eitaa logo
صالحین تنها مسیر
221 دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
6.7هزار ویدیو
267 فایل
جهاد اکبر، مبارزه با هوای نفس در تنها مسیر آرامش کاری کنیم ورنه خجالت براورد روزیکه رخت جان به جهان دگر کشیم خادم کانال @Yanoor برایم بنویس tps://harfeto.timefriend.net/16133242830132
مشاهده در ایتا
دانلود
صالحین تنها مسیر
قسمت بیست و هشتم «مقتدا» بعد از آن روز آن روز آرام و قرار نداشتم ولے به پدر و مادرم حرفے نمیزدم.
قسمت بیست و نهم «مقتدا» سینے چایے را برداشتم و رفتم به پذیرایی. آرامسلام کردم و براے همه چایے تعارف کردم و نشستم کنار مادر.سید زیر لب بسم الله گفت و بعد با صداے بلند گفت:یه مسئله اے هست آقاے صبوری! قلبمایستاد. سید ادامه داد:بنده تصمیم دارم تا چند ماه آینده به سوریه اعزام بشم؛ براے دفاع از حرم…. چهرهپدر درهم رفت:تکلیف دختر من چے میشه؟ سےدسرش را تکان داد:هرچے شما بگید!… سرمرا پایین انداختم و گفتم :من مشکلے ندارم. دربارش خیلے وقته که فکر کردم. پدریکه خورد:خودت باید پاے همه چیش وایسے.مطمئنی؟ –آره.میدونم. –پس برید تو اتاق حرفاتونو بزنید! آقاسےدجلو میرفت و من از پشت سر راهنمایے اش میکردم. هردو روے تخت نشستیم،چند دقیقه اے در سکوت گذشت.بالاخره آقاسید پرسید:واقعا مطمئنید؟ –خیلے بهش فکر کردم؛ به همه اتفاقاتے که میتونه بیفته. خیلیوقته این تصمیم رو گرفتم. –من از نظر مادے چیز زیادے ندارم! –عیبے نداره.منم توقعے ندارم.فقط یه شرط دارم. –بفرمایید! –براے عقد بریم شلمچه! لبخندریزے زد:پس میخواین همسنگر باشین! –ان شاءالله.