فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢کلیپ
دوستان حتما" ببینید 🌺👌
صالحین تنها مسیر
🔹 #او_را ... 33 رسیدم جلو در خونه عرشیا و زنگو زدم، یکم طول کشید تا درو باز کنه... با آسانسور رفت
..
چرا پس اومدی بیمارستان؟؟
چرا نذاشتی تموم کنم؟؟
-تو دیوونه ای...
اگه چنددقیقه دیرتر میرسوندنت مرده بودی!
صداشو برد بالا
-خب میذاشتید بمیرم...😡
من که تو این دنیا دلخوشی ندارم
-عرشیا بس کن...
خواهش میکنم
من خودم به اندازه خودم مشکلات دارم،
تو دیگه بیشتر اذیتم نکن😣
-ترنم😢
چرا نمیفهمی ؟؟
نمیخوام بی تو باشم...
اگه با من نباشی،بمیرم بهتره...
-بسسسسه😫
تو چرا اینقدر احمقی؟؟؟
ما دو ماه هم نیست باهمیم
همون اولشم گفتم این رابطه امتحانیه!
چرا اینقدر جدی گرفتیش؟؟
چشماش سرخ شد و چند ثانیه فقط نگام کرد...
آروم نشست رو سرامیکای ورودی خونه و سرشو به دستاش تکیه داد.
-باهام نمیمونی؟؟
-ببین عرشیا....
-ساکت شو...
فقط بگو اره یا نه😡
سکوت کردم...
از جواب دادن میترسیدم.
دلم میسوخت براش و میگفت بگو باشه،
اما عقلم میگفت بگو نه!
نفسمو تو سینه حبس کردم،
چشمامو بستم و آروم گفتم نه....!
بعد چندلحظه چشمامو باز کردم
از ترس نفسم بند اومد😰
-عرشیا....😥
این چیه....
چیکار کردی😨
به سرعت رفتم طرفش،
چندلحظه فقط نگاش میکردم...
نمیدونستم چیکار کنم
هول شده بودم...
دست چپش مشت شده بود،
دستشو گرفتم و مشتشو باز کردم،
نالش رفت هوا😖
تیغی که تو کف دستش فرو رفته بودو دراوردم...
هیچی نمیتونستم بگم...
شوکه شده بودم!
-اخه این چه کاراییه تو میکنی؟؟
اه😭
تو روانی ای
مسخره....
چرا همش خودتو تیکه پاره میکنی😠
-ترنم من از این زندگی سیرم...
دلخوشیم تویی
تو نباشی،زندگی رو نمیخوام...
اخم کردم و گوشیشو برداشتم،
شماره علیرضا رو پیدا کردم و زنگ زدم بهش...
تا علیرضا بیاد که ببریمش بیمارستان نیم ساعتی طول کشید.
کف خونه رو با دستمال تمیز کردم و با کمک هم عرشیا رو سوار ماشین کردیم و رفتیم.
"محدثه افشاری"
❤️✨
صالحین تنها مسیر
🔹 #او_را ... 33 رسیدم جلو در خونه عرشیا و زنگو زدم، یکم طول کشید تا درو باز کنه... با آسانسور رفت
🔹 #او_را ... ۳۶
وقتی به خودم اومدم صورت منم از گریه خیس شده بود...
نگامو به آسمون دوختم و دنبال خدا میگشتم...
میخواستم داد بزنم...
بگم این چه دنیاییه...
این چیه که آفریدی😭😭
تن سنگینمو از آلاچیق بیرون کشیدم و راه افتادم سمت ماشین.
هوا تاریک شده بود🌌
عرشیا چقدر برای خوشحال شدنم زحمت کشیده بود و من به همین راحتی خوشحالی عصر از کلم پریده بود!!
میدونستم الان تو کله ی نگار چی میگذره...
حتما با خودش میگه منو مسخره کرده!
مگه میشه با این همه دک و پز و امکانات ، کسی خوشبخت نباشه؟؟
ولی من نبودم...😞
من خوشبخت نبودم...
نگار بدبخته چون هیچی نداره و فکرمیکنه دردش پوله...
منم بدبختم چون همه چی دارم و نمیدونم دردم چیه...
اصلا خوشبختی چیه...
اصلا چرا باید من زنده باشم و نفس بکشم...
اصلا ماها اینجا چیکار میکنیم...😭
من چم شده...
من همه چیز دارم!
اما هیچ چیز ندارم!
اه😣
چرا منو آفریدیییییی؟؟😭😭
چرااااا!؟؟؟
همینطور داد میزدم و سرعتمو بیشتر میکردم...
کاش ماشینم چپ کنه
کاش یکی بزنه بهم
کاش یه فردای دیگه نباشه‼️
من نمیخوام زنده باشم😭
هیچی نمیخوام😭
تا دیروقت تو خیابونا چرخ زدم و گریه کردم،
میدونستم برسم خونه باید جواب پس بدم اما مهم نبود....😒
اون شب اونقدر دیر خوابیدم که ساعت دو بعدازظهر به زور چشمامو باز کردم😴
هنوز گیج و منگ قرصای آرامبخش دیشب بودم.
رفتم سراغ گوشیم📱
خاموش شده بود!
زدمش شارژ و رفتم پایین که یه چیزی بخورم.
کسی خونه نبود.
حتی خدمتکاری که پنجشنبه ها برای تمیز کردن خونه میومد هم نبود!
برگشتم اتاقم و گوشیمو روشن کردم
میدونستم تا الان عرشیا هزار بار زنگ زده!!
"محدثه افشاری"یادش
❤️
🔹 #او_را ... ۳۷
اما گوشی که روشن شد قبل اینکه بخوام هرکاری کنم،
شماره مرجان افتاد رو صفحه!
-الو....
-الو و زهرمااااااار
-مرسی😅
-کجایی ترنم😭😭
اخه من از دست تو چیکارکنم😭
خواهش میکنم یا این بی صاحابو بنداز دور،
یا هروقت کارت دارم جواب بده!!
-چی شده باز ترمز بریدی😂
یه نفس بگیر بعد حرف بزن!
-درد بگیری تو اینقدر منو حرص میدی!
حاضری بریم؟؟
-بریم؟؟😳
کجا؟؟
-سرقبر سعید!😒
خب مهمونی دیگه!!
-واااای مرجاااانننننن
به کل فراموش کرده بودم!!🙊🙈
-ترنمممم😠
من تا الان معطل تو بودم😭
پاشو بیا اذیت نکن
-مرجان باورکن یادم رفت اجازه بگیرم از مامان و بابام.😢
اینجوری بیام منو میکشن!!
-خدایا من چیکار کنم اخه😭
ترنم بمیییییری!
خب الان زنگ بزن اجازه بگیر!
-نمیشه،
تلفنی که اصلا اجازه نمیدن!
اونم بخوام بگم شب نمیام!!
-اه...باشه بابا...نیا!
-مرجان ناراحت نشو دیگه
باور کن یادم رفت
-باشه،خب،بای👋
تازه قطع کرده بود که دوباره گوشیم زنگ خورد...
وای عرشیا😣
حوصله این یکیو دیگه ندارم😒
اولش جواب ندادم،
ولی اینقدر زنگ زد که مجبور شدم جوابشو بدم!
-الو...
-برای چی جواب نمیدی؟؟؟😡
ترنمممم تو منو دیوونه کردی...
چرا اینجوری میکنی؟؟😡
(وای خدا اینو کجای دلم بذارم😭)
-عرشیا خواب بودم...
معذرت...
-اره تو گفتی و من خرم باور کردم!!😡
ادرس اون خراب شده رو بده ببینم😡
-خراب شده خونه ی توعه😠
بی ادب
-ترنم آدرسو بده وگرنه هرچی دیدی از چشم خودت دیدی!
میدونی که من دیوونه ام😡
-آدرسو میخوای چیکار؟؟
برای چی میخوای بیای؟؟
-به تو ربطی نداره
باید ببینمت
-عرشیا ولم کن😡😣
-خیلی نمک نشناسی!
به همین زودی دیروزو یادت رفت؟؟
- دیوونه بازیای تو نمیذاره روزای خوش رو یادم بمونه😠
-ترنم یا میای پیشم یا بدون هرچی بشه تقصیر خودته!
-مهم نیست،نمیام
بای 😡
گوشیو قطع کردم و پرت کردم تو اتاق😖
اه...
خودم کم بدبختی دارم،اینم اضافه شده😭
پسره ی روانی😭
نیم ساعت گذشته بود که دیدم زنگ خونه رو میزنن‼️
پشت سر هم و بدون وقفه
انگار یکی دستشو گذاشته رو زنگ و ول نمیکنه!
پله ها رو دوتا یکی رفتم پایین و با دیدن چهره ی عرشیا از پشت آیفون بدنم یخ زد....😥
"محدثه افشاری"
❤️
🔹 #او_را ...۳۸
از ترس نمیدونستم چیکار باید بکنم...
اگر درو باز نمیکردم هم آبروریزی میشد.
دست لرزونمو بردم سمت آیفون و درو باز کردم...😥
هیکل درشت عرشیا که تو چارچوب در قرار گرفت،کم مونده بود از ترس سکته کنم....
ولی تمام توانمو جمع کردم...
نباید میترسیدم...!
اگر میفهمید ترسیدم دیگه نمیتونستم جمعش کنم!😥
یه قدم اومد جلو،منم یه قدم رفتم جلو،
سعی کردم اخم کنم و جدی باشم...😠
درو بست...
دوباره بدنم یخ زد...
میدونستم رنگ به روم نمونده!
بغضی که داشت خفم میکرد،با قدم بعدی عرشیا ترکید...😭
-چرا اینجوری میکنی؟؟
اخه مگه مریضی؟؟
چرا اذیتم میکنی😭
-تو داری اذیتم میکنی ترنم😡
گریه نکن😡
چرا جوابمو نمیدی؟
چرا همش منو از سر خودت باز میکنی؟؟
-عرشیا خواهش میکنم برو...
ولم کن...
خواهش میکنم😭
من نمیخوام با هیچکسی باشم...
من حال روحی خوبی ندارم...
تنهام بذار...
-من که دفعه پیشم داشتم برای همیشه میرفتم.
ارهاى خير مى رود»; (وَلاَ خَيْرَ فِي الدُّنْيَا إِلاَّ لِرَجُلَيْنِ: رَجُل أَذْنَبَ ذُنُوباً فَهُوَ يَتَدَارَکُهَا بِالتَّوْبَةِ، وَرَجُل يُسَارِعُ فِي الْخَيْرَاتِ).
حقيقت امر نيز همين است، زيرا اگر ما دنيا را به صورت يک گذرگاه براى زندگى جاويدان آخرت تصور کنيم به عنوان يک منزلگاه و هدف، خواهيم دانست بهره اى که انسان مى تواند از اين مزرعه يا از اين بازار براى سراى ديگر ببرد يا جبران گناهان است و يا سرعت در خيرات.
(1). بحارالانوار، ج 74، ص 402، ح 23.
صبح تون نورانی به کلام مولای متقیان
هرروز بین الطلوعین یک حکمت ازنهج البلاغه باهم می خونیم باماهمراه باشین
🌹#کلمات_قصار_نهج_البلاغه
🌴شماره_94
وَسُئِلَ عَنِ الْخَيْرِ مَا هُوَ؟
يَتَدَارَکُهَا بِالتَّوْبَةِ، وَرَجُل يُسَارِعُ فِي الْخَيْرَاتِ.
از آن حضرت پرسيدند: خير و نيکى چيست؟
امام(عليه السلام) فرمود:
خير و خوبى در آن نيست که مالت فراوان و فرزندانت زياد شوند، خير در اين است که علمت زيادوحلمت فزون گردد وبا پرستش پروردگاربه مردم مباهات کنى، هر گاه کار نيکى از تو صادر شد خدا را سپاس گويى و اگر گناهى سر زد استغفار نمايى، دنيا فقط براى دوکس خوب است: کسى که گناهانى کرده و مى خواهد با توبه جبران کند و کسى که با سرعت به سراغ کارهاى خيرمى رود.شرح و تفسير
خير در چيست؟
امام(عليه السلام) در اين کلام پربار حکمت آميز، پاسخ به سؤال کننده اى مى دهد که «از آن حضرت پرسيد: خير و نيکى چيست؟»; (وَسُئِلَ عَنِ الْخَيْرِ مَا هُوَ).
امام در پاسخ جامع خود خير را در پنج چيز خلاصه کرد:
نخست فرمود: «خير و خوبى در آن نيست که مالت فراوان و فرزندانت زياد شوند»; (فَقَالَ لَيْسَ الْخَيْرُ أَنْ يَکْثُرَ مَالُکَ وَوَلَدُکَ).
منظور از اين سخن نفى ديدگاه غالب در مسئله مال و فرزندان (نيروى انسانى) است که ارزش والا را در مال و فرزند خلاصه مى کنند و شخصيت را براى کسانى قائل هستند که اموال بيشترى در اختيار دارند و ثروت آنها زياد و نفرات آنها نيز فراوان است. به تعبير ديگر، تنها از جنبه هاى مادى و دنيوى به مال و فرزند نگاه مى کنند و گرنه اگر اين مواهب در راه خدمت به خلق و جلب رضاى خالق صرف شود آن هم مصداق خير است، چرا که در قرآن مجيد در آيات متعددى واژه خير بر مال اطلاق شده است. از جمله در آيه 180 سوره «بقره» مى خوانيم: «(کُتِبَ عَلَيْکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَکَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوالِدَيْنِ وَالاَْقْرَبينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقينَ); بر شما نوشته شده هنگامى که يکى از شما را مرگ فرا رسد اگر چيز خوبى (مالى) از خود به جاى گذارده براى پدران و مادران و نزديکان به طور شايسته وصيت کند».
سپس مى افزايد: ولى خير در اين است که علمت زياد گردد و حلمت فزونى يابد و با پرستش پروردگار به مردم مباهات کنى و هر گاه کار نيکى از تو صادر شد خدا را سپاس گويى و اگر گناهى سر زد استغفار نمايى»; (وَلَکِنَّ الْخَيْرَ أَنْ يَکْثُرَ عِلْمُکَ. وَأَنْ يَعْظُمَ حِلْمُکَ، وَأَنْ تُبَاهِيَ النَّاسَ بِعِبَادَةِ رَبِّکَ; فَإِنْ أَحْسَنْتَ حَمِدْتَ اللَّهَ، وَإِنْ أَسَأْتَ اسْتَغْفَرْتَ اللَّهَ).
در واقع، امام(عليه السلام) در اين عبارات پر معنا نظام ارزشى اسلام را بيان مى کند و بر خلاف آنچه در دنياى مادى ديده مى شود که ارزش را در مال و ثروت و قدرت ناشى از نفرات خلاصه مى کنند، امام(عليه السلام) ارزش را در علم و حلم و عبادت و شکر و استغفار خلاصه مى فرمايد، زيرا مال و ثروت و قدرت اگر جدا از علم و حلم و بندگى پروردگار باشد مايه فساد و تباهى و ابزارى است که در مسير شر قرار خواهد گرفت.
البته علم اگر از عبوديت پروردگار و حلم جدا شود نيز ممکن است در مسير انحراف و بدبختى قرار گيرد، لذا امام آن را به ضميمه امور ديگرى که علم را به کنترل در مى آورد به عنوان خير معرفى فرموده است.
تعبير به کثرت ولد مربوط به زمان هايى است که فرزندان نيروى حامى و مدافع خانواده محسوب مى شدند و زيادى آنها سبب قوت و قدرت بود و در آيات قرآن نيز کراراً به آن اشاره شده است; ولى در امثال زمان ما مى توانيم آن را به معناى وسيع ترى تفسير کنيم و بگوييم: فزونى نيروهاى انسانى; خواه فرزند باشد يا قبيله و يا طرفداران ديگر. هدف امام(عليه السلام) اين است که بفرمايد: خير و سعادت انسان در فزونى مال و نيروهاى انسانى اطراف او نيست، بلکه در علم و حلم و عبادت است.
منظور از «حلم» بردبارى آميخته با تدبير است. ممکن است انسانى عالم باشد اما شتاب زده و بى تدبير. چنين کسى به جايى نمى رسد; ولى وقتى علم، آميخته با بردبارى و تدبير شد آثار عميقى از خود به جاى مى گذارد.
منظور از مباهات به عبادت و بندگى پروردگار اين نيست که انسان عباداتش را به رخ مردم بکشد، بلکه مقصود آن است که افتخار واقعى او به بندگى پروردگار باشد و در درون وجود خود به آن مباهات کند. شبيه جمله اى که از امير مؤمنان على(عليه السلام) نقل شده که به پيشگاه خداوند عرضه مى دارد: «إِلَهِي کَفَى بِي عِزّاً أَنْ أَکُونَ لَکَ عَبْداً».(1)
آنگاه امام(عليه السلام) در پايان اين گفتار به نکته مهم ديگرى اشاره کرده و خير و سعادت دنيا را در دو چيز خلاصه مى کند و مى فرمايد: «دنيا فقط براى دو کس خوب است: کسى که گناهانى کرده و مى خواهد با توبه جبران کند و کسى که با سرعت به سراغ ک
🍃فـــــرار از گنـــــاه🍃
🔹کوچهی بیانتها🔹
از یک محله به یک مدرسه میرفتند اما با دو مسیرِ متفاوت.
هر چه دوستش اصرار میکرد که بیا از همین کوچه برویم، قبول نمیکرد.
میگفت:
«این کوچه پُر از دختره، من نمیام. معلوم نیست این کوچه به کجا ختم میشه!»
شهید 🕊علی صیادشیرازی❤️
کتــاب یادگاران۱۱، ص۸
🍀🌹🍀🌹🍀
امــام صـادق (علـــيه الســلام):
چشمچرانى يكى از تيرهاى شيطان است و آن مسموم است، و هر كس براى خداوند عزّوجلّ آن را ترك كند نه براى غير خدا، خداوند ايمانى كه مزه آن را شخص درك كند جايگزين آن خواهد نمود.
وســــائل الشـــیعه، ج۲۰، ص۱۹۲
🍂🍃🍂🍃🍂🍃
@IslamLifeStyles
تنهامسیر:
☢ گاهی بعضی جوانان سوال میکنن:
🔹وقتی میریم بهشت، تا کی قراره توی نهر عسل و شیر بپریم و بخوریم و...؟ یعنی خسته نمیشیم بعد از چند وقت؟!
🍯🌊🍒🍇🍗😋⁉️
* آفرین چه سوال قشنگی! معلومه که شما هم به دنبال یه " لذّتِ بی نهایت " هستی😊
🔶 نه عزیزدلم، بهشت که فقط شیر و عسل نیست.....
بالاترین لذّتِ بهشت "لذّتِ ملاقات خداوند عالم" هست که لذّتی بی نهایت هست که" هیچ وقت باعثِ خستگی انسان نمیشه" 💓
👌 بله اگه دیدار خدا نباشه، اونجا هم ممکنه خسته کننده باشه!
🚫متاسفانه ما چون فعلاً درگیرِ مشکلاتِ دنیا هستیم به همین لذّت های کم قانع میشیم...
✔️ اگه مشکلاتمون حل میشد به این راحتیا به این لذّت ها قانع نمیشدیم.
اینقدر که حتی ممکنه به لذّت های بهشت هم رضایت ندیم!😌
🎉🌹🎁🌹🎉🎁
به تخصصی ترین و زیباترین کانال تربیت دینی خوش اومدید 😊
💢 توی این کانال تلاش میشه تا کار سطحی فرهنگی انجام نشه
✅ و مخاطبین محترم و #ارزشمند کانال، از عمیق ترین و پرمحتواترین مباحث تربیت دینی بهرمند بشن.
🌍💖 ان شالله یه زندگی عالی و یه دنیای زیباتر رو تجربه خواهید کرد...
🔷🌺🔸🌹🔸🌺🔷
صالحین تنها مسیر
#نکات_تربیتی_خانواده 130 روح همیشه جوان 🔷 یه موضوعی که معمولا ازش غفلت میشه اینه که در نگاه دینی،
#نکات_تربیتی_خانواده 132
هوای نفس دروغگو
💢یکی از فریب های هوای نفس انسان اینه که وقتی آدم به این فکر میکنه که خیلی زود از گناهانش توبه کنه، میاد انسان رو فریب میده و میگه نه تو حالا حالاها زنده ای و فرصت داری!
هر موقع پیر شدی توبه میکنی! 😈
⭕️اما تا آدم میخواد به این فکر کنه که یه جوری زندگی کنه که توی پیری کمترین مشکل رو داشته باشه، هوای نفس میاد به انسان میگه معلوم نیست اصلا پیر بشی!
😒
میگه فعلا از همین لذت هایی که داری نهایت استفاده رو بکن!
❌ آخه نامرد روزگار! بالاخره تکلیف ما رو روشن کن! پیر میشیم یا نمیشیم؟
اینا حرفای شیطان و هوای نفسه. شما اصلا به حرفاشون گوش نده.
✅ تا گناه کردی توبه کن و خیلی مراقب باش دیگه فریب هوای نفس رو نخوری. ضمن اینکه کاملا برای دوران پیری خودت برنامه بریز.
🌹توی جوانی، از لذت ها طوری استفاده کن که توی پیری هم غرق در لذت باشی.👌
#نکات_تربیتی_خانواده 133
🌹 لذت بردن در جوانی و پیری 💞
🔷تصور کنید که توی سال های پیری، توان و قدرت جسمی انسان از بین میره و دیگه توانایی حرکت و غذا خوردن و لذت بردن از اطرافش رو نداره.☺️
در این شرایط، روح شما هنوز لذت میخواد! 👌
دقیقا مثل یه جوان 18 ساله دنبال لذت هست....✔️
همین که آدم وجود داشته باشه، طبیعتا دنبال لذت هم خواهد بود.
❣️ روح انسان ضعیف نمیشه، بلکه همیشه دوست داره لذت ببره و توی زندگیش هیجان و عشق داشته باشه.
صالحین تنها مسیر
شاهد: #ملاقات_با_خدا 19 ☢ گاهی بعضی جوانان سوال میکنن: 🔹وقتی میریم بهشت، تا کی قراره توی نهر عسل و
#ملاقات_با_خدا 21
🌷 ما برای آماده شدن جهتِ ملاقاتِ خداوند متعال ، فقط یک مسیر داریم که اون هم "مبارزه با هوای نفس" هست؛ 💪
🔹 برید هر کاری میتونید بکنید
🔸 هر مبارزه با نفسی که میتونید بکنید...
👈 "تا مزه ملاقات از خدا رو از خدا بگیرید"
💞 "برای این که خدا رو در بهترین شرایط ملاقات کنی، باید یه مقدار ترکِ لذّت کنی"✅
-- ببخشید مگه همه خدا رو ملاقات نمیکنن؟
✔️ بله همه خدا رو ملاقات میکنن امّا این خیلی مهمه که انسان "در چه شرایطی" خدا رو ملاقات کنه"👌
🌺 به بعضیا خدا مباهات میکنه...
افتخار میکنه...💗
❤️ بعضیا رو خدا در آغوش میگیره و لبخند بهشون میزنه....💕😊
🌹 بعضیا رو هم میفرماید:
باشه...بخشیدمت...بیا برو بهشت....
⚠️امّا معلومه خدا ازش ناراحته...👆🔺
#ملاقات_با_خدا 22
⭕️ با اونایی هستم که کِیف میکنن وقتی که یه سالن پر از جمعیت براشون کف میزنن! 😒
* میدونید اگه خدا براتون کف بزنه چی میشه؟
✅ اونوقت دیگه میلیاردها نفر از انسان ها رو اصلاً حساب نمیکنی....😌
🔶 یه روزی این حرفا رو همه ما میفهمیم...صبر کنید....خیلی زود بهش میرسیم.......
🚫 اونجا خواهیم دید که وقتی خدا با یه نفر حرف نزنه، بدتر از عذابِ جهنم زجر خواهد کشید.... میگه خدا به من نگاه نکرد...😓😥
باید برای اون روز "ظرفیتمون رو بی نهایت افزایش بدیم"
➖✅🌱➖🌺💖
🎯 @IslamLifeStyles