بسمه تعالی
سفرنامه (به سوی پایتخت!)
یادش بخیر آن روز ها که با ذوق و شوق به تماشای «
#پایتخت» می نشستیم!
چه قدر خانواده
#معمولی با آن رفتار های نامعمول شان از اینکه راهی تهران می شوند گِرد هم شادمان بودند!
وقتی که سوار اتوبوس شدم حزنی بر دلم سایه افکند و احساس تنهایی می کردم...
من و سعدی در این نقطه مشترک ایم که از
#ترک_وطن احساس شوق آلودی نداشته ایم!
نمی دانم چرا اینقدر از سفر گریزانم و
#تنوع ها را خوش نیایَدَم!
استادی می گفت: «سفر ترک عادت است و همینکه آدمی از حریم امن خود فراتر می رود، با انسان ها و اتفاقات غیر قابل پیش بینی مواجه می شود و اين مواجه استعداد های
#خام او را به تپش خواهد افکند تا قدری به
#پختگی گراید!
باری!
سفر ترک عادت است و همین مواجه و همین ترک عادت با همه تلخی ها و شیرینی هایش ختم به رشد و
#بالندگی تو خواهد شد!
سعید!
گوش های دلت را باز کن!
صدایی نمی شنوی!
انگار می گوید : «تو تنها نیستی! من پیشتم!!»
به خدای محمد (ص)سوگند 'خیلی محتاج دعایتان هستم 🙏
(یاداشت اولین لحظات سفر)
@zarakhsh