#روز_نگاشت - 1404
#گزارشی_از_برخی_بازدیدها از کلاس های درسی
دوشنبه – 15 بهمن 1403 – 4 شعبان 1446 – 3 فوریه 2025
• روز میلاد حضرت باب الحوائج ابالفضل العباس علیه السلام است. به آن عزیز درگاه خدا توسل میجویم و میخواهم تا به حق مادر بزرگوارشان بی بی فاطمه ام البنین سلام الله علیها این کمترین، مدیون احدی نماند و بدهکار مادی و معنوی فردی نمیرد. از بعد از نماز صبح مشغول کمک به ساخت روزنامه دیواری آقا سیدطه بودم و حدود ساعت ۷ صبح در مدرسهای که صبحهای دوشنبه دو ساعت وقت کمکهای مشاورهای دارم حاضر شدم. امروز میخواهم کمی در موضوع اضطراب بچههای دبستانی کار کنم. حدود نیم ساعت با مدیر مدرسه جلسه ی مشورتی راجع به یکی از کلاسها داشتیم و بعد به بازدید یکی از کلاسهای سوم رفتم. زنگ ریاضی بود و حل تمارین که باید به عنوان تکلیف انجام میدادند. معلم گرامی با انرژی و فعال عمل میکنند. البته من برخی شوخیهایشان را با بچهها مناسب نمیدانم ولی این که لزوماً بر همه ی بچهها اثر منفی داشته باشد نمیدانم! سرعت حل مسئلهها زیاد است. بعضی از بچهها مطلب را نفهمیده، با کلاس پیش میروند و آن قسمتها برایشان مبهم میماند! یکی از بچهها هست که مادرش قبلاً در یکی از کلاسهایم شرکت میکرد و بچه ی دیگری در کلاس هست که پدرش در دوران دبیرستانش برای مشاوره نزد من آمده بود. چقدر جالب! اینها فرزندان شاگردان قدیم من هستند! ولی من هنوز جوانم و هزار راه نرفته و هزار کار نکرده دارم! جالب است که بعضی از بچهها وقتی قرار است کتاب را جمع کنند و دفتر را باز کنند عجله ی بی جهت نمیکنند. متنی که باید در کتابشان بنویسند با صبر کامل میکنند و بعد به سراغ دفتر میروند. واقعاً چقدر تدریس به ۲۰ دانش آموز سخت است. آن ها که کلاسهای ۳۰ نفری را اداره میکنند واقعاً چگونه به کار آموزش دقیق میرسند؟ یکی از بچهها هست که تا اواخر کلاس تقریباً هیچ مشارکتی در کلاس ندارد و هیچ سؤالی نپرسیده و هیچ جوابی هم از او خواسته نشده است! به گمانم بعضی بچهها معنای محیط را هنوز نفهمیده اند!
http://sm-kheradmand.com
#روز_نگاشت - 1404
* چهارشنبه – 6 فروردین 1404 – 25 ماه مبارک رمضان 1446 – 26 مارس 2025
• بعد از نماز صبح کمی استراحت کردم و بعد تا قبل از ظهر بچهها را به سلمانی بردم و استحمام و آمادگی شان برای سفر؛ کمی به سوالات ارسال شده در فضای مجازی پاسخ دادم و چند قسمت از روز نگاشت سال ۱۳۹۳ را تنظیم کردم و زمانی برای بخش باقی مانده از هفتمین فایل مجموعه جلسات «تربیت درمانگر» که دیروز به اتمام نرسید، وقت گذاشتم؛ همچنین «اختلال وحشت زدگی (panic disorder)» را با شنیدن هشتمین بخش فایل های دویست ساعتی «تربیت درمانگر» مرور کردم؛ یادداشت هایی از این تلاش علمی - روانشناختی را در این جا می آورم:
• اختلال وحشت زدگی (panic disorder): معمولاً کسانی که مبتلا به اختلال وحشت زدگی (panic disorder) شده اند، یک دوره ی پر استرسی را تجربه کرده اند. افراد معمولاً پانیک را با نشانه های جسمانی اش می شناسند ولی یک بخش نشانه های شناختی هم دارد. اختلال وحشت زدگی (panic disorder) یک شکل کلی دارد ولی در فرهنگ های مختلف می تواند نشانه های متفاوتی داشته باشد. بازداری رفتاری در این افراد بالاست.
• بختک، نوعی حمله ی پانیک است و افرادی که دچار حمله های پانیک هستند، باید حتماً شرایط پزشکی شان چک شود؛ مثلاً برخی آثار پرکاری تیروئید هم نشانه هایی شبیه پانیک دارد؛ برخی بیماری های قلبی، مسمومیت به مواد – خصوصاً مواد محرک - هم چنین است. (پایان یادداشت های روانشناختی)
• نماز ظهر و عصر را خواندیم و با اسنپ راهی فرودگاه شدیم. امروز آخرین روز روزهداری ما در این ماه مبارک رمضان بود. پرواز ما ساعت ۱۷:۴۵ دقیقه با هواپیمایی کیش ایر بود. در معطلی فرودگاه، آقا سید طه مشغول خواندن زیارت عاشورا شد و زهرا سادات خانم مشغول مطالعه ی یکی از جزوات مدرسهای اش که باید تا پایان نوروز تکمیل کند. آقا سیدمجتبی هم ترجیح میداد بیشتر تجربه کند. من هم مطالعه ی جلد اول از کتاب «نقشه راه هدایت در دنیای مدرن» را در فرودگاه مهرآباد تهران آغاز کردم. بخشهایی از جلد ۲ را قبلاً خوانده بودم و فکر کردم بتوانم در این سفر بخشهایی از جلد اول این مجموعه سه جلدی را بخوانم. البته که کیفم چند کتاب نیمه خوانده یا نیم خورده دارد که سعی میکنم در صورت امکان از آن ها هم بخوانم. رانندهای که ما را به فرودگاه آورد یک روحانی کارمند دادگستری خراسان شمالی بود (!!) که حالا در تهران و در ارتباط با زندانها کار میکرد. در پرواز مطالعه کتاب «نقشه راه» را پی گرفتم و نوشتن نکاتی در ضمن خواندن را جهت تولید یک مقاله ی تحلیلی پیرامون این کتاب آغاز نمودم. در صفحه ی 10 کتاب، در ذیل عنوان «نیاز و ضرورت» بحث را خیلی خوب آغاز نموده است. نوعی احساس انتخاب و آزادی را به خواننده میدهد که شیرین و آرامش بخش است. در صفحه ۱۳: اعترافات وزیر که میتواند جالب باشد ولی نتیجهگیری اش ناقص و غیر قابل تکیه است! در صفحه ۱۴ و ۱۵: تحلیلهای جالبی از یک اخبار نسبتاً ساده از جلد یکی از شمارههای مجله تایم ارائه نموده که میتواند برای عموم مخاطبان جالب باشد؛ این که ممکن است یک تصویر این همه پیام داشته باشد. حدود ساعت ۱۹:۳۰ وارد فرودگاه مشهد شدیم. صدای گروه نوازنده و خواننده مستقر در فرودگاه موجب آزار و یک نوع آلودگی صوتی بود! تا منزلی که قرار بود در این چند روز ساکن باشیم ۲۶۰ هزار تومان گرفتند. چون در پرواز ساندویچ کالباس دادند ما فقط با شکلات و آبمیوه افطار کردیم؛ بنابراین بعد از رسیدن مقداری کیک و شیر و میوه خریدم به مبلغ ۳۵۴ هزار تومان. بعد از صرف افطار عازم اولین زیارت شدیم. الحمدلله یکی از کتابخانههای وسیع و پر کتاب حرم در مسیر رفت و آمد ما است.
https://ble.ir/S_M_Kheradmand
#روز_نگاشت - 1404
سه شنبه – 16 تیر 1404 – 11 محرم الحرام 1447 – 7 جولای 2025
• امروز صبح به لطف خدای متعال و عنایات وجود مقدس امام عصر علیه السلام دویست و شصت و نهمین جلسه از مجموعه ی «#زندگی_با_امام_عصر_علیه_السلام» تشکیل شد و خلاصه ی این جلسه به قلم یکی از دانشجویان گرامی چنین ثبت شد:
• در بخش چهارم کتاب ارزشمند مکیال المکارم، حرف «قاف»، عنوان ۹: قتل دجّال، در ادامه ی بیان روایت مربوط به نشانههای خروج دجّال از بیان امیرالمؤمنین علیه السلام:
• ۳۲, صدای بی دینان بلند گردد و به آن ها گوش فرا داده شود؛ این بدان معنا نیست که پیش از آن بی دینان و دعوتکنندگان به باطل ساکت بودهاند یا اظهار نظر نکردهاند!
• ۳۳. بدترین افراد هر قومی سرپرست ایشان میشوند:
• این عبارت با نکات زیر قابل توضیح است:
• ۱. ممکن است این ویژگی، ناظر به زمان فعلی نباشد.
• ۲. لزوماً به این معنا نیست که در همهی اقوام چنین باشد؛ بلکه ممکن است به صورت عموم، چنین باشد.
• ۳.«بدترین افراد» به چه معناست؟ تعریف بدترین افراد با معیار الهی سنجیده میشود، نه با معیارهای متعارف انسانی. ممکن است چنین فردی در نظر مردم دارای صلاحیت و محبوبیت باشد، اما در نگاه الهی از جمله بدترین افراد محسوب گردد.
• ۳۴. از افراد فاجر از ترس اذیت آنها تقیه کنند:
• فاجر، فرد گناهکاری است که از عقوبت نمیترسد؛ از ترس آسیب از طرف چنین افرادی، ملاحظه ی آنها میشود و به آنها احترام گذاشته میشود. این مطلب متفاوت است با سکوت از روی ادب در مقابل بزرگتر و یا احترام از روی سیادت یا علم.
• ۳۵. دروغگو به راستگویی، و
• ۳۶. خائن به امانتداری شناخته شود:
• مصداق این موضوع میتوانند افراد، کتابها، شبکهها، مجلات و ... باشند.
• ۳۷. زنهای آوازهخوان، و
• ۳۸. نوازندگان بهکار گرفته شوند:
• ممکن است کسی آواز بخواند ولی همراه موسیقی نباشد، و یا موسیقی بنوازد ولی آواز نخواند، یا موسیقی و آواز همراه هم باشد.
• الف. گاهی بانوان گمان میکنند شنیدن صدای خانمی در حال آواز و غِنا برای آنها مشکلی ندارد. و گاهی آقایان گمان میکنند شنیدن صدای مردی در حال آواز و غِنا برایشان مشکلی ندارد. در حالی که چنین نیست.
• ب. خواندن با غِنا لزوماً نیازمند همراه بودن با موسیقی نیست، و غِنا مربوط به نوع خواندن است.
• ج. گاهی خواندنی که لزوماً غِنا نیست؛ از جهت غِنا بودن نیست که حرام است، بلکه جهت دیگری دارد.
• د. بعضی آقایان به جهتی، از تُن صدای همراه با لطافت، و یا رفتار همراه با هیجان همسرشان تعریف نمیکنند؛ این نباید سبب شود گمان شود، این نوع تُن صدا و یا رفتار در مقابل دیگران هم مشکلی ایجاد نمی کند و جایز است.
• بنابر آیه ای از قرآن، تُن صدای خانمها میتواند ایجاد فتنه کند، و البته تُن صدا و طرز بیان ایشان قابل کنترل است.
• ۳۹. آخرین این امت، اولشان را لعن نمایند:
• از آنجا که جملات این روایت، مضامین منفی دارد، در اینجا مراد «لعن مذموم» است:
• الف. نسلی، بزرگترشان را مورد بیمهری و لعن قرار میدهند.
• ب. عدهای پیشگامان خیر را مورد لعن قرار میدهند.
فایل صوتی این جلسه در آدرس:
http://sm-kheradmand.com/Classes-WorkShop/Eteghadi/page57.aspx
#روز_نگاشت - 1404
#سرگذشت_ها
جمعه – 10 مرداد 1404 – 7 صفر 1447 – 1 آگوست 2025
• امروز کتاب «حضور و انصراف / کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی، سال ۱۳۷8» را در 880 صفحه، به پایان رساندم. ظاهرا ویراستار مجموعه زحمت اصلی تنظیم متن و اضافات و توضیحات را بر عهده داشته است ولی هر جلد از این مجموعه با نام یکی از نزدیکان نویسنده ی خاطرات منتشر می شود که روی این جلد نام همسر ایشان آمده است. از قسمت های تلخ کتاب نوع برخورد نویسنده با ماجرای تعطیلی شهادت حضرت صدیقه ی طاهره سلام الله علیهاست؛ همچنین وقت و انرژی و فرصتی که در طول این سال صرف کمک به شهردار وقت تهران شده است؛ و خیلی اتفاقات دیگر!
• به هر حال مطالعه ی این کتاب را پیشنهاد نمی کنم ولی برای اهداف مشخص می تواند قابل استفاده باشد.
تحلیل 80 جلد کتاب مطالعه شده در حیطه ی سرگذشت ها و زندگی نامه ها و خاطرات در آدرس:
http://sm-kheradmand.com/Recommended/section5/section9/page1/lang/Fa.aspx
#روز_نگاشت - 1404
#امام_حسین_علیه_السلام_استثنای_عالم_وجود
دوشنبه – 13 مرداد 1404 – 10 صفر 1447 – 4 آگوست 2025
• ساعت 48 دقیقه بامداد، در مسیر نجف بودیم که در توقف گاهی برای صرف غذا ایستادیم؛ مردی جوان با فرزند چند ماهه اش ایستاده و به هر زائری که در مسیر پیاده می شود التماس دعا می گوید؛ جوان نابینایی لباس خدمت پوشیده و به سهم خود نلاش می کند کاری انجام دهد و وقتی فهمید که کسانی عکس می گیرند، با ذوق حالی مان کرد که با من هم عکس بگیرید!
http://sm-kheradmand.com
#روز_نگاشت - 1394
#بخوان_و_بخوان_و_بخوان
جمعه – 7 فروردین 1394 – 6 جمادی الثانی 1436 – 27 مارس 2015
• کتاب «درباره حضرت محسن علیه السلام چه می دانیم؟» را خواندم. تالیف آقای علی لباف؛ مشخصات نشر: تهران: انتشارات منیر، ١٣٩٣؛ مشخصات ظاهری: ۵١ صفحه؛ پژوهش های تاریخی.
• یادداشت خلاصه یا چکیده: «محسن بن علی علیهما السلام» سومین پسر حضرت فاطمه سلام الله علیها است؛ حضرت فاطمه سلام الله علیها مدتی پس از سقط شدن حضرت محسن علیه السلام به شهادت رسیدند؛ سرگذشت حضرت محسن علیه السلام در منابع متقدم امامیه.
• کتابی مفید و خواندنی که البته بهتر است درس گرفته شود تا زوایای مبهم بحث نیز بر مخاطبان آشکار شود ولی توزیع آن در پایان ماه صفر و ایام شهادت حضرت محسن سلام الله علیه اقدام مفیدیست.
http://sm-kheradmand.com/Recommended/section5/Archive/lang/Fa
#روز_نگاشت - 1402
* سه شنبه – 21 آذر 1402 – 28 جمادی الاول 1445 – 12 دسامبر 2023
• به لطف خدای متعال و عنایات وجود مقدس امام زمان علیه السلام، امروز صبح دویست و ششمین جلسه از مجموعه ی «#زندگی_با_امام_عصر_علیه_السلام» تشکیل شد. خلاصه ای از مطالب این نوبت به قلم یکی از دانشجویان گرامی چنین است:
• جلسه ی قبل، مقداری راجع به عذاب سقر صحبت شده و سوالاتی پیرامون آن مطرح گردیده بود که در این جلسه به ادامه ی آن بحث پرداخته شد: امام صادق علیه السلام در ذیل آیه ۲۱ سوره مبارکه سجده فرموده اند که «عذاب سقر» یا «عذاب ادنی» درباره ی کافران میباشد که قبل از قیام حضرت مهدی علیه السلام دچار قحطی و خشکسالی میگردند.
• سوالاتی مطرح شد که در حال حاضر عموماً شیعیان دچار قحطی هستند، زندگیهای پر از دردسر دارند، دچار گرسنگی و بیکاری و اعتیاد هستند، مورد قتل عام قرار میگیرند، اما در عوض بسیاری افراد بی تقوا، بیاعتقاد، زندگی راحتی دارند، از ثروت هنگفتی برخوردار هستند و عموماً از نعمتهای آسمانی و زمینی بهرهمند هستند؛ برای این سخنان چه پاسخی داریم؟
• ۱- خداوند هر عملی که از انسان ها سر میزند پاسخش را بلافاصله نمیدهد، بلکه عموماً به افراد فرصت می دهد.
• ۲- شاید حکمت خدا و اراده خدا این باشد که مجازات یک ظالم را به تعویق اندازد اما ظالم دیگر را بلافاصله مجازات فرماید.
• ۳- علت تاخیر عذاب وجود بعضی انسانهای بیگناه یا وجود بعضی از بهائم میباشد.
• ۴- تاخیر در عذاب برخی کافران در دنیا به خاطر متولد شدن مومنان از پشت آن هاست؛ کار دنیا بر اساس قاعده و قانون پیش میرود.
• 5- طبق نظام عالم، هر کس تلاش کند به نتیجه میرسد.
• 6- شاید منظور از قحطی که مطرح شده، قحطی معرفت و نعمت ولایت باشد.
• 7- ما جمیع آیات و روایات را باید در نظر بگیریم روایت داریم دنیا بهشت کافر و جهنم مومن است.
• با توجه به اینکه معنای ظاهری روایت صراحتاً بیان میکند کسانی که در مسیر بندگی نیستند و اهل ظلم و شقاوت هستند، پیش از ظهور امام زمان علیه السلام دچار قحطی و خشکسالی میگردند باید پاسخی دهیم که سوال کننده تا حدی قانع شود و نسبت به خدا و اولیای او بدبین نگردد؛ افراد روی این موضوع تأمل بفرمایند.
https://ble.ir/S_M_Kheradmand
#روز_نگاشت - 1402
* جمعه – 20 مرداد 1402 – 24 محرم الحرام 1445 – 11 اوت 2023
• دیشب در مجلس روضه ای که به احترام ایام شهادت حضرت امام حسین علیه السلام تشکیل شده بود زیارت عاشورا ی صد لعن و صد سلام خواندند؛ به درگاه الهی عرضه داشتم که این زیارت عاشورا را از طرف مرحوم پدرم و مرحوم .... قرائت می کنم. بعد از روضه هم خیلی یاد پدرم بودم؛ به خانه که رسیدیم تصویرشان را نگاه کردم و بعد از سلام گفتم: «پدر! امشب با ما نیامده بودید روضه!» و هنگام خواب گفتم: «امشب یک سری به من بزنید، دلم برایتان تنگ شده!» ...
• قبل از سحر خواب دیدم آقای سیدمحمدکاظم کظیمی (پسر عموی مرحوم پدرم) که سال گذشته به رحمت خدا رفتند آمده اند تهران؛ ایشان ساکن مشهد بودند و گاهی – خصوصاً در ایام قبل تر- به تهران می آمدند و بعضی اوقات میهمان ما بودند. در خواب آمدند نزد من و خواستند که ایشان را به دیدار پدر ببرم. آمدیم سمت خانه ولی وقتی رسیدم که پدر حمام بودند.
• ایشان نشستند وسط هال تا پدر بیایند. من بین آشپزخانه و هال در رفت و آمد و آوردن پذیرایی بودم که گاهی خاطرات دو عزیز را از دوران قدیم می شنیدم. نفهمیدم که هر دو از دنیا رفته اند اما هر دو شاد از دیدار هم به یاد ایام قبل سخن می گفتند.
• از خواب که بیدار شدم حدود یک ساعت به اذان صبح مانده بود. اول از خوابم گیج بودم اما کم کم مطالبی به ذهنم رسید:
• الف: این که از طرف مرحوم پدرم زیارت عاشورا خواندم به نوعی موجب طهارت بیشتر ایشان در عالم برزخ است (حمام بودند).
• ب: شاید این دیدار بر اساس روایت دیدار مؤمنین با هم در عالم برزخ و گفتگوی پیرامون احوال گذشته و دنیایشان بوده باشد.
• ج: از آن جا که مرحوم حاج کاظم آقا کمتر از یک سال است که از دنیا رفته اند و مدفون مشهد هستند، بعد از مدتی که برای حساب و کتاب های نشئه ی بعد معطل بوده اند حالا اذن پیدا کرده اند تا به دیدار اقوام و دوستانی بروند که پیش از ایشان از دنیا رفته اند.
خواب را که برای فرزندشان آقاسیدمحمدحسین تعریف کردم، گفتند دیشب به مرحوم پدر گفتم: یک خبری به ما بدهید که این کارهایی که ما برای شما انجام می دهیم برایتان سودی دارد؟ حالتان آن دنیا خوب است؟
حالا امروز شما خبر دادید که خوشحال بودند و آمده بودند مهمانی!
• نمی دانم بگویم یا نه ولی در یک چشم فرو رفتن، خواب دیگری هم دیدم! با پدر و خانواده مشهد مقدس بودیم. من از محل اسکانمان که نزدیک فلکه ی آب (در خیابان امام رضا علیه السلام) بود، تا نزدیکی رواق مطهر را با گریه ی شدید و گاهی صورت بر خاک کشیده می رفتم. اصلا بالا و حتی گنبد مطهر را نگاه نمی کردم. پدر و مادم قبل از من حرم بودند و گویی من مسؤولیتی داشتم که مانده بودم و حالا می رفتم برای زیارت وداع. خیلی حال منقلبی داشتم و به حضرت ثامن الحجج علیه السلام التماس می کردم و ضجّه می زدم. گویی به حالتی افتادم که در آستانه ی مرگ بودم. فهمیدم که مرا در تختی آوردند جلوی همان مکان اسکان. دیدم دوست عزیزم حاج آقا محمدرضا قاسمی با پسرشان در آن سوی خیابان ایستاده اند و برای آرامش دل آن ها که در اطراف من ایستاده اند می گویند: «نگران نباشید؛ من صحبت کرده ام (با متصدیان حرم) و قرار شده زیر یکی از گلکاری های درون صحن یک قبری برای او درنظر بگیرند؛ خیلی نزدیک مرقد مطهر حضرت است!» ... و در این زمان درحالی که من خیرخواهی های آقای قاسمی را در نزد خود می ستودم احساس کردم که صحنه عوض شد و من در زیر گلدان های به هم فشرده ی صحن به قعر قبر فرو می روم! ...
https://www.aparat.com/sm.kheradmand
#روز_نگاشت - 1402
#اخلاقیات
سه شنبه – 24 مرداد 1402 – 28 محرم الحرام 1445 – 15 اوت 2023
• یادم آمد بعد از چند سالی که با مؤسسه ای فرهنگی همراهی داشتم، در دو تا از سخنرانی های تربیتی ام در مدارس، به طور اتفاقی با دو همکار قدیمی آن مجموعه مواجه شدم که فرزندشان در آن مدارس بود. این دیدار دوستان در این قبیل برنامه ها امری طبیعی بود؛ از دیدار همکلاسی های دوران دبستان و راهنمایی گرفته تا فامیل و همکاران مجموعه های دیگر. اما این دو برنامه که دو همکار قدیم آن مؤسسه را دیدم متفاوت بود؛ همکار اول همان ابتدای جلسه که من در مقدمات سخن بودم با همسرشان که در سوی دیگر سالن بودند تماس گرفتند و رفتند؛ همکار دوم هم در ابتدای سخنرانی چشمشان را بر هم گذاشتند و خوابیدند! در حالی که در این همه سال دیدار با دوست و فامیل و شاگرد و استاد در این برنامه ها، این دو رفتار خیلی زننده و البته درس آموز بود. هیچ کدام از این دو در دیدار های بعدی که خارج از حیطه ی جلسات تربیتی و سخنرانی ها بود رفتار بدی نداشتند ولی در آن دو برنامه ...!
• خدا شاهد است نه قصد جسارت به ایشان را دارم و نه قصد شماتتشان؛ راستش گرچه از برخوردشان خوشنود نشدم ولی بیش از آن ذهنم به این سمت رفت که این هر دو در یک مجموعه اند و ماندگار در آن مؤسسه ی فرهنگی؛ یعنی اجمالاً نوعی اشتراکات شخصیتی هست که این افراد را در کنار هم نگاه داشته! نوعی نگاه مشابه به دنیا؛ نوعی احساس نزدیکی به هم! با نگاهی که خدای ناکرده همراه با خودبزرگ بینی، خشم پنهان یا حسادت است. حالا این مجموعه قرار است «تربیت» کند!!
• یک روز احسان آقای شمسایی مرا در جلسه ی پدران مجتمع کوثر دید و بعد از برنامه دنبالم آمد تا احوال پرسی کند و به قولی گوینده را تشویق کند! آقا علیرضای مهدوی مرا در مؤسسه ی علوی دید و در طول صحبت خلاصه ی مطالبم را برایم تایپ کرد و بعد از جلسه ارسال کرد؛ همراه با کلی تشویق و تشکر؛ آقا محمدعلی پوست شور در جلسه ی دیگری از مجموعه ی علوی مرا در جایگاه سخنران دید و در اداره ی جلسه کمکی کرد و با شادابی صحبت ها را شنید؛ آقا مهدی عارف نظری در جلسه ی پدران پسرشان از تأخیرشان عذر خواستند و تشکر کردند؛ و .... اما آن دو عزیز! ...
• از آن موسسه ی فرهنگی و شخصیت برخی فعالانش خاطراتی از همین جنس ها دارم؛ با احترام به همه ی تلاش های خالصانه ی آن جمع برخی خود خواهی ها، خود برتر بینی ها، خودشیفتگی ها، غیبت کردن ها و بدخواهی های برای همکاران و ... گاهی زدن برای همدیگر دل آدم را به درد می آورد.
• خیلی هم راهی برای اصلاح و تغییر نبود و من از زمانی که از آن مجموعه فاصله گرفته ام بارها و بارها خدای را شکر کرده ام. جایی که باید دائم مراقب بدخواهی های دیگران باشی! جایی که با همه ی نیت های خیر، اسیر رقابت ها و دهن بینی هاست! و جایی که افرادی ظاهربین فریب می خورند و مثل برخی جاهای دیگرِ غیر فرهنگی، باز هم باید سوگلی شد؛ قاپ مدیر را دزدید و ...!
• همان بهتر که با فاصله دعایشان کنی که خدا همگی شان را در مسیر صحیح تربیت فرزندان شیعه ی دور از امام عصر علیه السلام یاری دهد.
http://sm-kheradmand.com
#روز_نگاشت - 1392
#برای_تامل
* دوشنبه – 20 خرداد 1392 – اول شعبان المعظم 1434 – 10 ژوئن 2013
• حدود ساعت چهار بعدازظهر بود. همکاران دیگر رفته بودند و من مشغول خواندن کتاب بودم؛ کتابی به نامِ «آنجا که عقل حاکم است!» ...
• هوا گرم بود و کولر کلینیک جواب گو نبود. یاد آب میوه فروشی نزدیکی افتادم که احتمالاً می توانست آبِ طالبی خنک و خوبی داشته باشد. از پله ها پائین رفتم و واردِ خیابان شدم؛ گام هایم استوار بود و هر قدم که بر می داشتم احساس می کردم زمین زیر پایم تکان می خورد! جوانی ام را وجدان می کردم! ... در مستیِ جوانی! ... هر صحنه ای که به چشمم می آمد در مقابلش، صفحه هایِ بسیارِ مطالعه شده، در ذهنم ورق می خورد! ...
• مثل همه، به راحتی ... و شاید نه، به سختی از کنار پیرمردی رد شدم! انگار او را آورده بودند و گذاشته بودند آن جا، فقط برای آن که زانوهایم را شل کنند!! ... در دعوا چاقو خورده بود ...! و از آن روز بود که دیگر کارش خیابان گردی شده بود! و نه حتی گدائی!! فقط می چرخید ...!
• همسرش مرده بود و کسی را نداشت؛ به سختی حرفش را می فهماند؛ مؤدب بود و آرام. تمیز نبود اما آنقدر دقت داشت که وقتی دعوتش کردم به نوشیدن یک لیوان آب طالبی فهماند که شرمنده است ولی دعوتم را می پذیرد.
• می گفت همه جا رفته است، حتی یک بار، یک نفر حاضر شده پول عملش را بعد از عمل بدهد، اما دکترِ عمل کننده گفته، پول قبل از عمل! ... نتیجه اش آن شده که دیگر نه آن دکتر هست و نه آن فرد خیّر! اما او هنوز پایش را روی زمین می کشد و نشسته گام بر می دارد.
• برای خوردن آب طالبی خودش را به گوشه ی خیابان کشاند؛ کنار کاغذهای مچاله شده ی تبلیغات شورای شهر شیراز ...! نگاهی به آسمان انداختم ...! توان بلند شدن از روی صندلی را نداشتم! لب و دهانش را که برای سخن گفتن می لرزید خیره شدم ...! گفتم، ببخشید، چه کمکی از من بر می آید؟!
• لبخند زد ... و سعی کرد آب طالبی اش را طوری بنوشد که از کنار لب هایش نریزد ...!
https://t.me/Kheradmand_S_M
#روز_نگاشت - 1378
یکشنبه – 10 مرداد 1378 - 18 ربیع الثانی 1420- اول اوت 1999
• صبح حدود ساعت ۱۰ به مدرسه رسیدم و تا زمان خارج شدن، مشغول کارهای بچه ها و مطالعه برای پیشبرد برنامه هایشان بودم. ناهار زرشک پلو با مرغ بود و نماز ظهر و عصر را در مسجد علی بن الحسین علیه السلام، به امامت آیت الله ضیاء آبادی اقامه نمودم.
• امروز شرح حال کاری آقای فرهاد رحمتی مرا بر غربت نام حسین علیه السلام و اهل بیت علیهم السلام متأثر ساخت و البته به تلاش بیشتر برای خدمت ترغیب.
• قبل از غروب طاهره خانم و زهرا خانم زرین و فاطمه سادات خانم خردمند را به جلسه دکتر اسدی گرمارودی بردم؛ بازگرداندنشان هم با من بود و در این میان در منزل با عطیه خانم اتحاد که با مادر شان از صبح منزل ما بودند سرگرم بودم. باغچه ها را آب دادم و قدری مطالعه کردم.
• هنگام نماز مغرب و عشا خانواده ی مرحوم اتحاد رفتن به مسجد اعظم قلهک را برگزیدند اما فرصت کم بود برای رسیدن به نماز، و ایشان را در مقابل مسجد امام حسین علیه السلام (واقع در خیابان دولت) پیاده کردم.
• بعد از نمازعشا، حدود ۴۰ دقیقه با مادرِ عزیزم پیادهروی کردیم. از خدا شرح صدر و گشایش در امور را مسئلت دارم.
• امروز مطالعه ی مجله ی شماره ی 60 «یا لثاراتِ الحسین علیه السلام» را به اتمام رساندم؛ بر روی آن نوشته: ربیع الثانی، 1420، مرداد 1378؛ سال ششم، ، 52 صفحه، 1000 تومان.
• شامل مطالب متعدد سیاسی، خبری و اجتماعی بود. گرچه از این شماره – احتمالاً – بخش هایی مثل: پرونده ی نشاط، روزنامه ی جامعه مدنی، و خبرهای آن و بخشِ نوشته های خوانندگان بیشتر قابل توجهِ مخاطبان و خریداران است اما واقعاً آن چه را در پایان این خواندن حس کردم غربت و مظلومیت آل الله علیهم السلام بود! دوستانِ نادان و دشمنانِ دانا چه کردند و چه می کنند با اسلام و قرآن و اهل بیت علیهم السلام!
http://sm-kheradmand.com
#روز_نگاشت - 1404
#در_مسیر_کسب_معرفت
چهارشنبه – 25 تیر 1404 – 20 محرم الحرام 1447 – 16 جولای 2025
• شب، بعد از نماز مغرب و عشا و در اولین شب دهه ی سوم محرم، از سخنرانی حاج آقای شیخ صادق فائق، در مسجد اعظم قلهک (تهران) استفاده و مطالبی از این سخنرانی را چنین ثبت نمودم:
• اگر مأموم عمداً کاری کند که به رکوع امام نرسد، در برخی موارد نماز باطل میشود و در بعضی موارد نمازش فُرادا (فرادی) میشود.
• کسانی که به جهت کسالتی نمیتوانند به میزان طولانی بودن سجده یا رکوع، در آن حال بمانند میتوانند کمی با تأخیر به رکوع و سجده بروند و بعد با امام از رکوع و سجده سر بردارند، نه آن که با امام برود و زودتر - مثلاً چون نفسش میگیرد - سر بردارد؛ این گونه نمازش فُرادی میشود.
• در ذیل آیه ی 54 سوره ی مبارکه ی یونس: وَلَوْ أَنَّ لِكُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ مَا فِي الْأَرْضِ لَافْتَدَتْ بِهِ وَأَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ وَقُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ؛ آن افرادی که ظالم بودند در دنیا، اگر در قیامت تمام آنچه در زمین هست در ملک ایشان قرار بگیرد حاضرند به سادگی همه ی آن را بدهند تا خودشان را نجات دهند. این مفهوم در آیات دیگر از قرآن هم هست: وَ لَوْ أَنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ مِنْ سُوءِ الْعَذَابِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَبَدَا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مَا لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ (سوره ی زمر آیه ی 47). اگر آن چه در زمین است و در دل زمین دو برابر آن هم باشد، قیامت حاضرند همه ی آن را بدهد. چون آنچه در قیامت میبیند وحشتناکتر از آن است که بتواند تحمل کند. البته خداوند میفرماید اگر چنین هم میکردند از آن ها پذیرفته نمیشد!
• در نهج البلاغه خطبه ی ۱۰۸ امیرالمؤمنین علیه السلام میفرمایند: با وجود همه ی نعمتهایی که خدای متعال فراهم کرد و اینهایی که ارسال فرمود، هیچ شوقی به بندگی و توجه به قیامت ندارند! چون: «أَقْبَلُوا عَلَى جِيفَةٍ قَدِ افْتَضَحُوا بِأَكْلِهَا». اینها رو آوردند به خوردن چیزهایی که وقتی میخورند آن ها را رسوا و بیآبرو میکند ولی چون همه با هم مشغول هستند از دیدن این وضع خود احساس بدی ندارند! نه نهیِ نهی کنندگان در آن ها اثر میکند و نه موعظه ی موعظه کنندگان اگرچه از سوی خداست، در آن ها اثر نمیکند.
• در روایت است، مستی گناه به جهاتی از مستی شراب بیشتر است. ادامه ی آیه: وَأَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ وَقُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ (سوره یونس آیه ؛. برای آن که شماتت نشوند به روی خود نمیآورند. خداوند بد مدل با اینها برخورد خواهد کرد.
• در سختیهایی که کاری از دست آدم بر نمیآید، مثل شرایط جنگ و بمباران، راههایی وجود دارد که ما در برابر حوادث سوء، ظرفیت بیشتری پیدا کنیم؛. یکی از آن ها کاستن حب دنیا و یاد مرگ است. اگر ما از نظر فکری خود را زیاد به سفر آخرت مشغول کنیم، ظرفیتمان برای تحمل بلایا و مشکلات در دنیا بیشتر میشود. این مسیر برای دینداری بهتر هم خیلی مؤثر است. یعنی اگر کاری کنیم که با کثرت یاد مرگ خودمان، محبتمان و توجهمان به دنیا کم شود، به دینداری ما هم میافزاید. البته آن ها که یاد مرگ را مساوی با نابودی میدانند یاد مرگ برایشان آزاردهنده است.
http://sm-kheradmand.com