eitaa logo
کانال سید مجید موسوی
2.4هزار دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
10.5هزار ویدیو
331 فایل
دورهمی http://eitaa.com/joinchat/222887953Cd2cc5260f6 مدیر @majd_h1365 گسترده یار: @gostardehyar با من بصورت ناشناس سخن بگو https://6w9.ir/Harf_8161333
مشاهده در ایتا
دانلود
اشک و باران جرجری دلگیر هاجر نیستم... اشکِ حساسیتِ فصلی است ،دختر!!! نیستم من همان آتشفشان بعد طغیانم که شب زهر خود را ریخته دیگر مکدر نیستم عاشقی،قسمت،جدایی ها، سه ضلعی دروغ زیر یوغ این چرندیات دیگر نیستم می روی خوش می روی با اشک میپایم تو را لرزه بر جانت نیفتد در پی شر نیستم می شود حتما فراموشت کنم حرفی نزن من غزلهای خودم را تازه از بر نیستم می توان فریاد چشمت را در این باران شنید خیره کمتر شو به من دیوانه جان کر نیستم می شود گاهی بشویی رد پای زخم را زخم کاری را نه،تا این حد دلاور نیستم یا به من دشنام دادی یا به آن دیوارِ کر!!!؟ قصد اگر او بود من هم بی وفا در نیستم یک زمانی عشق من، محبوب من، دنیای من انقلابی کرده ای برپا! "برادر"!!! نیستم هی سپردی هر چه پیش آمد به آن بالا سری... تا خدا هم خسته گشت و گفت داور نیستم سهم من بودی و حالا بحث بیت المال شد... مصرف شخصی حرامم گشت... کافر نیستم من شبیه پُل شبیه نردبان یا ریسمان هرچه میخواهی تصور کن برو، خر نیستم
اگرچه صحن و‌سرای بهشت زیبا بود میان فوج کبوتر، کلاغ تنها بود سیاه بین تمام سفید و روشن ها میان چشم جماعت چقدر رسوا بود فقیر آمده بود و شکسته دل اما برای عالم و آدم در آن سرا جا بود سرای نور بود و وقت بوسه ی خورشید به روی گنبد و گلدسته ی مطلا بود میان اشک و تبسم دخیل بست و دلش کنار پنجره فولاد غرق نجوا بود کنار آهن نازک دلی که آغوشش گره گشای غم و غصه های دنیا بود غروب آمد و او بی خیال اطرافش هنوز غرق مناجات و در تمنا بود قیام کرده و صف بسته اند زائرها و او نشسته، نماز دلش فرادا بود درست بعد سلامش، بلند شد از جا کسی که شامل لطف دم مسیحا بود میان فوج کبوتر کلاغ تنها نه... میان بهت جهان ،روی موج دریا بود چقدر صحن و سرای بهشت زیبا تر صدای نغمه ی نقاره کشف معنا بود کلاغ آمده بود و کلاغ هم می رفت ولی به مرحمت شاه او سر پا بود @gida13
جهان روی لبش سبوح و یا قدوس می بیند خدا را در کلامش دائما ملموس می بیند دلش دریاست اما وای از روز غضب هایش تلاطم سینه ی آرام اقیانوس می بیند سیاهی پرده بر دنیا کشیده، فصل بی داد است جهانی دست او این روزها فانوس می بیند فلسطین غوطه ور در خون و ساکت جمع اعرابند تن آنها همیشه خرقه ی سالوس می بیند فقط چشم امید غزه حزب الله لبنان است فقط یک مرد را در جنگ اختاپوس می بیند همان مردی که می خوانند او را «سید الصادق» و صهیون از نگاهش تا سحر کابوس می بیند تمام فتنه ها از گور صهیون است و این عالم همیشه رنج از این غده ی منحوس می بیند به امید خدا دنیای آدمها جهانی را از این پس بی وجود قوم بی ناموس می بیند @gida13
یک عده در این برهـه مخنث شده اند یک عده خدای خلط مبحث شده اند هنگام نبرد خیر و شـر ، احمق ها بازیچه ی خطبه های «اشعث» شده اند @gida13