zyarat_hazrat_zahra_dar_madineh_tarjomeh.pdf
501.2K
دانلود فایل pdf زیارت نامه حضرت زهرا سلام الله علیها.
💠✨💠
امروز دلهای شما را روانه کنم کنار قبرش که نمی دانم کجاست؟
اما برویم مدینه،چون شهرش است.مدینه محل عزیمت اوست.امروز دلها را روانه کنیم توی شهری که زهرا در همان شهر سیلی خورده است،در آن شهری که غربت کشیده،مظلومیت کشیده.
دل ها را روانه کنیم بین آن در ودیواری که صدا زد:یا ابتاه؛یا رسول الله،أَهکذا یُفعَلُ بحبیبک و ابنتک.
باباجان این جور مزد رسالت را دادند.
اوّل چند جمله از خود زهرا(سلامالله علیها) نسبت به آن حادثه نقل میکنم. «وَ رَكَلَ الْبَابَ بِرِجْلِهِ فَرَدَّهُ عَلَیَ وَ أَنَا حَامِلٌ»
چنان لگدی به آن درِ نیم سوخته زد و آن را بر روی من انداخت، در حالی که من باردار بودم. «وَ النَّارُ تُسْعَرُ»؛ آتش زبانه میکشید
و چهرة من را میسوزاند. «فَیَضْرِبُ بِیَدِه»؛ با دست به من سیلی زد. امّا سیلی چگونه بود؟ «حَتَّى انْتَثَرَ قُرْطِی مِنْ أُذُنِی» چنان سیلی محکمی زد كه گوشوارههای من پراکنده شد. بحارالانوار، ج 30، ص 349”
عزیزان، فاطمیه، باید بیش از این ها تجلیل شود، زیرا سند مظلومیت شیعه است. فاطمیه، فصل جدید غم است بر لب شیعه سرود ماتم است فاطمیه، اعتقاد شیعه است حبّ زهرا در نهاد شیعه است
فاطمیه، حرمت حیدر شکست فاطمیه، پهلوی کوثر شکست در فاطمیه یک دنیا اندوه وجود دارد.
اول شهیدی که در راه امامت و ولایت فدا شد در این ایام بود. نمی دانم فاطمه در این شبها چه حالتی داشت، اما نوشته اند: ( کالشّبه ) به قدری لاغر شده بود مثل شبهی می ماند در رختخواب.
دیگر فاطمه بعد از پدر ( ناحلة الجسم، منهدة الرکن، باکیّه العین، محترقة القلب ) اشک چشمش خشک نشد، سوز قلبش آرام نگرفت و روز به روز لاغرتر می شد. اگر کسی پیش او می رفت می دید که امروزش با دیروزش به کلی فرق کرده است. بحارالانوار،ج 43، ص181؛ مناقب، ج3، ص362.
بعضی از زنها می آمدند سؤال می کردند خانم بیماری شما چیست؟ که اینقدر بدنتان کاهیده شده و شما را از پا در آورده است؟
می فرمود: بیماری من تنها بیماری جسمی نیست، من از ظلمی که به حق علی علیه السلام روا داشته است می سوزم. فقدان پدر و ظلم به علی جسمم را کاهانده و مانند شبه ساخته است. بحارالانوار، ج43، ص156؛ مناقب ابن شهرآشوب،
سنگ صبورش قبر پیغمبر بود. بلند می شد، آرام می آمد کنار قبر رسول الله و با خودش نجوا می کرد: یا رسول الله،« بقیت بعدک وحیدة فریدة » بابا، به خدا بعد از تو تنها شدم. مردم از ما اعراض کرده اند. بابا، دیگر جواب سلام علی را هم نمی دهند.
خانه ای را که شش ماه بر در آن خاانه می آمدی و می گفتی: السلام علیکم یا اهل بیت و آیه تطهیر را می خواندی، بلند شو ببین با آن چه کرده اند. بنگر به جانب کاشانه ی زهرا بنگر به در سوخته ی خانه ی زهرا ماندم به میان در و دیوار ز کینه تا محسن من سقط شد
ای ماه مدینه به دل خسته ی زهرا نظری کن بر پهلوی بشسکته ی زهرا نظری کن بعد از تو پدر رفت ز کف عزت زهرا جز مرگ نباشد پس از این حسرت زهرا بابا، یک خواهش از تو دارم، دعا کن فاطمه پیش تو بیاید و به تو ملحق گردد؛« یا الهی عجّل وفاتی سریعا»
اللّهُمَّ صَلِّ علی فاطمه و اَبیها و بَعلِها وَ بَنیها وَ السِّرِّ المُستَودَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِهِ عِلمُک
💠✨💠
صالحین تنها مسیر
🌸〰〰🌸〰〰🌸〰〰🌸 بسم الله الرحمن الرحیم #تاریخ_تحلیلی_اسلام ۱۱۱ سلام خوب هستید جلسات قبل گفتیم
🌸〰〰🌸〰〰🌸〰〰🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
#تاریخ_تحلیلی_اسلام۱۱۲
سلام خوبین
یهودیها در مدینه آمده بودند
👨👨👦👦 👩👩👧👧 👨👨👧👧👨👨👧👧
✅به خاطر اطلاعی که از آمدن و قدرت گرفتن آخرین پیامبر خدا در مدینه داشتند
و
به قول خودشان منتظر آمدنش بودند تا به او ایمان بیاورند❌🙏❌
و
خیلی هم تلاش کردند که این پیامبر از نسل وخاندان آنها یعنی قوم یهود باشد
🙄🤔❓
آخر موفق نشدند
برای همین
ردپاهایی دیده می شود که تلاش کردند که یک نفر را پرورش بدهند 👣👣
و در تشکیلات آخرین فرستاده ی خدا نفوذ بدهند و........
کتاب حضرت موسی دستشان بود
و
علائم آخرین رسول خدا را به مردم مدینه گفته بودند
در میان مردم تقدس داشتند به طوری که اگر کسی بچه دار نمی شد👇
نذر می کرد که اگر بچه دار شود بچه اش یهودی شود 🙏
اوس و خزرج به تبلیغات آنها یهودی شده بودند ولی به اندازه ی یهودیها مذهبی نبودند ❌
و
یک گروه هم که یهودی بودند و آمدند مدینه
به همه ی آنها یهودیان مدینه اطلاق
می شود
به نظر شما پیامبر چقدر به یهودی ها احترام
می گذاشت⁉️ 😳
✳️هرکس از یهود که نظم اجتماعی ما را بپذیرد
❌خیانت نکند، فساد نکند ؛با دشمنان ما پنهانی پیمان نبنددو همکاری نکند👇
✅مثل خود ما هستند حق مواسات بر گردن ما دارند
✅برادران ما هستند
✅هرکسی که با گروهی از مسلمانان صلح کند با همه ی مسلمانان در صلح است
و
✅اگر با گروهی از مسلمانان جنگ کند با همه ی مسلمانان جنگ کرده است
✅نباید با مشرکین همکاری کنند و آنها را در جنگ با مسلمانان یاری دهند
✅از رزمندگان اسلام در زمان جنگ باید پشتیبانی کنند و در هزینه ی جنگ باید ما را کمک کنند
✅موُمنین باید بهترین راه و روش را برای زندگی با یهود باید داشته باشند
✅اگر کسی از یهود در جامعه بدعت ایجاد کند لعنت خداوند بر اوست
✅ اگر اختلاف پیدا کردند باید برای رفع اختلاف نزد پیامبر بیایند
✅دین یهود برای خودش
و زیر مجموعه ی شان
و دین ما برای خودمان و زیر مجموعه ی مان
👈مگر کسی که ظلم کند
و
برای یهود بنی نجار مثل یهود بنی اوس
و
برای یهود بنی حارث مثل بنی اوس
و
برای یهود بنی جشم مثل یهود بنی اوس
و
برای یهود بنی ساعده مثل یهود بنی اوس
و
برای یهود بنی اوس مثل آن
👈مگر گسی که ظلم کند
و
👌کسی خارج نمی شود از مدینه مگر این که اجازه بگیرد
و
✅میان آنان دلسوزی و کمک باشد و نباید همسایه همسایه اش را بیازارد
۳۱ ماده داشت 🔆
✳️نظم برقرار کردند ؛ مسائل دفاع و جنگ معین شد ؛و.....
🚫 با اینکه آنها دشمن بودند ؛کینه داشتند ،
و به خاطر کینه ایمان نیاوردند
یا رسول الله ✨
به عنوان رقیب باید بزنی که آنها را ☺️🙄
چون مطالعه نداشتیم 👈فقط جنگهای پیامبر را شنیدیم
🌀از خیبر هم فقط قلعه ی خیبر را شنیدیم
الان یک نفر هست به یهود بگوید اسلام که بر شما قدرت پیدا کرد 💪💪
با شما به آن خوبی و مهربانی بر خورد کرد 💓
شما الان قدرت پیدا کردید با مسلمانان چه
می کنید 😱😱♨️♨️
بزرگواریهای پیغمبر ما را یادشان رفته است 😭😔
❌که البته خیانت کردند البته پشت پرده خپیمان بستند
که می رسیم بعدا
این قرار داد تا همین مقدار که گفتیم👈 خیلی
پیشرفته تر از قوانین به اصطلاح حقوق بشری
جوامع متمدن بود
چی فکر می کنید ⁉️
چرا قرار دادی به این مهمی این قدر مظلوم واقع شده ⁉️
پشت این مظلومیت چه حیله هایی نهفته است⁉️
فکر کنید
حوصله تان سر رفت⁉️
تمام کردم خدا حافظ🙌
صالحین تنها مسیر
#از_سفیر_ابلیس_تا_سفیر_پاکی 15 #فصل چهارم #جلد دوم یکی از بچه های سایت تا ۱۷ سالگی غرق نمازو حجا
#از_سفیر_ابلیس_تا_سفیر_پاکی 17
#فصل چهارم
#جلد دوم
من همش میترسم به خودم بچه مذهبی بگم...
چون مسئولیت خیلی سنگینی رو دوشم میوفته...
من زمانی اسم بچه مذهبی رو خودم میذارم که لیاقتشو داشته باشم...
اهای شماهایی که اسم مذهبی بودن رو خودتون میذارید؟
آیا واقعا شما خودتونو لایق این اسم میدونید که همه جا میگید من مذهبی ام یا خونوادم مذهبی ان؟
ازت میخوام تا خودت کامل بهش نرسیدی جایی نگی مذهبی ام...
دوست ندارم مثل یه پوست تو خالی باشی که توش هیچی نیست و اما از رو خیلی از نگاه بقیهجذابه...
شنیدی میگن برای پریدن از رود خونه باید چند قدم بری عقب؟
درواقع عقب رفتن به معنی انصراف از پریدن از رود نیست...
یه جورایی امادگی و زمینه پیروزی بوجود میاره...
پس از این پوست بیا بیرون و خودت برو از اول همه باوراتو بساز و بعد پیشرفت کن...
میدونی چی واسم خیلی خنده داره ؟
خیلی از کارایی که تازه مذهبی ها شروع کردن و به لغزش افتادن رو من تا تهش رفتم و برگشتم....
به هر حال من برگشتم...
ولی اینو یادتون نره ...
توبه کردن مذهبی های لغزشی از آدمای گناه کار سخت تره...
چون یه گناهکار واقعی از صفر شروع میکنه و میگه خدا کمکم میکنه و قدم برمیداره...
اما یه کسی که پیشینه مذهبی داره و به گناه میوفته کارش سخت تره...
چون نا امیدیش بیشتره...
تازه ؟ خیلی هاشون قلبشون سنگ شده...
چون برعکس ماهایی که از همون اولش گناهکار بودیم ...
اینا آگاهانه گناه میکنن...
اما یکی مثل من
از رو جهل گناه میکرد...
این دو تا با هم خیلی فرق میکنه...خیلی....
دستنویس شبانه #داداش_رضا
#زندگینامه_واقعی
#از_سفیر_ابلیس_تا_سفیر_پاکی 18
#فصل چهارم
#جلد دوم
بخاطر همین یه بچه مذهبی وقتی به گناه میوفته برگشتش سخت تر میشه...
چون سنگ دل میشهو چون مغرور میشه دیگه نمیره دنبال اینکه دین واقعی رو بشناسه...
شاید بگی رضا ؟
درمانش چیه ؟
درمانش اینه که در قدم اول اون شخص مذهبی بپذیره که اصلا مذهبی نبوده...
و بخواد از اول خودشو بکوبونه و از صفر بسازه...
این قدم اولشه...
باید قبول کنه که تموم کاراش تقلیدی بوده و نخواد گذشته رو هی برای خودش مرور کنه...
این مرور کردن غلطه...
چون قبلا اگه نمازی هم میخوند از رو عادت و تقلید بود...
نه از رو آگاهی...
نمیخوام ناراحتتون کنم...ولی مجبورم بگم...
خیلی از شماها اصلا نمیدونید برای چی حجاب دارید و نماز میخونید و ...
الکی از رو تقلید این کارو
میکنید...
دستنویس شبانه #داداش_رضا
#زندگینامه_واقعی
Panahian-Clip-CheraNarahati.mp3
1.29M
چرا ناراحتی؟
خدا حواسش بهت هست عزیز دلم....
🌺 @IslamLifeStyles
بسم الله الرحمن الرحیم
📖 إِنَّا بَلَوْنَاهُمْ كَمَا بَلَوْنَا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِينَ
💠 ما کافران را (به قحط و سختی) آزمودیم چنانکه اهل آن بستان را آزمودیم، که قسم خوردند که صبحگاه میوهاش را بچینند (تا فقیران آگاه نشوند).
#سوره_قلم_آیه_۱۷
#تفسیر_صفحه_۵۶۵
🔑 قرآن، نمونههاى مختلف اتحاد الهى را بيان مىدارد تا ما با شيوه آزمون الهى آشنا شويم.
💠💠
#سه_شنبه_های_مهدوی
جان به دیدار تو یک روز فدا خواهم کرد؛
تا دگر برنکنم دیده به هر دیداری ...
#سعدی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
✲🕊✲🕊✲🕊✲🕊✲
🌹ادب مع الله🌹
🌸امام جواد (ع) می فرمایند:
✔️هر گاه دو نفر را مقایسه کنیم آنکه ادبش بیشتر باشد نزد خدابرتر است.
💠سئوال شد یابن رسول الله (ص) ادب با مردم را می دانیم و برایمان واضح است اما ادب با خدا چگونه است؟
🌺امام (ع) فرمودند:
✔️قران را تلاوت کند آنگونه که نازل شده است ،احادیث ما را روایت کند آن طور که ما گفته ایم و خدا را بخواند
بدون اینکه از خدا طلبکار باشد.
ارشاد القلوب دیلمی باب 49
💠✨💠
صالحین تنها مسیر
🍀#آشتی با خدا ۶۸ در ادامه مبحث گذشته 👇 آري! هركس به هرچه نگاه كند از زاويه خود نگاه مي كند. حالا
🍀ـ#آشتی با خدا ۶۹
گم شده ۍ من چیست ـ؟
حضرت علي (ع) مي فرمايد: «عَجِبْتُ لِمَنْ يَنْشُدُ ضالَّتَهُ وَ قَدْ اَضَلَّ نَفْسَهُ فَلا يَطْلُبُها»
در شگفتم از كسي كه با تلاش فراوان گمشده اش را مي جويد در حالي كه خود را گم كرده و در جستجوي آن نيست.
💢
عجيب است كه انسان چيزي را گم مي كند و در همه جا به دنبال آن مي گردد، ولي خودش را كه گم مي كند و اصلاً دنبال خودش نمي گردد.⭕️
شايد هنوز براي عزيزان درست روشن نشده است كه انسان چگونه خودش را گم مي كند، مگر مي شود كسي خودش را گم كند؟
اگر نظرتان باشد در اول همين سلسله بحث ها داستاني را عرض کردم که دو نفر در شهري به ايستگاه قطار رفتند براي اين كه بليطي تهيه كنند،
رفتند بليطي خريدند، كمي صبر كردند ديدند قطار نيامد و كمي طول كشيد، گفتند مي رويم داخل كافه مي نشينيم و يك چائي مي خوريم تا قطار بيايد.
وقتي مشغول حرف زدن شدند ناگهان يكي از آن دو به ديگري گفت:
برويم ببينيم قطار نرفته باشد؟!
وقتي رفتند و در مورد قطاري که بايد سوار مي شدند سئوال كردند، به آن ها گفته شد كه قطار شما نيم ساعت است كه رفته است.
پرسيدند حالا چكار كنيم؟
گفتند اينجا هر ساعت يك قطار مي آيد. دوباره بليطي خريدند، يك مقدار كه ايستادند خسته شدند، گفتند مي رويم دم در كافه مي نشينيم تا قطار بيايد. نشستند و شروع به حرف زدن كردند. دوباره وقتي آمدند ديدند قطار ربع ساعت است كه رفته است.
پرسيدند حالا چكار كنيم؟
گفتند قطار بعدي سه ربع ساعت ديگر مي آيد.
دوباره بليط خريدند، و حالا بايد بيشتر از قبل يعني سه ربع ساعت بايستند.
كمي ايستادند و خسته شدند و گفتند اين دفعه مي رويم دم در كافه مي نشينيم و خيلي حواسمان را جمع مي کنيم که سر وقت بياييم در ايستگاه، دوباره سرشان به حرف زدن گرم شد كه يكدفعه يكي از آن ها گفت انگار الان وقت حركت قطار است،
دويدند به طرف ايستگاه پرسيدند كدام قطار را بايد سوار شويم؟
گفته شد:
آن سياهي كه آن دور دارد مي رود قطار شماست كه رفت، باز مسئله تكرار شد، دوباره بليط خريدند،
باز مدتي در ايستگاه معطّل شدند، خسته شدند، به كافه رفتند، بيشتر مواظب بودند كه وقت نگذرد، بالاخره سرگرم صحبت شدند، يك مرتبه به هوش آمدند،
دويدند به طرف ايستگاه گفتند قطار ما كو؟
به آنها گفته شد: اين قطاري كه دارد مي رود قطار شماست. يكي از آن ها پريد و ميله هاي عقب قطار را گرفت و سوار شد و رفت.
آن يكي كه جا مانده بود در حالي كه ساك هايش در دستش بود شروع به خنديدن كرد، در حدي كه از خنده نمي توانست خود را كنترل كند.
پرسيدند چه شده است؟!
گفت من مسافرم و دوستم به بدرقه من آمده بود، حالا او با قطار رفت و من اينجا هستم.😊
اين مثال را به طور مختصر دوباره تکرار کردم، چون مي خواستم عرض کنم چطور بعضي مواقع موضوع اصلي گم مي شود.
او بدرقه كننده بود و اين مسافر به سوي مقصدي که در نظر داشت.
حالا او با قطار كجا مي رود؟!
موضوع گم شد.👌⭕️
يعني اصلاً يادش رفت كه بدرقه كننده است، جاي خودش را گم کرد.
آدم ها خيلي گم مي شوند و ملاحظه کرديد چقدر خنده دار است كه آدم خودش را گم كند، ولي چون در زندگي ما گم کردنِ خود عادي شده ديگر خنده دار نمي نمايد.
خيلي عجيب است كه آدم يك مرتبه يادش مي رود چه كسي است.
بايد يك بيدارباشي به خودمان بدهيم تازه وقتي إن شاءالله بيدار شديم مي بينيم اکثر آدم ها خودشان را گم كرده اند و به زبان حال هر کدام مي گويند: «اي عجبا من چه منم؟!»
⭕️💢⭕️
دليلش هم اين است كه مگر چند درصد آدم ها نشستند و فكر كردند خودشان كيستند؟
چون با اين سؤال به طور جدّي برخورد نمي کنند،
اكثراً خود را گم كرده اند و اصلاً فكر نكرده اند كه خود را گم کرده اند، زيرا گم کردن خود را هم گم کرده اند. 👌⭕️
و واقعاً اين يك مشكل اساسي در دوران جديد است.
خودْ گم كردن انواع و اقسام دارد.
به اين مثال باز عنايت فرماييد تا معني خودگم کردن خوب روشن شود. مي گويند:
«شخصي خرش را گم كرده بود.
آمد و به رفيقش گفت: بيا به كمك هم بگرديم خر را پيدا كنيم.
كردند از اين كوچه، به آن كوچه، از اين باغ، به آن باغ، تا عصر آن روز همچنان مي گشتند تا نهايتاً خر را پيدا كردند. وقتي در حال برگشتن به سوي خانه شان بودند، صاحب خر به رفيقش گفت افسار خر را بگير تا من يك سري هم به اين كوچه بزنم.
رفيقش گفت: براي چي؟!! گفت: «مي خواهم ببينم خرم داخل اين كوچه نيست؟»
رفيقش گفت: «مگر خرت را پيدا نكردي؟!»
گفت: «حالا احتياطاً يك سري مي زنم!».
درست است او خرش را پيدا كرده است ولي يادش رفته چرا صبح تا حالا مي گشته،
معني گشتن صبح تا حالا را براي خودش فراموش كرده است. رفيقش به او گفت:
«اي آدم بنا بود بروي خرت را پيدا كني، نه اين كه «خرپيداكردن»
شخصيت تو بشود.
بنا بود خر خودت را كه پيدا كردي، ديگر خر خود را داشته باشي،
نه اين كه «دنبالِ خرگشتن را يک زندگي به حساب آوري».
ا
صالحین تنها مسیر
🍀#آشتی با خدا ۶۸ در ادامه مبحث گذشته 👇 آري! هركس به هرچه نگاه كند از زاويه خود نگاه مي كند. حالا
ين يک معني روشنِ خودگم کردن است و عين غفلت از مقصد و هدف اصلي که بايد دنبال شود.
ادامه دارد....
استاد طاهرزاده
@saLhintamhamasir