#پست۷۰
🌷#واژگونی
صبح که از خواب بیدار شد عطا رفته بود احساس میکرد تنش روی کاناپه خشک شده .
حس گرسنگی وحشتناکی داشت، غیر آب معدنی و همون چند تکه جوجه ی سوخاری چیزی نبود ...برای شماره یک لیست خرید فرستاد ..
خونه رو تمیز کرد جای کاناپه هارو عوض کرد
نگاهی به تخت کرد به لیست خرید یک روتختی هم اضافه کرد که وقتی رو تختی بنفش رو با متکاها و لحاف ست دید کلی ذوق کرد
نهار پخت، تا شب تقریبا سرش گرم بود و هیچ اعتنایی به زنگ های گوشیش نمیکرد .
عطا شب نیومد صحرا وقتی توی گوشی دنبال بازی میگشت متوجه شد اینباکس پیام هاش چندتا پیام داره که همش از عطا بود اولش کلی خط و نشون کشیده بود بعد تهدید کرده بود تا گوشیش رو برداره، اخرم نوشته بود به "به درک وقتی تنها موندی آدم میشی ..من رفتم دبی"
صحرا پوزخندی زد و گوشی رو روی میز گذاشت اون لحاف محبوبش با بالشتش رو از روی کاناپه برداشت شیرجه زد روی تخت .
سه روز بود که تو خونه تنها بود و کل برنامه های تلویزیون رو از حفظ شده بود و بازی های گوشی رو تا اخر رفته بود چند بار هم پیاده اطراف خونه رفته و دوباره برگشته بود .
عادت داشت تا دیروقت بیدار باشه کل سریال هارو ببینه خونه تمیز کنه خورشت نهار ظهرشو بپزه و بخوابه ..
اون شب هم بعد از همه ی این کارها دوش گرفت خوابید .
_صحرا...صحرا .
با گیجی چشم باز کرد عطی به روش لبخند زد .
دوباره چشاشو بست فکر کرد خواب دیده
_صحرا عزیزم ..
چشاشو کامل باز کرد.
عطی با لبخند نگاهش میکرد .
_سلام!
صحرا بُهت زده به داخل پذیرایی سرک کشید
_عمو محسن هم هست
عطی نگاهش کرد
_نه .
صحرا لحاف رو کنار زد و بلند شد
_نشونی اینجا رو عطا بهت داده؟
عطی سرتکون داد
_نه من اینجا قبلا زندگی کردم ..عطا بخاطر شغلش مرتب خونه عوض میکرد .
صحرا همینطور که تو روشویی آب روی صورتش میریخت پوزخندی زد و بلند گفت
_بله در جریانم ..منو هم مثل کش تنبون دنبال خودش میکشوند ..
صورتش رو با حوله خشک کرد
دید عطی با لذت به خونه نگاه میکنه
_چه خوشگل شده اینجا !
صحرا زیر کتری رو روشن کرد
_نهار میمونی؟؟ غذا زیاد درست کردم
عطی رو کاناپه نشست
_افرین چه هنرمند ساعت یک ظهر از خواب بیدار میشه نهار هم داره .
صحرا نگاهش کرد
_میدونی چقدر ازت دلخورم نه بخاطر خودم ..بخاطر عمو محسن بیچاره ام که خیلی دوست داره .
عطی شرمنده لب گزید
_منم دوسش دارم ..من به عطا گفتم این کار رو نکنه ولی گوشش بدهکار نبود ..خیلی وقت بود تو رو زیر نظر داشت همش منتظر موقعیت مناسب بود روزی هزار بار نقشه میکشید تو فیس بوک ..اینستا همه جا تو رو دنبال میکرد، تا اینکه فهمید نگین دوست تو هستش.
..نگین رو به واسطه مهمونی هاش میشناخت بهش پول داد تا تو رو بکشونه به مهمونی ها به منم یاد داد تا دل عموی تو رو نرم کنم ...
سرش رو پایین انداخت
_من واقعا محسن رو دوست دارم ..عطاوقتی فهمید خیلی ناراحت شد تهدید کرد و روز عروسی زهرش رو ریخت.
..من میدونستم کار عطاست ولی منو تهدید کرد که به محسن لو میده که من با نقشه بهش نزدیک شدم ..
صحرا بغض کرد
_میدونی چقدر کتک خوردم، توی سگدونی منو بست ..به گردنم قلاده مینداخت ..منو تا حد مرگ میترسوند ...یک زن اورده بود تا پیش چشم من ..
دیگه حرف نزد و اشکش چکید
عطی لب گزید
_میدونم ..میفهمم چقدر بهت بد کرده ...واسه همون امدم اینجا
صحرا دماغش رو بالا کشید
عطی از رو کاناپه بلند شد نزدیکش امد
چشای روشنش اونو یاد عطا مینداخت
عطی بغلش کرد
_ازش طلاق بگیر ...هر لحظه بودن با عطا برات زجره ..میترسم بیشتر اذیتت کنه تا جایی که راه برگشت نداشته باشی ..مامانت میگفت هنوز کاری باهات نداشته ..
صحرا بُهت زده نگاهش کرد
پشت به عطی کرد دست هاش می لرزید توی قوری چای خشک ریخت و کتری رو روش گرفت
_اون میخواد منو طلاق بده به شرط طلاق زن بابام .
عطی آهی کشید
_وای نمیدونی ..ترانه ..اخ ترانه ...چقدر پر از درده
دست عطی روی دستگیره کتری مشت شد صحراچقدر از این اسم بیزار بود.
پوزخندی زد
_اره پر از درد و نفرتی که به جون همه انداخته ...این درد عذاب وجدانه..داره با دخترش که زندگی میکنه، البته روی ویرانه های زندگی من و مامانم ..الانم طلاق بگیره بره سر زندگی عشق جوونی هاش .
عطی چشم ریز کرد از اینکه میدید صحرا اینقدر که سنگ عطا رو به سینه میزنه سنگ باباش رو به سینه نمیزنه ...دستش رو گرفت
_تو عطا رو دوست داری؟
صحرا مات نگاهش کرد
فقط نگاهش کرد
دوباره برگشت به طرف کابینت
_خودت جوابشو میدونی!...عطا اصلا دوست داشتنی نیست چون اعتبار نداره ...اینده نداره ..یک مریض روانیه .
#نویسنده_خانم_زهرا_باقرزاده_تبلور
#سلام_مولای_ما_مهدی_جان❤️
سرانجام از پس این روزهای طولانی فراق، بازخواهید آمد
و جهان از تلولو آفتاب رویتان،
روشن خواهد شد و زندگی
با تمام زیبایی هایش طلوع خواهدکرد
و امید بسان بهار،شاخه های خشکیده ی
درختان آرزو را غرق شکوفه های صورتی
لبخند خواهد نمود ...
به همین زودی ... به همین نزدیکی ...
🌤ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌤
شنبه تون معطر
به عطر خوش صلوات
بر حضرت محمد (ص)
و خاندان پاک و مطهرش
💎 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ
💎 وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🌸ســــــــلام
🍃صبحتون بخیر و نیکی
🌸به حق خالق صبح
🍃وجودتون سرشاراز سلامتی
🌸زندگیتون روبه پیشرفت
🍃دلتون خانه محبت و
🌸سفره تون پر برکت باشه
🌹در پناه لطف حق تعالی و
عنایت اهل بیت علیهم السلام
عاقبت بخیر باشید ان شاالله
🌹هفته تون پر خیر و برکت
⭕ امروز صبح که بچهها میرن مدرسه و معلم حضور غیاب میکنه:
💔 نرگس کارگر 🖤
💔 محمد علی مرادی 🖤
💔 زینب یعقوبی 🖤
💔 المیرا حیدری نژاد 🖤
💔 سبحان علیزاده 🖤
💔 عارفه سلمانی پور 🖤
💔 فاطمه نظری کدخدا 🖤
💔 زهرا هوشمند پناه 🖤
💔 محمد امین صفرزاده 🖤
💔 میلاد شاد کام 🖤
💔🖤 و...
ولی جوابی نمیشنوه
🔰۲۸ صندلی برای همیشه خالی شد...
«به علاوهی اونایی که کمتر از سن مهدکودک بودند»
😭😭😭😭😭🖤🖤🖤
یاد خدا ۱.mp3
10.55M
مجموعه #یاد_خدا ۱
#استاد_شجاعی | #استاد_دینانی
چرا ما وسط عبادتهامون خدا رو گم میکنیم؟
باید بگردیم دنبالش، تصورش کنیم تا بتونیم باهاش حرف بزنیم!
√ مگه خدا همه جا حضور نداره؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ این یک اصل است که: حجم خسارت های سکوت، خیلی بیشتر ار خطرهای پاسخ دادن است. لذا ما هیچ وقت ساکت و یا منفعل نبودیم.
هر کس گفت ما تا حالا چرا کاری نکردیم، این کلیپ را نشونش بدید.
🦋| یک جرعه تفکر⚘️
❌شبهات حملهی تروریستی کرمان❌
🔹بیبیسی نوشته ایران چون با ابرقدرتها در افتاده، حواسش به امنیت داخل کشورش نیست!
🔸باید عرض کنم خدمتتون که فقط سال گذشته توی آمریکا حدود ششصد حملهی تروریستی انجام شد و بیش از 15 هزار نفر کشته شدن. نکنه آمریکام با ابرقدرتها در افتاده که اینقدر ناامن شده؟
بعد یه چیز دیگه! عراق و سوریه که با آمریکا در نیفتادن، کشوراشون سالهاست تحت اشغال آمریکاست. چرا ظرف همین چندسال صدها هزار نفر از مردم این دو کشور قربانی حملات تروریستی شدن؟
🔹چرا وقتی احتمال حادثهی تروریستی هست مراسم میگیرن؟
🔸خب مگه شما مسافرت میری احتمال تصادف نیست؟ چرا میری؟ احتمال که هیچوقت صفر نمیشه، اگه اینطوریه پس باید کل برنامهها رو تعطیل کنیم چون احتمال حادثه هست. و اتفاقا این حملات تروریستی انجام میشه که برنامهها تعطیل بشه ولی کور خوندن. سال بعد شلوغتر خواهد شد💪
🔹حادثهی کرمان کار خودشونه تا حواس مردم از فساد چای دبش پرت بشه!
🔸ببخشید! میشه بگی قضیهی فساد چای دبش رو اولین بار کی اعلام کرد؟ خود دولت!
بعد منظورت اینه که آذرماه دولت خودش اعلام کرد چای دبش چنین تخلفی کرده بعد باز خود دولت دیماه این حادثهی تروریسی رو ترتیب داد تا حواس مردم از چیزی که خودش اعلام کرده پرت بشه؟
🔹مگه نگفتین حاج قاسم داعشو نابود کرد؟
🔸اون چیزی که حاج قاسم باهاش جنگید و نابودش کرد؛ حکومت و تسلط داعش برعراق و سوریه بود. جمهوری اسلامی حکومت داعش رو نابود کرد، نه تفکر داعش رو. هیچ تفکری نابودشدنی نیست.
🔹اینایی که کشته شدن، رفته بودن غذای نذری بخورن!
🔸آهان! ملت از این گوشه اون گوشهی کشور، سوار ماشین شخصی میشن یا بلیط اتوبوس و هواپیما میگیرن میرن کرمان که غذای نذری بخورن! صحیح!
🔹چرا دقیقا چهلم این حادثه میشه 22 بهمن؟ جز اینکه میخوان به همین بهانه 22 بهمن مردم رو بکشن تو خیابون؟
🔸دیگه خیلی خیلی ببخشین که آمریکاییها 13 دی حاج قاسم رو ترور کردن و چهل روز بعدش میشه 22 بهمن و باز باید ببخشین که مردم توی سالروز شهادت حاجی که میشه 40 روز قبل از 22 بهمن تجمع کردن دور مزار حاجی. من از طرف تروریستهام از شما معذرت میخوام که این حمله رو در سالروز شهادت حاجی انجام دادن.
🔹مگه حاج قاسم امامزاده است که مردم میرن زیارتش؟
🔸حاج قاسم اگه بجای دفاع از خاک و وطنش توی خونش نشسته بود و فوت میکرد هیچ وقت مردم نمیرفتن زیارت مزارش ولی چون پای دین و وطنش ایستاد برای مردم عزیز شد. مردم میرن یاد حاج قاسم رو زنده نگه میدارن تا راه حاج قاسم زنده بمونه، تا راه دفاع از وطن زنده بمونه.👌
🔹چرا اول گفتن بمب گذاری از کیف بوده بعد گفتن انتحاری بوده!
🔸همون روز حادثه یه خبرنگار اومد گفت ظاهرا بمبها توی کیف جاساز شده بوده. اینو یه مقام رسمی نگفت که بگی چرا اول اونو گفتن بعد اینو
بعدشم چند روز توضیح خاصی ندادن تا بتونن کم و کیف قضیه رو قشنگ مشخص کنن و اتفاقا محل ساخت بمب ها و همدست های این دو تا داعشی رو پیدا کردن که چند تا بمب آماده دیگه داشتن
🔹چرا بچههای حاج قاسم در زمان حادثه، اونجا نبودن؟
🔸چون رفته بودن توی مراسم گرامیداشت حاج قاسم توی مصلای تهران شرکت کنن. و اگه همینجا کرمان میموندن و حادثهی تروریستی توی مصلای تهران اتفاق افتاده بود، همین شما میگفتی چرا نرفتن تهران؟ عذر میخوام که بچههای حاج قاسم نمیتونن در یک لحظه هم کرمان باشن هم تهران.
🔹چرا توی این حادثه مسئولین کشته نشدن؟
🔸اولاچون محل تجمع مسئولین تهرانه، نه کرمان، سال 96 رو مگه یادت نیست؟ که داعش به ساختمون مجلس شورای اسلامی حمله کرد؟
در ثانی چند نفر از پرسنل نیروی انتظامی و یک نفر طلبه هم در کرمان به شهادت رسیدند
🦋| یک جرعه تفکر
✅