سناریوی صبحانه فرزانه مصیبی امروز صبح ساعت ۶ که بابا بیدار می شود برود سرکار همه را خبر می کند. البته نه اینکه مستقیم بیاید و یکی یکی بیدارمان کند. به روش کاملا زیر پوستی مخصوص به خود این کار را انجام می دهد. اول در دستشویی را محکم می بندد. تا داداشم که توی حال می خوابد بیدار شود. اگر محسن تکان نخورد می رود سراغ کتری. آب کتری را خالی می کند و دوباره پرش می کند. شروع می کند به فندک زدن. فندک گاز ما چند سالی که خراب است. بابا هم خوب این موضوع را می داند ولی گویا هر روز صبح فراموش می کند. تا اینجا احتمالا محسن بیدار شده چون خوابش خیلی سبک است اما بابا برای اطمینان کامل همین طور که دارد رد می شود ناخواسته پایش گیر می کند به پای محسن و... این داستان زیبا را در کانال زن روز بخوانید. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97