اين كتاب روايت روان و مستند و داستان گونه زندگي شير زن كربلاست.
دكتر بنت الشاطي، بانوي محقق و دانشمند مصري است كه با شوري مقدس و زباني زيبا پردههايي جذاب و جالب از زندگي حضرت زينب (س) را ترسيم كرده است.
بنت الشاطی در مقدمه عاشقانه ای برای کتاب «السیدة زینب عقیلة بنی هاشم» می گوید:
نام این زن در تاریخ ما و تاریخ انسانیت با مصیبتی قرین گردیده و آن مصیبت کربلا می باشد. عایشه بنت شاطی، با قلم سحرانگیز خود که در نوع خود بی نظیر است، پس از ذکر مقدمه، فصل اول کتاب را به پدران و نیاکان زینب(علیهاالسلام) اختصاص می دهد و درباره تولّد این زن قهرمان تاریخ می نویسد:
هنگام آمدن کودک، سروشی پراکنده شد که به زندگی سوزان و جانگدازش در واقعه کربلا اشاره می کرد و از رنج ها و مصیبت هایی که در انتظار این کودک است، خبر می داد.
و درباره دوران تربیت او می نویسد:
هیچ دختری از همسالان زینب،- در آنچه ما میدانیم- به چنین تربیتی که زینب در آن محیط برجسته و بزرگ دیده- دست نیافته است.
ضمن تقدیر فراوان از حضرت زینب، راجع به سخنوری آن حضرت از قول جاحظ می نویسد: « پس از شهادت امام حسین(ع) وارد کوفه شدم و سخنان پرمغز و شیوای زینب را شنیدم. من ناطق تر و گوینده تر از او زنی ندیدم. گویا از زبان امیر المؤمنین سخن میگفت.» .......
بنت الشاطی با چیره دستی فراوان در امر داستان نویسی، پس از بازخوانی وفات حضرت زهرا، می نویسد:
تاریخ می خواهد زینب را از سایر مصیبت زدگان به سبب وصیتی که مادرش فاطمه در بستر مرگ به او کرده، جدا کند. وصیّت این بود که زینب از دو برادرش جدا نشود و پیوسته با آن ها باشد و از آن ها نگهداری کند و برای آن ها پس از مادر، مادر باشد. زینب این وصیت را هیچ گاه فراموش نکرد.
#بانوی_کربلا
#حضرت_زینب
#معرفی_کتاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
#سلام_امام_زمانم
هر سخن جز سخنی از تو شنیدن سخت است
همه را دیــدن و روی تو ندیـــدن سخت است
فرج مولا صلواتـــــ
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
✍ مقام معظم رهبری مدظله العالی:
حماسه ۹دی تجلی قدرت خدا و حرکتی ماندگار در تاریخ انقلاب اسلامی است.
#حماسه ۹دی
🔆 روزهای سال، به طور طبیعی و به خودی خود همه مثل همند؛ این انسانها هستند، این ارادهها و مجاهدتهاست که یک روزی را از میان روزهای دیگر برمیکشد و آن را مشخص میکند، متمایز میکند، متفاوت میکند و مثل یک پرچمی نگه میدارد تا راهنمای دیگران باشد. روز عاشورا - دهم محرم - فی نفسه با روزهای دیگر فرقی ندارد؛ این حسین بن علی علیهالسّلام است که به این روز جان میدهد، معنا میدهد. روز نهم دىِ امسال هم از همین قبیل است. این مردمند که ناگهان با یک حرکت روز نهم دی را هم متمایز میکنند.
حماسه «نهم دی ماه» در کلام رهبر انقلاب اسلامی
۸۸/۱۰/۱۹
❇️ روز بصیرت و تجدید میثاق امت با #ولایت گرامی باد.🌟💫🌟
🌴#کلمات_قصار_نهج_البلاغه
🌹#حکمت_شماره_216
و قال عليهالسلام
مَنْ نَالَ اسْتَطَالَ.
امام عليه السلام فرمود:
كسى كه به نوايى رسد طغيان میکند.
شرح و تفسير
رابطۀ فزونى نعمت و طغيانگرى
امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه به وضع حال بسيارى از مردم اشاره مىكند كه از مواهب مادى سوء استفاده مىكنند، مىفرمايد:«كسى كه به نوايى رسد طغيان مىكند و برترى مىجويد»؛ (مَنْ نَالَ اسْتَطَالَ) .
«استطال» از ريشۀ «طول» بر وزن (قول) به معناى قدرت و برترى است و هگامى كه به باب استفعال مىرود مفهوم برترىجويى دارد.
عبارت امام عليه السلام مفهوم وسيع و گستردهاى دارد و تمام كسانى را كه به مال يا مقام و يا هر گونه قدرت ديگرى مىرسند شامل مىشود و اين سيرهاى ناپسند در بسيارى از مردم است؛ هنگامى كه مال و ثروت فراوانى پيدا مىكنند مىكوشند خود را برتر از ديگران نشان دهند و هنگامى كه مقامى پيدا كنند اصرار دارند ديگران را زير سلطۀ خود قرار دهند. همچنين هنگامى كه علم و دانشى به دست مىآورند ديگران را نادان مىپندارند و شاگرد خود مىدانند. به ويژه اگر پيش از اين محروميتهايى كشيده باشند؛ فقير بوده و به نوايى رسيده، ضعيف بوده و به قدرتى دست يافته، جاهل مطلق بوده و به علم و دانش مختصرى رسيده است. كبر و غرور و برترىجويى اين گونه افراد بيشتر و شديدتر است و تاريخ گذشته و حتى حوادثى كه امروز با چشم خود مىبينيم شاهد گوياى اين گفتار امام عليه السلام است. در واقع مىتوان گفت: اين كلام حكيمانه از آيۀ شريفۀ ٦ و ٧ سورۀ «علق» برگرفته شده كه مىفرمايد: «كَلاّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى* أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى» ؛چنين نيست به يقين انسان طغيان مىكند از اينكه خود را بىنياز ببيند». ١
گرچه بعضى از مفسران، انسان را در آيۀ مورد نظر، خصوص «ابو جهل» دانستهاند كه مرد ثروتمند و طغيانگرى بود و به مبارزه با پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله پرداخت؛ ولى به يقين، انسان در اينجا مفهومى كلى دارد كه به گروه كثيرى از نوع بشر اشاره مىكند و ابوجهل و امثال آن مصداقهاى روشنى از آن هستند.
در كلمات قصار گذشته نيز كراراً به اين حقيقت با تعبيرات ديگرى اشاره شده است؛ از جمله در گفتار حكيمانۀ ١٥٠ كه در مقام موعظه به نكتههاى مهمى اشاره مىكند، مىفرمايد:
«لَا تَكُنْ مِمَّنْ... إِنِ اسْتَغْنَى بَطِرَ وَ فُتِنَ» .
اگر غنى و بىنياز شود مغرور و مفتون مىگردد و در گفتار ١٦٠ نيز مىفرمايد:
«مَنْ مَلَكَ اسْتَأْثَرَ ؛كسى كه دستش به حكومتى رسد استبداد پيشه مىكند».
و مىتوان گفت: كلام مورد بحث جامعيت بيشترى دارد، زيرا كلمات گذشته يا در مورد غنى و ثروت بود و يا مقام؛ اما گفتار حكيمانۀ مورد بحث، رسيدن به هر نوع توانايى مالى و مقامى و علمى را شامل مىشود.
البته اين امر در مورد افراد كمظرفيت و بىشخصيت است كه تغيير وضع زندگى آنها را به كلى دگرگون مىسازد؛ ولى مردان باايمان و پرظرفيت و باشخصيت اگر تمام عالم را به آنها بدهند تغييرى در زندگى آنان پيدا نمىشود.
نمونۀ اتم آن خود امام اميرمؤمنان عليه السلام است. در آن روز كه در گوشۀ خانه تنها نشسته بود و آن روز كه بر تخت قدرت خلافت قرار داشت حالش از هر نظر يكسان بود؛ سادهزيستى، عبادات شبانه، رسيدگى به حال محرومان و دفاع از مظلومان در هر حال مورد توجه ايشان بود. دليل آن روشن است، زيرا آنها اين مواهب را مال خود نمىدانند و به عنوان امانتى از سوى خدا براى خدمت به خلق و پيمودن راه قرب حق حساب مىكنند.
از اينجا روشن مىشود دعاهاى پيوسته بعضى كه به مال و مقام و قدرت برسند و مستجاب نمىشود بسا به علّت همين است كه خدا مىداند اگر آنها به نوايى برسند طغيان مىكنند و استطاله و برترىجويى را پيشه مىسازند. لطف پروردگار شامل آنها مىشود و آنها را از رسيدن به اين امور محروم مىسازد.
داستان معروف ثعلبة بن حاطب انصارى كه در ذيل آيۀ ٧٥ سورۀ «توبه» آمده است نشان مىدهد كه او مرد فقيرى بود و با اصرار زياد از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله خواست در حق او دعا كند تا ثروتمند شود و پيغمبر صلى الله عليه و آله خواستۀ او را رد مىكرد.
پس از اصرار زياد دعايى در حقش فرموده و صاحب ثروت عظيمى شد و راه طغيان را پيش گرفت، نه تنها از پرداختن زكات سر باز زد، بلكه حكم زكات را ظالمانه پنداشت و آن را شبيه جزيۀ يهود و نصارى قلمداد كرد و بر سرش آمد آنچه آمد. ١
اين حالت - همان گونه كه اشاره كرديم - در افراد بىنوايى كه به نوايى مىرسند غالباً شديدتر است، ازاينرو در روايتى از امام كاظم عليه السلام مىخوانيم:
«مَنْ وَلَّدهُ الْفَقْرُ أبْطَرَهُ الْغِنى ؛كسى كه در دامان فقر متولد شده غنا و بىنيازى او را به طغيان وا مىدارد». ٢
در روايات مخصوصاً تأكيد شده كه اگر حاجتى داشتيد هرگز به اينگونه افراد مراجعه نكنيد، ازاينرو همان گونه كه پيش از اين نيز آوردهايم در حديثى از امام صادق عليه السلام مىخوانيم كه به يكى از يارانش فرمود:
«تُدْخِلُ يَدَكَ فِي فَمِ التِّنِّينِ إِلَى الْمِرْفَقِ خَيْرٌ لَ
كَ مِنْ طَلَبِ الْحَوَائِجِ إِلَى مَنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَ كَانَ ؛دست خود را تا مرفق در دهان اژدها كنى براى تو بهتر از آن است كه حاجت از كسى بطلبى كه چيزى نداشته و سپس به نوايى رسيده است». ١
ابن ابىالحديد در تفسير اين گفتار حكيمانه غير از اين تفسير معروف احتمال ديگرى داده است و آن اينكه منظور از «مَنْ نالَ» كسى است كه جود و بخششى بر ديگران مىكند و به موجب جود و بخشش راه برترىجويى را پيش مىگيرد.
گرچه «نالَ» گاه به معناى بخشيدن چيزى به ديگران آمده است؛ ولى سياق كلام نشان مىدهد كه در اينجا منظور چيز دیگری است.