شویم، غمگین و افسرده باشیم یا بترسیم! در این بین اما هستند کسانی که ضمن مراقبت از جسم شان، مراقب دل و اندیشه خود نیز بوده اند. روی آن آنتی ویروس نصب کرده اند تا آلوده نشود، اسیر نشود و قیصریه ای را به خاطر دستمالی به آتش نکشد. آن ها سال هاست بهار را، نه به خاطر شور و شوق خرید عید و بی خیالی تعطیلات، بلکه به خاطر بهار بودنش از یاد نمی برند. خوشا جانی که این بهار را باارزش ترین بهار عمرش کند و همچون آن ها که جان‌هایشان «مُعَلَّقَهٌ بِالْمَحَّلِّ الْاَعْلَی» است جهان پیرامون خود را بسیار عظیم تر و تغییرات حیاتبخش آن را شگفت انگیزتر از حادثه هایی بداند که شاید عمر حضورشان در عالم، به ماه و سال نرسد. نشانه های الهی را نادیده نگیرد و دست قدرتش را برتر از واقعیت ها و اوهام بداند. آن چه را نازپروردگان، دشوار می دانند به آسانی بپذيرد و از آن چه جاهلان وحشت می کنند نترسد. این جا می شود بهار در بهار داشت. @zane_ruz