🔴چگونه در #جنگ_رسانه ای به خودمان شلیک می کنیم؟!
🔺خبرگزاری ها را که مرور کنیم، با خبرهای #تکذیب شده متعدد مواجه می شویم. خبرهای تکذیب شده، ماهیت، اهمیت و اهداف مختلف دارند؛ اما در چند ویژگی مشترکند؛
1️⃣هیجان مخاطب را برمی انگیزند.
2️⃣منبع نامشخص، نامعتبر یا جعلی دارند.
3️⃣به خاطر خاصیت تحریک کنندگی به سرعت توسط رسانه های غیر حرفه ای و گاها حرفه ای و در میان افراد منتشر می شود.
🔹اساسا خاصیت محرک بودن و #سرگرم_کنندگی آنان برای مخاطب است که توجه صاحبان رسانه را برای انتشار و جذب مخاطب جلب می کند و گاها رسانه های معتبر را در دام خود می اندازد. یعنی اصحاب رسانه با وجودی که از صحت خبر و اعتبار منبع مطمئن نیستند، ریسک کرده و مزیت #اولین_بودن را در مواجهه با نامعتبر بودن ترجیح می دهند و حتی شده با اما و اگر آن را منتشر می کنند. درحالیکه روانشناسی مخاطب رسانه به ما می گوید مخاطب معمولی در مواجهه با خبرهای حساسیت برانگیز تنها جملات اصلی را به ذهن می سپارد و نقل می کند، نه حواشی و اما و اگرها را! این تقدم دادن #منفعت به #رسالت است.
🔹چه بسا در بسیاری مواقع، خبرهای کذب با هدف در دام انداختن رسانه های جبهه مقابل در #جنگ_روانی طراحی شوند. اینگونه است که رسانه ها به راحتی اعتبار خود را در این بازی رسانه ای از دست می دهند و به اصطلاح پازل دشمن را تکمیل می کنند. بعد از ساعتی هم که دروغ بودن آشکار می شود، موج تکذیب ها به راه می افتد. درحالی که رسانه معتبر اصلا نباید در دام خبر جعلی می افتاد که مجبور به تکذیب شود.
🔹خصوصیت تکذیب چیست؟
1️⃣معمولا به صورت رفع تکلیف و برداشتن بار مسوولیت حقوقی صورت می گیرد.
2️⃣به دلیل بار منفی اعتباری برای رسانه ها تلاش زیادی برای بازتاب دادنش صورت نمی گیرد.
3️⃣به دلیل پایین بودن ارزش سرگرم کنندگی و تحریک هیجانی توجه مخاطبین کمتری را جلب می کند.
🔻#خبر، گلوله ایست در خشاب سلاح جنگ رسانه ای. گاه چنان در هیجان اولین بودن و سرعتیم که متوجه نیستیم با انتشار یک خبر کذب، اسلحه را سمت جبهه خودی گرفته ایم! گلوله که شلیک شد، هزینه تاثیر تثبیت شده آن روی مخاطب هرگز با مرهم کم خاصیت تکذیب خبر، جبران نمیشود! هزینه هایی چون یاس، ناامیدی، ترس، پذیرش قدرتمندی دشمن...
✍ «رها عبداللهی»
‼️روایتی غریب و سوزناک از وقایع بعد از شهادت شیخ فضل الله نوری، کیفیت غسل و کفن و دفن
در اثر تلاطم و طوفان یک مرتبه طناب از گردن آقا پاره شد و نعش به زمین افتاد
جنازه را آوردند توی حیاط نظمیه مقابل در حیاط روی یک نیمکت گذاشتند جمعیت کثیری ریخت توی حیاط محشری برپا شد مثل مور و ملخ از سر و کول هم بالا می رفتند همه می خواستند خود را به جنازه برسانند دور نعش را گرفتند و آنقدر با قنداق تفنگ و لگد به نعش زدند که خونابه از سر و صورت و دماغ و دهانش روی گونه ها و محاسنش سرازیر شد . هر که هر چه در دست داشت میزد آنهایی هم که دستشون به نعش نمیرسید تف می انداختند
به همه مقدسات قسم که در این ساعت گودال قتلگاه را به چشم خودم دیدم یک مرتبه دیدم یک نفر از سران مجاهدین مرد تنومند و چهارشانه بود وارد حیاط نظمیه شد غریبه بود جلو آمد بالای جنازه ایستاد جلوی همه دکمه های شلوارش را باز کرد و روبروی اینهمه چشم شُر شُر به سر و صورت آقا شاشید!
▪️تحویل جنازه
عده ای از صاحب نفوذها یپرم ارمنی را از عواقب سوزاندن نعش شیخ و تحویل ندادن می ترسانند . یپرم راضی میشود و می گوید : بسیار خوب ... به نظمیه تلفون کنید که لاشه را به صاحبانش رد کنند. سه نفر از بستگان شیخ شهید و سه نفر از نوکر هایش توی آن تاریکی توپخانه در گوشهای با یک تابوت منتظر تحویل جنازه بودند. آقا لخت و عور آن گوشه همینطور افتاده بود لا اله الا الله جنازه را در تابوت گذاشتیم و با دو مجاهد ما را راهی کردند.
▪️جنازه را وارد حیاط خلوت خانه شیخ کردند. شیخ ابراهیم نوری از شاگردان شیخ جنازه را غسل داد.
بعد کفن کردیم و بردیم در اطاق پنج دری میان دو حیاط کوچک پنهان کردیم.
سر مجاهد ها را گرم کردیم. بعد تابوت را با سنگ و کلوخ و پوشال و پوشاک پر و سنگین کردیم.
یک لحاف هم تا کرده روی آن کشیدیم تابوت قلابی را با آن دو نگهبان سر قبر آقا فرستادیم. متولی قبرستان که در جریان بود مثلاً نعش را دفن کردو آن دو نگهبان با تابوت به نظمیه برگشتند.
صبح اوستا اکبر معمار آمد و درهای اطاق پنج دری را تیغه کردیم و رویش را گچکاری کردیم.
♦️دو ماه بعد از شهادت شیخ در اتاق پنج دری را شکافتیم جنازه در آن هوای گرم همانطور تر و تازه مانده بود. جنازه را از آنجا برداشتیم و به اتاقی دیگر آن سوی حیاط منتقل کردیم و دوباره تیغه کردیم.
🏴 کم کم مردم فهمیدند که نعش شیخ نوری در خانه است می آمدند پشتدیوار فاتحه می خواندند و می رفتند. از گوشه و کنار پیغام میدادند امامزاده درست کردید؟! ۱۸ ماه از شهادت شیخ گذشته بود. بازاری ها بخیال میافتند دیوار را بشکافند و جنازه را برداشته دورشهر بیفتند و وااسلاما و واحسینا راه بیندازند. پیراهن عثمان برای مقصد خودشان.
🕌حاج میرزا عبدالله سبوحی واعظ میگوید یک روز زمستانی خانم شیخ مرا خواست. دیدم زار زار گریه میکند گفت دیشب مرحوم آقا رو خواب دیدم که خیلی خوش و خندان بود ولی من گریه میکردم آقا به من گفت گریه نکن همان بلاهایی را که سر سیدالشهدا آوردند ، سر من هم آوردند. اینها می خواهند نعش مرا در بیاورند زود آن را به قم بفرست.
همان شب تیغه را شکافتیم و نعش را در آوردیم. با اینکه دو تابستان از آن گذشته بود و جایش هم نمناک بود اما جسد پس از ۱۸ ماه همانطور تر و تازه مانده بود فقط کفن کمی زرد شده بود به دستور خانم دوباره کفن کردیم و نمد پیچ نمودیم به مسجد یونس خان بردیم و صبح به اسم یک طلبه که مرده آنرا با درشکه به امامزاده عبدالله بردیم و صبح جنازه را با دلیجان به طرف حضرت معصومه حرکت دادیم.
شیخ شهید در زمان حیات خود در صحن مطهر برای خودش مقبرهای تهیه کرده بود و به سید موسی متولی آن گفته بود این زمین نکره یک روز معرفه خواهد شد
نزدیک قم کاغذ به متولی نوشتیم که زنی از خاندان شیخ فوت کرده می خواهیم در مقبره شیخ دفنش کنیم و به هادی پسر شیخ سپردیم در هنگام دفن جلو نیاید تا فکر کنند واقعا میت زن است و قضیه لو نرود. شب جنازه در مقبره ماند صبح خیلی سریع قبری به حد نصاب شرعی کندیم و با مهر تربتی که خانم داده بود جنازه را درون قبر گذاشتیم نعش پس از ۱۸ ماه کمترین بوی عفونتی نداشت.
و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون.
این آیه ای است که روی قبر شهید حاج شیخ فضل الله نوری نوشته شده است .
📗کتاب سرّ دار به قلم تندرکیا نوه شیخ شهید، نشر صبح ۱۳۸۹/ چاپ سوم - ص ۵۲
✔️ جامعه نیازمند تبیین و آگاهیست
📎#جنگ_رسانه
📎#بصیرت
📎#حجاب
📥📚در ماهنامۀ مبلغان، میهمان ما باشید!👇
🌐https://eitaa.com/m_moballeghan