صالحین تنها مسیر
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین 🌺🔶🌷🔸🌺 #از_خ
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین
و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین
🌺🔶🌷🔸🌺
#از_خانه_تا_خدا....
#درس بیست و نهم
👇
💎 " علامتِ یه بیماری "
✅ توی یه زندگی خانوادگی درست و یه تربیتِ صحیحِ دینی،
👈 زن و مرد باید عمدۀ توجه و لبخندشون "برای همدیگه" باشه نه برای غریبه ها!
⭕️ اگه یه خانم یا آقایی دید که دلش بیشتر با غریبه هاست و با اونا بهتر سرگرم میشه، این علامتِ بیماری هست.
⚠️⚠️⚠️
🔴 خیلی وقتا میشه که یه آقا با غریبه ها خیلی خوب و مهربون صحبت میکنه:
- سلام!!! حال شما؟ احوال شما؟ چه خبرا؟ 😍
- خیلی خوشحال شدم زیارتتون کردم؟ قربونتون برم!💖
🔹بابا بیخیال! 😒
چه خبرته با غریبه ها اینطوری صحبت میکنی؟!😐
🔸باشه اشکالی نداره که با غریبه ها قشنگ حرف بزنی
امّا اگه با مادر و همسرت از این بهتر صحبت نمیکنی بدون که بیماری!
⭕️✅👆👆
-- چرا؟ 😳
🔷 ببین عزیز دلم؛ آدم ممکنه بقیه رو گول بزنه امّا خدا رو که نمیتونه فریب بده!
✔️ خداوند متعال داره میبینه که میخوای با "لبخندِ مصنوعی" دلِ غریبه ها رو به دست بیاری و پیشِ اونا عزیز بشی.
💢📛💢
👌 در حالی که خدا دستور داده "اوّل از همه به نزدیکانت برسی"
اوّل از همه باید "دلِ پدر و مادر و همسرت" رو به دست بیاری. 💞
🔺 کسی که دنبالِ لذّت بردن از خانوادش نباشه
🌎 دنیا اجازه نمیده آبِ خوش از گلوی همچین آدمی پایین بره!✔️
✅🔹🌺➖➖💖
اللهم صل علی محمد و آل محمد
و عجل فرجهم
┄┄┄••❅❈✧❈❅••┄┄┄
💠علامه مجلسى
در کتاب زاد المعاد مىنویسد: به سند معتبر، از #حضرت_صاحب_الامر علیه السلام منقول است که آن حضرت به شیعیان خود نوشتند که در هرشب #ماه_رمضان این دعا (دعاى افتتاح) را بخوانند که دعاى این ماه را ملائکه مىشنوند و براى صاحب آن #استغفار مىکنند.
📗بر درگاه دوست، ص ۹۷
صالحین تنها مسیر
🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼
#فرازی_از_دعاي_افتتاح
✨ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم✨
🌺به نام خداوند بخشنده مهربان🌺
💫اَللّهُمَّ اِنّى اَفْتَتِحُ الثَّنآءَ بِحَمْدِکَ وَ اَنْتَ مُسَدِّدٌ
لِلصَّوابِ بِمَّنِکَ وَ اَیْقَنْتُ اَنَّکَ اَنْتَ💫
🌷خدایا من ستایش را به وسیله حمد تو مى
گشایم و تویى که به نعمت بخشى خود بندگان
را به درستى وادارى ویقین دارم که براستى تو🌷
💫اَرْحَمُ الرّاحِمینَ فى مَوْضِعِ الْعَفْوِ وَالرَّحْمَهِ وَ اَشَدُّ
الْمُعاقِبینَ فى💫
🌷مهربانترین مهربانانى اما در جاى گذشت و
مهربانى ولى سخت ترین کیفرکننده اى در🌷
💫مَوْضِعِ النَّکالِ وَالنَّقِمَهِ وَ اَعْظَمُ الْمُتَجَبِّرینَ فى
مَوْضِعِ الْکِبْریآءِ💫
🌷جاى شکنجه و انتقام و بزرگترین جبارانى در
جاى بزرگى و🌷
💫وَالْعَظَمَهِ اَللّهُمَّ اَذِنْتَ لى فى دُعآئِکَ وَ مَسْئَلَتِکَ
فَاسْمَعْ یا سَمیعُ💫
🌷عظمت خدایا تو به من اجازه دادى در این که
بخوانمت و از تو درخواست کنم پس اى خداى
شنوا🌷
💫مِدْحَتى وَ اَجِبْ یا رَحیمُ دَعْوَتى وَ اَقِلْ یا غَفُور
عَثْرَتى فَکَمْ یا 💫
🌷مدح و ثنایم را بشنو و پاسخ ده اى مهربان
خواسته ام را و نادیده گیر اى آمرزنده لغزشم
را...🌷
• ┈ ┈ 🍃 🌺 🍃 ┈ ┈ •
صالحین تنها مسیر
رمان شب #بدون_تو_هرگز ۲۵ 🔹با اون پای مشکل دارش، پا به پای همه کار می کرد ... برمی گشت خونه اما چه
🎆 رمان شب
#بدون_تو_هرگز 27
"حمله زینبی"
🔸 بیچاره نمی دونست ... بنده چند عدد سوزن و آمپول در سایزهای مختلف توی خونه داشتم ...
با دیدن من و وسایلم، خنده مظلومانه ای کرد و بلند شد، نشست ...
از حالتش خنده ام گرفت ...
- بزار اول بهت شام بدم ...
وسط کار غش نکنی مجبور بشم بهت سرم هم بزنم ... کارم رو شروع کردم ...
یا رگ پیدا نمی کردم ... یا تا سوزن رو می کردم توی دستش، رگ گم می شد ...
✅ هی سوزن رو می کردم و در می آوردم ... می انداختم دور و بعدی رو برمی داشتم ... نزدیک ساعت 3 صبح بود که بالاخره تونستم رگش رو پیدا کنم ...
ناخودآگاه و بی هوا، از خوشحالی داد زدم ...
- آخ جون ... بالاخره خونت در اومد ... یهو دیدم زینب توی در اتاق ایستاده ... زل زده بود به ما ...
با چشم های متعجب و وحشت زده بهمون نگاه می کرد ... خندیدم و گفتم ...
- مامان برو بخواب ... چیزی نیست ... انگار با جمله من تازه به خودش اومده بود ...
- چیزی نیست؟ ... بابام رو تیکه تیکه کردی ... 😒
🔸اون وقت میگی چیزی نیست؟ ...
تو جلادی یا مامان مایی؟ ...
و حمله کرد سمت من ... علی پرید و بین زمین و آسمون گرفتش ... محکم بغلش کرد...
- چیزی نشده زینب گلم ... بابایی مرده ... مردها راحت دردشون نمیاد ...☺️
🔷سعی می کرد آرومش کنه اما فایده ای نداشت ... محکم علی رو بغل کرده و برای باباش گریه می کرد ...
💢 حتی نگذاشت بهش دست بزنم ... اون لحظه تازه به خودم اومدم ... اونقدر محو کار شده بودم که اصلا نفهمیدم ... هر دو دست علی ... سوراخ سوراخ ... کبود و قلوه کن شده بود .
🌷
🌠 رمان شب
#بدون_تو_هرگز 28
❤️ مجنون علی
🔷تا روز خداحافظی، هنوز زینب باهام سرسنگین بود ...
تلاش های بی وقفه من و علی هم فایده ای نداشت.😒
🔸علی رفت و منم چند روز بعد دنبالش ... تا جایی که می شد سعی کردم بهش نزدیک باشم ...
🔺 لیلی و مجنون شده بودیم ... اون لیلای من ... منم مجنون اون ... ❣️
روزهای سخت توی بیمارستان صحرایی یکی پس از دیگری می گذشت ...
مجروح پشت مجروح ...
کم خوابی و پر کاری ...
🔸تازه حس اون روزهای علی رو می فهمیدم که نشسته خوابش می برد ...😌
✅ من گاهی به خاطر بچه ها برمی گشتم اما برای علی برگشتی نبود ...
اون می موند و من باز دنبالش ... 💕
بو می کشیدم کجاست ...
تنها خوشحالیم این بود که بین مجروح ها، علی رو نمی دیدم ...😢
☢️ هر شب با خودم می گفتم ... خدا رو شکر ...
امروز هم علی من سالمه ... 😌
🔸همه اش نگران بودم با اون تن رنجور و داغون از شکنجه، مجروح هم بشه ...😥
💢 بیش از یه سال از شروع جنگ می گذشت ...
داشتم توی بیمارستان، پانسمان زخم یه مجروح رو عوض می کردم که یهو بند دلم پاره شد ...
حس کردم یکی داره جانم رو از بدنم بیرون می کشه ... 💔
🔷زمان زیادی نگذشته بود که شروع کردن به مجروح آوردن ...
این وضع تا نزدیک غروب ادامه داشت ...
و من با همون شرایط به مجروح ها می رسیدم ...
🔸تعداد ما کم بود و تعداد اونها هر لحظه بیشتر می شد ...
تو اون اوضاع ...
💢 یهو چشمم به علی افتاد ... یه گوشه روی زمین ...
تمام پیراهن و شلوارش غرق خون بود ...😭
🌷 @ssLhintanhamasir
صالحین تنها مسیر
﷽
"گفتم"
"اگر"
"میدانستم"
"می آیی"
"به حرم آمدنت"
"گناه نمیکردم"
"گفت"
"آن روز"
"که گناه نکنی"
"به احترام گناه نکردنت"
"می آیم" 🌸🍃
"اللهم عجل لولیڪ الفرجـ"
🌙
﷽
💠همیشه_دعا_کنید :
چشمانی داشته باشید ،
ڪه بهترین ها را در آدم ها ببیند …
قلبی ، ڪه خطا ڪار ترین ها را ببخشد ،
ذهنی ، ڪه بدیها را فراموش ڪند …
و روحی ڪه هیچگاه ،
ایمانش به خدا را از دست ندهد … !
🍃🌸| .......
شـــبـــتـــان نــــــورانـــــی
@saLhintanhamasir