فکرکردم که قلم یار نشد دیدم شد
لحظهی فهم تو آغاز نفهمیدم شد
ساقی شعرشدی جام شراب آوردی
مثل هربار مرا هم به حساب آوردی
درخیابان جنون میروم عابر باشم
یازده صفحه ورق خورد که شاعر باشم
بنویسم به تو ازخون جگر بیت به بیت
وتورا گریه کنم وقت سحر بیت به بیت
لطف کن پرده از این پلک نگاهم بردار
این همه فاصله را از سر راهم بردار
بام کعبه است مهیای تو و دلبریت
ای به قربان اذانهای علی اکبریت
کاش این ندبه ی مانیز به جایی برسد
باز هم از طرفت کرببلایی برسد
کربلایی بروم من به جوانی باتو
دور شش گوشه ولی جامعه خوانی، باتو
راستش دیگر از این فاصله ها دلسردم
از نوشتن به امید صله ها دلسردم
مدتی هست که ظرف گله ام سر رفته
خودم از دست خودم حوصله ام سر رفته
#نـوكــر_نـوشــت:
#مـهـدی_جـان
پرونده ی #گناه مرا کم مرور کن آقا
خودم به حال خودم گـریه می کنم 😭
صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين
سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام #اباعبدالله
#به_یاد_شهید_مدافع_حرم_قدرت_الله_عبودی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
.