﷽
عشق ژرفترین موسیقی هستیست.
عشق به دیگری نیازی ندارد.
اگر عشق به دیگری محتاج است،
در این صورت نیازی حیوانی،
و حداکثر عشقی بشری است...
اما اگر عشق برای ظهور و بروز خود
نیازمند دیگری نیست،
پس عشقی الهی است...
در این صورت در بند رابطه هم نیست.
بلکه از هر بندی رهاست..
هنگامی که عشق، وجود تو میشود،
در تو جشنی به پا میشود...
جشنی که بی صداست،
جشنی که بی ساز و آواز است،
اما سرشار از نغمه های آسمانی است.
خود را با آهنگ درون خویش هماهنگ
کن تاموسیقی نهفته درخویش را بشنوی
تا سرشار شوی از چیزی که به بیان در نمیآید...
❤️🍃
@saLhintanhamasir
صالحین تنها مسیر
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین 🌺🔶🌷🔸🌺 #از_خ
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین
و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین
🌺🔶🌷🔸🌺
#از_خانه_تا_خدا....
#درس بیست و دوم
👇
💎 " انسانِ فعال و منفعل "
🔹واقعاً بین این دو نگاه خیلی فرق هست.
🔴 در #نگاه_غیر_دینی انسان "فعال نیست" بلکه اتفاقاً #منفعل هست.
مثل یه گونی سیب زمینی یه کناری میشینه! 😒
🚫 همش دنبالِ هوای نفسشه!
میگه از هر چیزی خوشم اومد سمتش میرم و از هر چیزی هم بدم اومد ازش فاصله میگیرم!😤
🔺🔺🔺
🌺 امّا در #نگاه_دین، انسان #فعال هست. فعال هست برای اینکه بتونه از زندگیش لذت ببره💖
🚷آدمی که غیر فعال باشه، نمیتونه از زندگیش لذت ببره،
👈 چون توانایی لذّت بردن رو در خودش از بین برده....
🔸🔹⭕️🔷
🔶 انسانِ مومن برای #افزایش_محبت به همسرش "فعالیت هایی" رو انجام میده
✅ و طبیعتاً "کسی که فعّالانه با لذّت ها و شادی ها برخورد میکنه،
بهتر نتیجه میگیره و از زندگیش بیشتر لذّت میبره".
💓🌺🌷💞
🔴 اگه شما چشمت رو باز بذاری تا هر چی خواست ببینه 👀
و دلت رو رها کنی تا هر لحظه از هر چیزی خوشش اومد به سمتش متمایل بشه 🚸
چند وقت دیگه این بیماری ها رو دچار میشی:
👇👇
🚫 دیگه از لذّت بخش ترین اموری که توی زندگیت هست لذّت نمیبری
⛔️ زود بی حوصله، خسته و افسرده میشی😞
🚫 باید کلّی پول خرج کنی "برای چند لحظه شادی" و بعدش در طولِ روز دیگه لذّت نبری....
⛔️ به جای عشق و محبّت، دشمنی ها دلت رو پر میکنه....😠
🚫 به سرعت اهلِ #کینه_توزی میشی و خیلی زود با دیگران دشمنی پیدا میکنی.
⛔️ علاوه بر اینا، بیماریهای جسمی، عصبی میگیری و مجبوری که هزار تا دردِ بی درمانِ دیگه رو هم تحمّل کنی.
⭕️ و بدترین و وحشتناکترین اثری که این طرزِ زندگی داره اینه که "از خدا دور میشی....."
✅💢🔺
🔰 خب آخه عزیزم آدم چرا ، باید یه جوری زندگی کنه که از خدا دور بشه ؟
✔️ دور شدن از خدا در حقیقت به معنای از دست دادنِ بزرگترین #پشتیبان زندگی انسان هست....
💢 میدونید که روز #قیامت هم بدترین عذاب بین همۀ عذاب ها اینه که "خدا به یه نفر نگاه نکنه...."
🔴 و طبق روایات، کسی که هر کاری که "دلش بخواد" انجام بده، خدا به اون آدم نگاه نمیکنه....
✅➖⭕️🔹🔺
اللهم صل علی محمد و آل محمد
و عجل فرجهم
┄┄┄••❅❈✧❈❅••┄┄┄
💠نکات مهم 👇
⭕️در نگاه دین انسان فعال هست حهت لذت بردن از زندگی
⭕️افــزایش محبت به همسر
⭕️لذت بردن بیشتر از زندگی
💢در نگاه غیر دینی انسان فعال نیست
منفعل هست 👇
⭕️بدنبال هوای نفسشه
⭕️رها کردن نفس جهت خوشایند کردن و متمایل شدن
⭕️بی حوصله گی و بیماری و افسردگی
⭕️بیماری جسمی و روحی
⭕️دوری از خدا و از دست دادن پشتیبان زندگیش
💠نتیجه اینکه 👇
مبارزه با نفس به شما لذت و پیش خدا عزتمندی به همراه دارد
موفق باشین ✨
💠✨💠
صالحین تنها مسیر
🌠 رمان شب #بدون_تو_هرگز ۱۱ " فرزند کوچک من " 🔹 هر روز که می گذشت علاقه م بهش بیشتر می شد... ⭕️ لق
🌠 رمان شب #بدون_تو_هرگز ۱۳
🌷 عین پاکی...
🔹 بعد از تولد زینب و بی حرمتی ای که از طرف خانواده خودم بهم شده بود، علی همه رو بیرون کرد ...
⭕️ حتی اجازه نداد مادرم ازم مراقبت کنه! اصرارهای مادر علی هم فایده ای نداشت...
🔸خودش توی خونه ایستاد ... تک تک کارها رو به تنهایی انجام می داد ... مثل یه پرستار ... و گاهی کارگر دم دستم بود ... تا تکان می خوردم از خواب می پرید ...
🔸 اونقدر که از خودم خجالت می کشیدم ...😢
🔸اونقدر روش فشار بود که نشسته ... پشت میز کوچیک و ساده طلبگیش، خوابش می برد ...
بعد از اینکه حالم خوب شد ...
با اون حجم درس و کار ... بازم دست بردار نبود ...
🔹اون روز ... همون جا توی در ایستادم ... فقط نگاهش می کردم ... با اون دست های زخم و پوست کن شده داشت کهنه های زینب رو می شست ... دیگه دلم طاقت نیاورد ...
🔹همین طور که سر تشت نشسته بود... با چشم های پر اشک رفتم نشستم کنارش ...
چشمش که بهم افتاد، لبخندش کور شد ...
- چی شده؟ ...
چرا گریه می کنی؟ ...
🔹تا اینو گفت خم شدم و دست های خیسش رو بوسیدم ... خودش رو کشید کنار ...
- چی کار می کنی هانیه؟ دست هام نجسه!
🔸 نمی تونستم جلوی اشک هام رو بگیرم ... مثل سیل از چشمم پایین می اومد ...
- تو عین طهارتی علی ...
عین طهارت ...
هر چی بهت بخوره پاک میشه ... آب هم اگه نجس بشه توی دست تو پاک میشه ... 😭
🔸من گریه می کردم ... علی متحیر، سعی در آروم کردن من داشت... اما هیچ چیز حریف اشک های من نمی شد...
ادامه .....
🌺
رمان شب #بدون_تو_هرگز 14
"عشق تحصیل"😌
🔷 یه بار زینب، شش هفت ماهه بود، علی رفته بود بیرون، داشتم تند تند همه چیز رو تمییز می کردم که تا نیومدنش همه جا برق بزنه😍
🔸 نشستم روی زمین، پشت میز کوچیک چوبیش ...📚
چشمم که به کتاب هاش افتاد، یاد گذشته افتادم 😌
عشق کتاب و دفتر و گچ خوردن های پای تخته ... توی افکار خودم غرق شده بودم که یهو دیدم خم شده بالای سرم ...
حسابی از دیدنش جا خوردم و ترسیدم ... چنان از جا پریدم که محکم سرم خورد توی صورتش !!!
🔸حالش که بهتر شد با خنده گفت ... عجب غرقی شده بودی... نیم ساعت بیشتر بالای سرت ایستاده بودم 😊
منم با دل شکسته ... همه داستان رو براش تعریف کردم...
چهره اش رفت توی هم ... همین طور که زینب توی بغلش بود و داشت باهاش بازی می کرد ... یه نیم نگاهی بهم انداخت ...
🔸 چرا زودتر نگفتی؟ ... من فکر می کردم خودت درس رو ول کردی ... یهو حالتش جدی شد ... سکوت عمیقی کرد ...
- می خوای بازم درس بخونی؟ ☺️
🔸 از خوشحالی گریه ام گرفته بود ... باورم نمی شد ... یه لحظه به خودم اومدم ...
- اما من بچه دارم ؛ زینب رو چی کارش کنم؟
- نگران زینب نباش، اگه بخوای کمکت می کنم.👌
🔸ایستاده توی در آشپزخونه، ماتم برد ... چیزهایی رو که می شنیدم باور نمی کردم ... گریه ام گرفته بود ... برگشتم توی آشپزخونه که علی اشکم رو نبینه ...
🔸 علی همون طور با زینب بازی می کرد و صدای خنده های زینب، کل خونه رو برداشته بود .
🔷خودش پیگیر کارهای من شد ... بعد از 3 سال ... پرونده ها رو هم که پدرم سوزونده بود ... کلی دوندگی کرد تا سوابقم رو از ته بایگانی آموزش و پرورش منطقه در آورد.
مدرسه بزرگسالان ثبت نامم کرد ...
💢اما باد، خبرها رو به گوش پدرم رسوند ... هانیه داره برمی گرده مدرسه!!!
🌺 @saLhintanhamasir