رئیسی: درباره تصمیمات دولت با مردم صحبت میکنم
رئیسجمهور در شورای هماهنگی اقتصادی سران قوا:
🔹مردم را در جریان تصمیمات دولت قرار خواهیم داد و به همکارانم در دولت هم گفتهام مردم را در جریان تصمیمات دولت قرار دهند.
🔹طرح «مردمی سازی» یارانههای ارزی پرداختی به کالاهای اساسی، باتوجه به الزام قانونی بودجه ۱۴۰۱ و شرایط ویژه جهانی، یک اقدام ضروری است.
🔹پس از ۷ ماه کار کارشناسی متراکم و مشورت با نخبگان، تصمیماتی به نفع اقتصاد ملی گرفته شده است که به زودی در این باره با مردم صحبت خواهم کرد.
✅با بدون سانسور متفاوت بیاندیشید
شیخ رجبعلی نکوگویان (خیاط) (ره)
همه کارها باید برای خدا باشد حتی خوردن و خوابیدن...
اگر این استکان چای را به قصد خدا بخوری، دل تو به نور الهی منور می شود... ولی اگر برای حظ نفس خوردی، همان می شود که خواسته بودی...
هر شب قبل از خواب اعمالمان را #محاسبه کنیم.
این پست هر شب تکرار می شود
یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (علیه السلام) و حضرت نرجس (سلام الله علیها) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (ارواحنا فداه)
ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیه الله فی ارضه
به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد
صالحین تنها مسیر
#نمنم_عشق #قسمت_شش چای رو به بقیه تعارف کردم و نشستم…بابام گفته بود امشب به احترام عقاید اوناهم ک
#نمنمعشق
#قسمت_هفت
مهسو
توشوک حرفاش بودم..
دختر مدیرعامل پرند؟؟ینی طناز؟همون پلانکتون خودمون؟؟؟
قتتتل؟بافکرش مو به تنم سیخ شد..
با درموندگی به ناجیم نگاه کردم که لبخند مطمئنی زد و گفت:
_من قول میدم همه چی خوب پیش میره.به شرطی که شماهم کمال همکاریو با ماداشته باشین…
سرمو انداختم پایین ولی با یادآوری چیزی سریع گفتم:
+حتمابایدمسلمون شم؟؟؟
_بله،وگرنه ازدواجمون صحیح نیست…منم برام سخته که با یه خانوم نامحرم…متوجهین که؟البته میفهمم که براتون سخته ولی خب…برای نجات جونتونه…
+باشه،میفهمم
لبخندی زد و گفت:
_برای امشب بسه.بریم پایین و جواب مثبتو اعلام کنیم.حرفای دیگه هم بعد عقد میگیم ان شاء الله
از جام بلند شدم و گفتم
+اوکی بریم و جلوتر رفتم
دم در تعارف زدم که گفت
_خانما مقدم ترن و دستشو به نشونه احترام دراز کرد
با لبخند محوی ازاتاق اومدم بیرون و اون هم کنارم راه میرفت..
پایین که رسیدیم پدرش گفت
_خب شیرینی رو بخوریم یا نه دخترم؟
سرموانداختم پایین ،برای اولین بار گرمای خجالتوحس میکردم..
باصدای آرومی گفتم:هرچی پدرم بگن
که پشت بند حرف من صدای دست افراد و کِل کشیدن یاسمن خواهر یاسربلندشد…
بعدازتعیین مهریه و شیربها قصدرفتن کردن که یاسر شماره منوگرفت و گفت فردامیادتابریم برای آزمایش…
بعدازرفتن مهمونا داشتم از پله ها بالا میرفتم که با صدای بغض دار مهیار برگشتم:
_آی جوجه رنگی؟داری عروس میشی بازم داداشیو دوس نداری؟
نمیدونم چرا با این حرفش کل نفرتم ازش دودشد رفت هوا…
شاید چون ازین به بعد قراربود منم دینم بااون یکی بشه..هرچند بدون عقیده..بااجبار…
خودمو توبغلش انداختم واجازه دادم اشکام جاری بشن
+دلم برات تنگ شده بود زشتو
_منم همینطور پرنسسم
بعداز یکمی دردودل با آقاداداش رفتم توی اتاقم و بعدازتعویض لباس و مسواک زدن رفتم تو رختخواب که صدای پیامک گوشیم اومد که از یه شماره ناشناس بود
نوشته بود:
«سلام
صبح ساعت هفت آماده وحاضر دم درباشیدلطفا..
ازبدقولی متنفرم
سیدیاسر»
واه واه چه مغرور…چه تاکیدیم روی سیدبودنش داره..لوووس
زنگ بیدارباش رو تنظیم کردم و خوابیدم…
#بسیجیهستموبایدخطابتمنکنمخواهر…
#تورادیدنبهچشمخواهریسختاستمیفهمی؟
نویسنده محیا موسوی
.*°•❤️❤️🔥⃝⃡✨💕❥•°*.
.....◍⃟💖.....🌊⃟💙¦••
#نمنمعشق
#قسمت_هشت
مهســو
باصدای آلارم گوشیم ازخواب خوش پریدم…
شروع کردم فحش دادن به یاسر…
_توووروحت پسر
آخخخخ
پام محکم گیر کرد ب تخت خواب و با کله شوت شدم روزمین…
آخ ننه…
توی سرویس اتاقم دست و صورتم وشستم و کمدلباسامو باز کردم..
یه مانتوی سرمه ای تا روی زانو پوشیدم که روی آستیناش و روی جیباش پاپیون سفید داشت و همین بانمکش کرده بود.هم ساده بود هم شیک.
شلوار جین سرمه ایم رو هم پوشیدم
یه شال سفید سرمه ای ازتوی کشو درآوردم و یه مدل خوشگل بستم
چتریهامم ریختم بیرون..
آرایشم که نیاز ندارم فقط یکم برق لب زدم و چون چشمام پف داشت یه ریزه خط چشم.
خخخ مهسو پرو آرایش نکردی مثلا؟
وجدان جان ببندش.اینجور اون بچه سید فکر میکنه ازش ترسیدم .والااااا
کفشای عروسکیه سفیدم که پاپیون سرمه ای داشت رو پام کردم و یه کیف ستش هم برداشتم
گوشیمم که عضوجدانشدنی از بدن بزرگوارم بود.
خخخخ
ازپله ها رفتم پایین دیدم مهیار داره میلمبونه
_خفهنشی برادر
بااین حرفم یهوپریدگلوش
مامان:آروم گل پسرم چی شدی عزیزم؟
_اَییییی مامان من دخترم نه این چنار…
صبحانه نخوردم چون نمیدونستم باید ناشتاباشم یا نه…
با صدای زنگ تماس گوشیم رشته افکارم پاره شد و:
_بله
یاسر:سلام.پایینمنتظرم.دودقیقهدیگه میبینمتون یاعلی
اصلا نذاشت حرف بزنممما
چه امر و نهی هم میکنه،اصلا حالا که اینجوره دیر میرم..
والا،به من میگن مهسو خانم.بعععله
بعد از یک ربع رفتم از خونه بیرون ولی با بازکردن در از دیدن تصویر روبروم حسابی جا خوردم…
#شکستآخرسکوتخانهیمن
#کسیدرمیزندعشقاستشاید
محیا موسوی
.*°•❤️❤️🔥⃝⃡✨💕❥•°*.
.....◍⃟💖.....🌊⃟💙¦••
🌹
🌸روزی پر از
💕عشق و محبت
🌸روزى پر از
💕موفقيت و شادى
🌸روزى پر از
💕خنده و دلخوشى
🌸روزی پر از
💕خیر و برکت
🌸و روزی پر از
💕خبرهای خوب
🌸براتون آرزومندم
🌸یکشنبهتون عالی و بینظیر 🌸 گروه لب
سلام_امام_زمانم
هر صبح که بلند می شوم .....
آراسته روی قبله می ایستم و میگویم:
"السلام علیک یا اباصالح المهدی"
وقتی به این فکر میکنم که خدا
جواب سلام را واجب کرده است،
قلبم از ذوق اینکه شما به اندازه ی
یک جواب سلام به من نگاه می کنی
از جا کنده می شود.
آقاجانم! دوستت دارم
اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
بدِ مرا تو به خوبِ خودت بدل کردی
به وعده های خودت بارها عمل کردی
حقیر بودم اما تو زود نام مرا
بزرگ کردی و آوازه ی محل کردی
به هر که رو زده بودم مرا معطل کرد
ولی تو مشکل من را چه زود حل کردی
فرار کردم و با اضطراب برگشتم
به محض اینکه رسیدم مرا بغل کردی
گناهِ تلخِ مرا با حسین بخشیدی
حسین گفتم و این زهر را عسل کردی
بیا و قول بده زود کـربلا ببرم
تو که همیشه به قول خودت عمل کردی
محبت علی ازسینه ام نخواهد رفت
چرا که حب علی را تو لم یزل کردی
به زیر دِین کسی نیستم خدا را شکر
مرا گدای حسین از همان ازل کردی
#نـوكــر_نـوشـت:
#حـسـیـن_جــان
آخرين حاجت این نوکـر خسته این است
یک شب جمعه بيايد به تماشاى ضريح
#صلي_الله_علیک_ياسيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسین
انسان شناسی ۵۷.mp3
12.6M
#انسان_شناسی ۵۷
#استاد_شجاعی
#استاد_انصاریان
📝 لطفاً یک قلم و کاغذ بردارید‼️
و بنویسید از صبح که از خواب برمیخیزید؛
فاصلهی هر یک ساعت را ( مثلا ۵ تا ۶ صبح ـ ۶ تا ۷ صبح ـ .... ۱۱ تا ۱۲ ظهر .... ۲۰ تا ۲۱ و ...) چگونه، برای چه هدفی، و با چه سطحی از علاقه و تمرکز میگذرانید؟
▫️بعد از این تست،
و شنیدن این پادکست، میتوانید کمی اوضاع انسانیِ خود را چکاپ کنید!
بسم الله الرحمن الرحیم
سهم#روز_ هفتاد_نه
#صحیفه_سجادیه
#دعا_بیست_چهارم_دعا_برای_پدر_و_مادر
══ ೋღ🌀ღೋ═
﴿13﴾ اللَّهُمَّ لَا تُنْسِنِي ذِكْرَهُمَا فِي أَدْبَارِ صَلَوَاتِي ، وَ فِي إِنىً مِنْ آنَاءِ لَيْلِي ، وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ مِنْ سَاعَاتِ نَهَارِي .
(13) خدایا! یاد ایشان را در پی نمازهایم و در هر وقتی از اوقات شبم و در هر ساعتی از ساعات روزم، از یادم مبر.
﴿14﴾ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ اغْفِرْ لِي بِدُعَائِي لَهُمَا ، وَ اغْفِرْ لَهُمَا بِبِرِّهِمَا بِي مَغْفِرَةً حَتْماً ، وَ ارْضَ عَنْهُمَا بِشَفَاعَتِي لَهُمَا رِضىً عَزْماً ، وَ بَلِّغْهُمَا بِالْكَرَامَةِ مَوَاطِنَ السَّلَامَةِ .
(14) خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و مرا به برکت دعایی که برای آنان میکنم بیامرز و آنان را به خاطر احسانشان به من، در گردونه آمرزش قرار ده؛ آمرزشی لازم و قطعی و به خاطر شفاعتم در حقّ آنان، از آنها خشنود شو، خشنودی استوار و پابرجا؛ و آنان را با گرامی داشتن به جاهای سلامت برسان.
14﴾ اللَّهُمَّ وَ إِنْ سَبَقَتْ مَغْفِرَتُكَ لَهُمَا فَشَفِّعْهُمَا فِيَّ ، وَ إِنْ سَبَقَتْ مَغْفِرَتُكَ لِي فَشَفِّعْنِي فِيهِمَا حَتَّى نَجْتَمِعَ بِرَأْفَتِكَ فِي دَارِ كَرَامَتِكَ وَ مَحَلِّ مَغْفِرَتِكَ وَ رَحْمَتِكَ ، إنَّكَ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ ، وَ الْمَنِّ الْقَديِمِ ، وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِميِنَ .
(15) خدایا! اگر آمرزشت نسبت به آنها بر من پیشی گرفته، پس ایشان را شفیع من قرار ده؛ و اگر مرا پیش از آنها مورد مغفرت قرار دادهای، پس مرا شفیع آنان کن؛ تا در پرتو مهربانیات، در سرای کرامتت و جایگاه آمرزش و رحمتت گرد آییم؛ همانا تو دارای احسان عظیم و نعمت قدیمی و تو مهربانترین مهربانانی.
❖═▩ஜ••💠💠💠💠••ஜ▩═❖
روی موج مهربانی ۱.m4a
6.77M
#روی_موج_مهربانی ۱
چرا ما باید نسبت به جامعه بیشتر حساس باشیم؟؟؟
🇮🇷بسم رب الشهداءوالصدیقین🇮🇷
در فرهنگ و سبک زندگی ما، حساسیت نسبت به جامعه کمی کم رنگ شده😖
البته نسبت به جوامع دیگه امتیازات خوبی داریم
اما هنوز به اون سطح عالی نرسیدیم
متاسفانه خیلی ها بیشتر تو لاک زندگی شخصی و فردی خودشون هستن😐
حالا چرا باید نسبت به جامعه بیشتر حساس باشیم؟؟؟
صالحین تنها مسیر
#روی_موج_مهربانی ۱ چرا ما باید نسبت به جامعه بیشتر حساس باشیم؟؟؟ 🇮🇷بسم رب الشهداءوالصدیقین🇮🇷 در ف
به دلایل متعدد نسبت به جامعه باید حساس باشیم
و از لاک زندگی شخصی خودمون دربیاییم
و دائم نبض جامعه رو بگیریم👌
چرا که اگه حال جامعه خوب باشه؛ حال ماهم خوب خواهد شد
ما در مهد بزرگی به نام جامعه زندگی می کنیم و جامعه مانند مادری
👈 ما رو در آغوش گرفته و این مادر روی ما فوق العاده تاثیرگذاره
عوامل متعددی در شکل گیری شخصیت ما موثرن
گاهی این عوامل بیرونی هستن و گاه درونی✅
خانواده👈 اولین نهادی است که هم از بیرون و هم از درون در تربیت ما موثره
اما آیا قوی تر از خانواده عاملی هست که تاثیرگذار بر تربیت ماباشه؟؟
بله 👈 جامعه
جامعه ای که انسان در آن زندگی میکنه فوق العاده قوی تر از خانواده
در شکل گیری شخصیت انسان هستش👌
فرمود
👈 مردم به زمانه ی خودشون شبیه ترن تا به پدرانشان
الناس بزمانهم اشبه منهم بآبائهم
این حکایت از قدرت جامعه داره،
حالا چقدر باید روی جامعه برا تربیت و تزکیه خود و فرزندان و خانواده حساس باشیم؟؟؟؟
جالبه بشما بگم که اتفاقا انبیاء همبه عنوان مربیان جامع
👈 که به دنبال اصلاح و تزکیه بودن؛ اول سراغ جامعه می رفتن
به قول امام جامعه؛ انبیاء نیامدن که فرد فرد مردم رو تزکیه کنن❌
انبیاء محیط جامعه رو مهیا می کنن
چرا باید نسبت به جامعه بیشتر حساس باشیم؟؟؟
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام
اللهم صل علی محمد و آل محمدوعجل فرجهم
التماس دعای فرج و شهادت👌🌷✋
ان شاءالله
یادمون باشه دو عمل را با خودمان از ماه مبارک ببریم:
یکی اینکه روزی یك جزء قرآن _که در این ماه میخواندیم_ قرائت کنیم و دوم اینکه روزانه زیارت امين الله را با توجه و توسل به اميرالمؤمنين عليه السلام بخوانيم.
وقتی قرآن می خوانيم توجه به ولایت اهل بيت و علی الخصوص اميرالمؤمنين عليهم السلام داشته باشيم منظور توجه باطنی به مقام ولایت اميرالمؤمنين عليه السلام است.
اگر بتوانيم این دو عمل را از ماه رمضان امسال با خودمان ببریم و ادامه دهیم تا وقتی در دنیا هستیم، امیدوارم روز قيامت ببینیم که چقدر بر رشد ما تاثير داشته است.
صالحین تنها مسیر
#نمنمعشق #قسمت_هشت مهســو باصدای آلارم گوشیم ازخواب خوش پریدم… شروع کردم فحش دادن به یاسر… _توو
#نمنمعشق
#قسمت_نه
چیییییی وای خدای من هیچکس توکوچه نبود…ینی اصلا نیومده؟
همون لحظه گوشیم زنگ خورد…
باخشم زیادتماسووصل کردم
_منومسخرهکردی شما؟؟؟
با خونسردی جواب داد
+اولا سلام ،دوما من که گفتم تادودقیقه دیگه منتظرم،فک میکنم حرفم واضح بود.من اینقد بیکارنیستم که شما لج کنین و بخاین با من کل کل کنین.نازکشیدنم بلدنیستم.الانم آدرس رومیفرستم تشریف بیارید.نیم ساعت دیگ منتظرم…توجه کنین فقط نیم ساعت.یاعلی.
تااومدم منم حرفی بزنم صدای بوق آزادپیچیدتوگوشم…
این بشر خییییلی بی نزاکته…نه میزاره حرف بزنی نه ….
نه چی مهسو..ها؟نه چی؟تو معطل کردی تو خواستی لج کنی اون بی نزاکته؟
باخشم حاصل از نتیجه ای که گرفتم به طرف خیابون به راه افتادم…مسلما اگر برمیگشتم توی خونه تاماشینموبیارم خیلی ضایع بود پس تاکسیوترجیح دادم.به محض رسیدن سرخیابون یه دربست گرفتم و به سمت آدرسی که برام فرستاده بود حرکت کردم…
یاسر
بعدازینکه از توی آینه ی ماشین دیدمش که سوار تاکسی شده به سمت آزمایشگاه تقریبا پروازکردم.نمیخواستم بفهمه که نرفته بودم.هنوزم بایادآوری کارش کفری میشم…بابا چجوری به چه زبونی بگم از بدقولی متنفرم…والا…ولی خب سرخیابون منتظرموندم چون هم دستم امانت بود هم یجورایی بخاطر تهدیدا میترسیدم هنوزهیچی نشده همه چی خراب بشه…توی این فکرابودم که به آزمایشگاه رسیدم…سریع وارد شدم و ماشینوپارک کردم.پیاده شدم و نوبت گرفتم و منتظر شدم تاعلیاحضرت
نزول اجلال بفرمایند.
درست سرنیم ساعت رسید رفتم جلو سلام دادم.ازچهرش خشم میبارید.منم تودلم عروسی بود که گربه رو دم حجله کشته بودم.جواب سلامموداد و باهم رفتیم و روی صندلی نشستیم.بعداز یک ساعت کارای آزمایش تموم شد و با نامه ای که از اداره گرفته بودم گفتن منتظربمونیم تااورژانسی جواب آزمایشو آماده کنن..
رفتم پیش مهسو:
_مهسوخانم پاشیدبریم یه چیزی بخوریم تا این جواب آماده بشه
+مگه الان میدن؟
_بله نامه داشتم اورژانسی انجام میدن
پشت چشمی نازک کرد و جلوترازمن رفت…
به طرف ماشین رفتیم و سوارشدیم…
+ماشینخودته؟
_بله چطور؟
پوزخندی زد و گفت:
+فک نمیکردم ازین پولاداشته باشی
اخمی کردم و جوابشوندادم
اصلاازحرفش خوشم نیومد.زدم کانال بیخیالی …
_بعدازینکه جواب آزمایش روگرفتیم میریم یجایی برای اسلام آوردن شما…..
غم رو به وضوح توچهرش دیدم
+حالاچه عجله ایه؟
_خب فرداقراره محرم بشیم،هرچه زودتربهتر
+ببخشید قراره چی بشیم؟
_چیزه،محرم،یعنی عقدکنیم و شما به من حلال بشین
خودم ازخجالت آب شدم تااین جمله رو گفتم
ولی اون اصلا عین خیالش نبود. فکر کنم اصلا نفهمید
#مسلمانکردهایمنراخودتاینرانمیدانی
#توباآوایچشمانتموذنزادهمیخوانی
محیا موسوی
.*°•❤️❤️🔥⃝⃡✨💕❥•°*.
.....◍⃟💖.....🌊⃟💙¦••