صالحین تنها مسیر
با توجه به نظم خاصي که در هر فراز از دعاي سحر هست مي توان به نتايج و بصيرت خوبي رسيد. ابتدا مي گويي
در اين فراز از دعاي سحر از خدا مي خواهيد
اي خدايي که به نورت تمام عالم را پر کرده اي،
من تو را به آن نور مي خواهم.
✨💠✨
با توجه به اين امر و بهره هاي فراواني که در اثر آن نور نصيب شما مي شود تقاضاي کامل ترين تجلي نوري را مي کنيد
و در اين مسير به جايي مي رسيد که با رفع حجاب اَنانيت در هر حال کامل ترين جلوه را مي يابيد و اظهار مي داريد:
«وَ كُلُّ نُورِكَ نَيِّرٌ» ✨
خدايا در عين اين که تقاضاي نورت را دارم و نوراني ترينِ آن را طلب مي کنم، حقيقت آن است که هر جلوه ي نوري تو نوراني ترين است.✨✨
تمام مطلبي که در اين دعا مطرح است موضوع نگاه است و اين که مواظب باشيم به خطا ننگريم. 💠
در اين فراز ابتدا حق را به اسم «نور» نگاه مي کنيد و به حضور نور مي رويد.
✨✨✨
بعد تقاضا مي کنيد تا جلوه ي أنوَر خود را به شما بدهد در نتيجه او را به نوراني ترين جلوه مي نگريد. وقتي نوراني ترين جلوه را شناختيد متوجه مي شويد آن حقيقت نوراني در همه ي صحنه ها به صورت اَنور و شديدترين شکل در صحنه بوده است،
✨✨✨
مشکل نگاه ما بود که آن حقيقت را به نوراني ترین شکل نمي ديديم. مي گوئيد جايتان خالي
در حرم حضرت اميرالمؤمنين(ع) نور حق را به جلوه ي اَنوَر آن ديدم. ✨
با چنين سرمايه اي به هر منظري بنگريد حق را با جلوه ي عالي ترين نور مي نگريد و به نور امام الموحدین(ع) همه ي عالم را به نوراني ترين حالت مي بينيد و اظهار مي داريد:
«وَ كُلُّ نُورِكَ نَيِّرٌ».
انسان از طريق عبادات الهي ابتدا با نور حق روبه رو مي شود و إن شاءالله به حضور نور پروردگار مي رود، ✨✨✨
هرچند ممکن است بعضي در چنين حالتي قرار گيرند و آن را نشناسند.
💠
يک مرتبه در مکه يا در حرم رسول خدا(ص) و ائمه ي هدي(ع) متذکر مي شود که خوب است چنين کاري را انجام دهم و يا بروم حقِّ آن آقا را بدهم.
✨✨✨
از خودتان نمي پرسيد اين شعور و بصيرت کجا بود که حالا در شما پيدا شد؟
در آن حالت نور حضرت پروردگار تجلي کرد و شما را منور به چنين تصميمي نمود
و در همين رابطه فرموده اند وقتي زائرِ بيت الله و يا زائر امامان معصوم(ع) از زيارت برگشت،
ملائکة الله با او برمي گردند، ملائکة الله همان انوار الهي اند که بر قلب او تجلي کرده و او با بصيرتي بيشتر به منزل و مأواي خود رجوع مي کند
✨✨✨
و از آن به بعد در سعه ي صدر ديگري به سر مي برد، به طوري که مي تواند به توصيه ي امام صادق(ع) - به جناب عُنوان بصري- عمل کند که مي فرمايند:
«فَمَنْ قَالَ لَكَ إِنْ قُلْتَ وَاحِدَةً سَمِعْتَ عَشْراً- فَقُلْ إِنْ قُلْتَ عَشْراً لَمْ تَسْمَعْ وَاحِدَةً وَ مَنْ شَتَمَكَ فَقُلْ إِنْ كُنْتَ صَادِقاً فِيمَا تَقُولُ- فَاللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ يَغْفِرَهَا لِي وَ إِنْ كُنْتَ كَاذِباً فِيمَا تَقُولُ فَاللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ يَغْفِرَهَا لَك »✨
اگر كسی به تو گفت: اگر يكی بگويی ده تا می شنوی، بگو:
اگر ده تا هم بگويی يكی نمی شنوی. و اگر كسی دشنامت داد
بگو: اگر راست می گويی از خدا می خواهم كه مرا ببخشد و اگر دروغ می گويی از خدا می خواهم كه تو را ببخشد.
✨✨
اين حالتي را که حضرت براي سالک توصيه مي کنند از حالت معمولي، انور و نوراني تر است و موجب رفع حجاب مي شود.
آري يک وقت به طرفِ مقابل مي گوييد اگر يکي بگويي يکي جوابت را مي دهم.
✨✨✨
در اين حالت گناه نکرده اي ولي به آن نتيجه اي که با توصيه ي حضرت مي توان رسيد، دست نيافته ايد.
✨✨✨
در دستورالعمل حضرت صادق(ع) بصيرت ديگري نيز نهفته است که انسان به نوري برتر دست مي يابد و نيّر مي شود. در اين مسير به مرحله اي مي رسيد که مشتاق مي شويد هميشه همين طور برخورد کنيد
چون خداوند نيز هميشه به عالي ترين شکل با بندگانش برخورد کرده است و به حضرت حق اظهار مي کند:
«وَ كُلُّ نُورِكَ نَيِّرٌ»
نوري که از تو تجلي کرده و خلق را راهنمايي نموده، از عالي ترين ها بوده است
✨✨✨✨
استاد طاهرزاده
#شرح_دعای_سحر
@saLhintanhamasir
صالحین تنها مسیر
🎞نماهنگ بسیار زیبا و خاطره انگیز 🔆اَسماءُ اللّه الحُسنی🔆 🌙ویژه ماه مبارک رمضان 🕋همخوانی 99 اسم خداون
بسم الله الرحمن الرحيم
(اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ بَهَائِكَ بِأَبْهَاهُ وَ كُلُّ بَهَائِكَ بَهِيٌّ(
(اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِبَهَائِكَ كُلِّهِ
#شرح_ دعاي_ سحر_
را با اين نيت که مي تواند آغاز يک تفکر باشد شروع مي کنيم.
مراحل بعدي آن به مرور و با استمرار بر دعا به سراغ ما مي آيد و ما را وارد يک نوع خداشناسي نوراني از طريق نظر به اسماء الهي مي کند و به همان اندازه بر کيفيت عبادات ما مي افزايد.
زيرا خداشناسي واقعي وقتي محقق مي شود که انسان بتواند از طريق اسماء الهي با حضرت حق مأنوس گردد.
دعاي سحر
، دعاي بسيار ارزشمندي است که بنا به نقل سيدبن طاووس حضرت رضا(ع) در مورد آن فرموده اند:
«هُوَ دُعاءُ أبي جعفر(ع) بِالْأسْحار في شَهْرِ رمضان»
آن دعايي است که حضرت امام باقر(ع) در سحرهاي ماه رمضان مي خواندند.
گاهي يک دعا کشف و شهود بزرگي توسط يک امام است که بقيه ي ائمه ي معصومين(ع) هم از آن کشف و شهود بهره مند مي شدند.
همين طور که قرآن کشف تامّ محمّدي(ص) است و خداوند آن را بر قلب رسول الله(ص) القاء نمود و همه ي اولياء الهي از آن کشفِ تامّ بهره مند مي شوند، دعاها هم همين طور است.
اميدوارم هرگز فراموش نفرماييد که همه ي دعاهاي صادرشده از ائمه(ع) انوار الهي است که از طرف خدا به قلب امامان(ع) تجلي کرده و آن ها آنچه را که بر قلب شان تجلي مي کند بر زبان مي رانند.
محال است هيچ امام و پيغمبري خودش فکر کند و مثلاً دعاي جوشن کبير را ارائه دهد.
اگر کسي بر روي ادعيه ا ي که توسط امامان(ع) رسيده است تأمل کند به يقين مي رسد که همه ي آن ها به واقع معجزه ي الهي است.
شما در دعاي جوشن کبير خدا را با اسماء خاصش نظاره مي کنيد و از تجلي آن اسماء تحت تأثير قرار مي گيريد.
همان طور که در روايت داريم، خداوند با آن اسماء از طريق جبرائيل(ع) بر قلب مبارک رسول خدا(ص) جلوه کرده، تا ما بتوانيم بر انوار الهي نظر کنيم.
چون قلب ما نمي تواند در آن حدّ ظرف تجلي انوار حضرت رب العالمين باشد به مدد قلب مبارک رسول خدا(ص) و ائمه ي معصومين(ع)، آن نوع نظرکردن به خدا را شروع مي کنيم.
استاد طاهر زاده
#شرح_دعای_سحر
@saLhintanhamasir
صالحین تنها مسیر
بسم الله الرحمن الرحيم (اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ بَهَائِكَ بِأَبْهَاهُ وَ كُلُّ بَهَائِكَ ب
#شرح_دعای_سحر
در دعاي سحر در فراز «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ بَهَائِكَ بِأَبْهَاهُ وَ كُلُّ بَهَائِكَ بَهِيٌّ، اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِبَهَائِكَ كُلِّهِ »
پس از آن که از خدا بهاء او را تقاضا مي کنيد و کامل ترين بهاء يعني «اَبْهاء» را مي خواهيد، متذکر مي شويد همه ي بهاء او بَهيّ و کامل است،
در نتيجه در آخرِ اين فراز «بهاءِ» او را به صورت کلي تقاضا مي نماييد و عرضه مي داريد:
«بِبَهائِکَ کُلّه» يعني از تو نور بهاءات را به صورت کلي طلب مي کنم.
در اين دعا عرض مي کنيم خدايا!
با توجه به نور بهاء و روشني و حُسن و جلال و جمالِ تو، به تو نظر داريم تا تو نيز به نور همان اسماء به سراغ ما بيايي.
همان طور که به خدا عرضه مي داريد به حقِّ فاطمه ي زهرا(س) ما را از اين مشکل نجات بده.
چون مي دانيد حضرت حق در جلوه اي خاص بر قلب مبارک حضرت صديقه ي طاهره(س) جلوه کرده و او را به مقام فاطمي رسانده است،
حال وقتي از خدا مي خواهيد به حقِّ فاطمه(س) گشايش لازم را در امور ما إعمال کند،
به آن نوري از خداوند نظر داريد که در جمال حضرت فاطمه(س) نمايان است و با اميدِ تجلي آن نور بر اموراتتان از طريق نظر به نور آن حضرت، از خداوند تقاضا مي کنيد
و به آن جلوه ي ناب الهي که بر جان حضرت زهرا(س) تجلي کرده نظر مي نماييد و مدد مي گيريد.
مي خواهيد با توجه به آن جلوه با خدا مرتبط شويد،
چون شما در همه حال مي خواهيد با خدا مرتبط باشيد و منظري زيبا پيدا کرده ايد که راه ارتباط با خدا را آسان و ممکن مي کند، آن منظر، جمال معنوي حضرت فاطمه(س) است.
با توجه به چنين قاعده و معرفتي عرضه مي داري:
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِبَهَائِكَ كُلِّهِ» خدايا با نظر به همه ي نورِ بهاء و تابش و روشنايي و حُسن ات از تو مي خواهم که به نورِ همان اسم بر من نظر کني.
✨✨✨
استاد طاهر زاده
@saLhintanhamasir
صالحین تنها مسیر
#شرح_دعای_سحر در دعاي سحر در فراز «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ بَهَائِكَ بِأَبْهَاهُ وَ كُلّ
#شرح_دعای_سحر
چون خداوند وجود مطلق و حضور مطلق است پس از جانب او غيبتي و نقصي نيست
و لذا هر اندازه قلب انسان توجه بيشتري به خداوند داشته باشد، حق با جامعيتِ بيشتري ظهور مي کند،
در آن حال ديگر از جمال حق متوجه حق نمي شويد بلکه از حق متوجه جمال او مي گرديد و در آن شرايط است که به واقع مي توانيم با قلب خود تصديق کنيم که «اسم» عبارت است از ذات به صفتي خاص.
در مسير رجوعِ به حق، حق را به اسم جمال در گُل مي بينيم.
گُل مظهر است تا با اسم جمال مرتبط شويم و ذات حق را در صفت جمال بنگريم.
ذات در اسماء، به صفات خاص جلوه مي کند و خود را از طريق مظاهر مي نماياند. مي فرمايد:
«فَادْعُوهُ بِها» از طريق نظر به اسماء الهي در آينه ي مظاهر، به حق رجوع کنيد و حق را طلب نماييد. در مسير رجوع الي الله، ابتدا جمال حق را در مظهري مثل گُل مي بينيد و به اسم جمال منتقل مي شويد و ذات بيني را در صفتي خاص تجربه مي کنيد تا آن جا که إن شاءالله، «الله» را بيابيد و از آينه ي اسم «الله» به اسم جمالِ او بنگريد که اين غايتُ القصواي سير إلي الله است و مقصد اصلي هر سالکي همين است.
اين که مي گويند در مسير «إليهِ راجِعون» بايد دل انسان خدابين شود به همين معني است که بتواند به «الله» برگردد.
اگر انسان خواست خدا را پيدا کند ابتدا بايد او را بشناسد و قلب او از طريق معرفتِ صحيح و طهارت و تزکيه، از غير خدا منصرف شود و در عالَمِ وجود هيچ چيزي را مستقل نبيند تا خداوند آرام آرام خود را در مظاهر به او نشان دهد.
بهترين و کامل ترين مظاهر الهي، اولياء معصوم(ع) هستند و بعد از آن ها علماء بالله مي باشند.
کسي که بداند خدا را بايد با اسماء حُسنايش طلب کرد و اسماء او مظهر دارد، به ناکجاآبادها نظر نمي کند، قلب را طوري تربيت مي کند تا در مظاهرِ حق، حق را بيابد.
حق در جمال اولياء تجلي مي کند و خود را نشان مي دهد. همين طور که در دعاي جوشن کبير از يک طرف مي گوئيم اين دعا را رسول خدا(ص) گفته اند و از طرف ديگر مي دانيم چون خدا قلب حضرت را آماده ي تجلي ديد، با آن اسماء در آن قلب تجلي کرد، هرگز نبايد از حضور خدا در قلب پيامبر خدا(ص) هنگام گفتن اين دعا غفلت کنيم وگرنه از حقيقت بزرگي غافل شده ايم. خداوند در آن دعا با هزار جلوه، هزار اسم را بر قلب رسول خدا(ص) متجلي کرده و در همين رابطه حضرت سيدالساجدين(ع) مي فرمايند:
جبرائيل در يکي از غزوات، دعاي جوشن کبير را بر قلب مبارک رسول خدا(ص) القاء فرمود.
استاد طاهرزاده
@saLhintanhamasir
صالحین تنها مسیر
#شرح_دعای_سحر چون خداوند وجود مطلق و حضور مطلق است پس از جانب او غيبتي و نقصي نيست و لذا هر اندا
#شرح_دعای_سحر
دعاي سحر با «اللَّهُمَّ» به معني اي خدا شروع مي شود.
اصل آن «يا الله» بوده و شما با نداي «اللّهم» نظر به حقيقي ترين حقايق عالم مي کنيد تا از طريق اُنس با او منور به انوار روحاني او گرديد،
منور به انواري مثل سميع و بصير و جمال و جلال- مواظب باشيد خود را مشغول يک خداي ذهني نکنيد تا خدا از منظرتان گم بشود-
با «اللّهم» به او خطاب مي کنيد، چون او به نور اسماءِ حسنايش، بدون حجاب به شما نزديک است.
نبايد به دنبال خدايي گشت که هيچ وقت پيدا نمي شود. در ابتداي دعاي سحر عرضه مي داريد:
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ بَهَائِكَ بِأَبْهَاهُ وَ كُلُّ بَهَائِكَ بَهِيٌّ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِبَهَائِكَ كُلِّهِ» خدايا!
از تو، نور حُسن و زيبايي و روشنايي ات را طلب مي کنم،
آن هم شديدترين شکل آن را. حضرت رب العالمين به بهاء و حُسن و روشنايي در مظاهر عالم جلوه مي کند آن هم با درخشندگي شکوهمندي که همه ي دل ها را جلب مي کند.
هنر ما آن است که متوجه نور حُسن او شويم،
همان طور که مي فرمايد:
«اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»
«الله» نور آسمان و زمين است.
يعني آسمان ها و زمين يک نوري دارند که آن نور «الله» است.
اگر نتوانيم نور آسمان ها و زمين را ببينيم نمي توانيم «الله» را ببينيم.
بايد به دنبال آن نوري باشيم که عالم را فرا گرفته وگرنه کوه و درخت مي بينيم. همين طور که در کلمات ائمه(ع) نوري را احساس مي کنيد که در کلمات مردم عادي نيست،
چون قلب شان الهي شده و منور به نور «الله» گشته.
اگر علماء بالله اهل رکوع و سجود و شب زنده داري نبودند، «الله» بر قلب آن ها تجلي نمي کرد تا کلمات آن ها را نوراني کند.
نورِ جلوه ي «الله» است که کلمات آن ها را نوراني کرده. اگر بتوانيد آن نور را ببينيد مي توانيد با خدا مرتبط بشويد.
عالَم هم به همين صورت نوري دارد که به جهت آن نور زنده است و آغوش خود را براي انسان هاي مؤمن گشوده به طوري که هيچ وقت انسان مؤمن در اين عالم در نمي ماند چون با نور آسمان ها و زمين مرتبط است و نه با خود آسمان و زمين.
آن هايي که زمين را چسبيده و فکر مي کنند ثروت و قدرت به تنهايي به کارشان مي آيد حتماً خوار مي شوند.
به همين جهت در دعاها داريد: خدايا! من را از آن هايي قرار بده که با نور تو عزيز مي شوند،
چون مي دانيد نور آسمان و زمين منشأ همه ي کمالات است و نه خود آسمان و زمين.
اگر آن نور را ببينيم، بهاء و حُسن را ديده ايم و مظاهر آن نور را خواهيم شناخت.
عارف بالله به جايي مي رسد که در هر چيزي اين «بهاء» را مي بيند و شما نيز آن نور را در مظاهري که درخشش بيشتري دارند مي توانيد ملاحظه کنيد
و از طريق تجلي اسم «بَهاء» با ذات خدا مأنوس شويد. ولي اگر به دنبال خدايي بيرون از اسم بَهاء و جلال و جمال هستيد،
هرگز خدا را پيدا نخواهيد کرد چون «اسم» را نمي شناسيد تا به مظاهر او بنگريد و او را بيابيد.
استاد طاهر زاده
@saLhintanhamasir
صالحین تنها مسیر
#شرح_دعای_سحر دعاي سحر با «اللَّهُمَّ» به معني اي خدا شروع مي شود. اصل آن «يا الله» بوده و شما با
#شرح_دعای_سحر
بحث در رابطه با «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ بَهائِکَ» بود و تقاضاي نور بهاء و حُسن و شکوه حضرت حق و اين که خدا را در کجا جستجو کنيم و از نور او نوراني شويم.
عرض شد خدا را به اسماي حُسنايش در جمال علماي بالله پيدا کنيد.
واقعاً حضرت امام خميني(رض) مظهر حُسن و شکوه الهي بودند.
آن خبرنگار اروپايي گفته بود زماني که تمام تلويزيون ها و راديوها و روزنامه ها تلاش مي کنند که ذهن ها را به خودشان جلب کنند پيرمردي در گوشه ي جماران با حرکت انگشتانش ميليون ها مردم را به حرکت مي آورد.
چرا ما اين حُسن و شکوه الهي را که حضرت امام(رض) مظهر آن بودند به عنوان واقعيتي بسيار اساسي و جدّي نبينيم و ذهن خود را متوجه قدرت هاي دروغين و وَهمي بنماييم؟
آن هايي که مي خواستند از راه هاي ديگري غير از راهی که حضرت امام عمل کردند مردم را به حرکت بياورند هر روز با مشکل جديدي روبه رو مي شدند و هر روز بايد حيله اي جديد بر پا کنند.
حسني مبارک در آخرين روزهاي حکومتش گفته بود:
«اگر کسي بخواهد در طول عمر خود با لباس آمريکايي خود را پوشش دهد، همه ي عمرش عريان است». بيچاره مردمِ آمريکا که مي خواهند حُسن و شکوه را در حاکماني پيدا کنند که عين خواري و حقارت اند.
رئيس جمهورهاي آمريکا، اين همه تلاش مي کنند و استعداد به کار مي برند تا حُسن و شکوهِ دروغيني را به مردم خود بنمايانند ولي چيزي نمي گذرد که مردم هم مي فهمند اين حرف ها دروغ است.
اين آقايان روي خودشان زحمت کشيده اند اما در جهت منفي و با اعتماد به نفس امّاره، مواظب اند چه اندازه غذا بخورند، چه غذاهايي را نخورند، چند ساعت در روز ورزش کنند، چگونه مطالعه کنند، چه سخناني را بر زبان برانند تا به حُسن و شکوه برسند ولي چون رجوعِ به نور بهاءِ الهي نکردند به سراب رسيده اند.
برعکس، حضرت امام خميني(رض) چون به بهاءِ حقيقي رجوع کردند روز به روز براي خود و در نزد مردم متعالي تر شدند. تاريخ دانان مي گويند:
قهرمانان در تاريخ بشر در مرحله اي از عمر خود صعودي دارند ولي چيزي نمي گذرد که افولشان شروع مي شود، در حالي که حضرت امام خميني(رض) روزي که رحلت کردند بيشتر از روزي که ظهور نمودند قلب ها را با خود بردند.
چون به نور بهاءِ الهي که همواره پايدار است رجوع کرده بودند، انانيتي براي خود باقي نگذارده بودند تا مانع تجلي آن نور شود.
اين يک سنت و واقعيت مهمي است که اگر انسان به دنبال خدا باشد هرچه خوبي است را به نحو کامل و پايدار به دست مي آورد.
اگر جنبه ي الهيِ قضيه در ميان نباشد و به جاي ديگر رجوع شود جاي ديگر خبري نيست.
با خواندن امثال دعاي سحر متوجه مي شويد راه را چگونه طي کنيد و مطلوب خود را در کجا دنبال نماييد تا بيابيد. وقتي ما مي گوييم؛
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ بَهَائِكَ» «بهاء» الهي را از او طلب مي کنيم تا خداوند با آن نور بر جان ما تجلي کند.
چون مي دانيم هر «بهايي» را بايد از او خواست، بعد که مي گوييد: «بِاَبْهاهُ» نظر را به مرتبه ي کامله ي «بهاء» مي اندازيد چون با توجه به نور توحيد و وحدت تشکيکي وجود، متوجه مي شويد هر جلوه اي از جلوات نور بهاءِ الهي،
مرتبه اي کامل تر را در باطن خود دارد و جهت اُنس با آن مرتبه ، طالب رفع حجاب ايد، مشکل در عدم آمادگي ما است که آن حقيقت در مرتبه ي نازله اش بر ما جلوه کرده، زيرا همچنان که عرض شد:
هرچه روي دلت مصفاتر
زو تجلي تو را مهياتر
استاد طاهر زاده
@saLhintanhamasir
صالحین تنها مسیر
#شرح_دعای_سحر بحث در رابطه با «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ بَهائِکَ» بود و تقاضاي نور بهاء و
#شرح_دعای_سحر
وقتي انسان رب خود را فراموش کند، هر حادثه اي را مستقل مي بيند، در آن حال وقتي مشکلي برايش پيش مي آيد خدا را از ياد مي برد در صورتي که بايد آن حادثه و مشکل را صورتي از ربوبيت خداوند بنگرد.
مگر اين طور نبود که حضرت امام خميني(رض) آن وقت که تبعيدشان کردند بيشتر به مقصدشان که سرنگوني رژيم شاهنشاهي بود رسيدند تا آن وقتي که در ايران بودند و مشغول درس و بحث؟ حضرت اباعبدالله(ع) اين را خوب مي فهمند که با شهادتشان ربوبيت حق بيشتر به صحنه مي آيد و نتيجه اي که مي خواهند زودتر و بهتر عملي مي شود.
به همين جهت هرچه به عصر عاشورا نزديک مي شوند بيشتر اميدوارند.
حضرت مي خواهند آينه ي تمام نماي حضرت حق باشند و اين در کربلا به خوبي نمايان شد. همين طور که گوهر حضرت يوسف(ع) در چاه بيشتر به نمايش آمد و اين که چگونه آن حضرت در سخت ترين مراحل، نظرشان تماماً به حق است.
حضرت يوسف(ع) در چاه و زندان يوسف شدند، چون ديدند چگونه ربّ در چنين شرايطي در صحنه است.
وقتي حادثه اي برايتان پيش آمد قبل از هر چيزي متوجه باشيد که پروردگار عالم از اين طريق مي خواهد با رفع حجاب ها خود را بنماياند، در اين صورت هرچيزي را به حق ديده ايد و نه مستقل.
در غذايي که جلويتان هست رزاق بودن او را ببينيد ولي بيش از نظر به رزّاق، به ربوبيت حق منتقل شويد.
اگر به ربوبيتش منتقل شديد رزاقيت او هم در منظرتان مي ماند. اما اگر در رزاقيت او متوقف شديد از ربوبيت او محروم مي شويد.
در دعاي سحر اسمائي را مدّ نظر قرار مي دهيد که شما را به اسم اعظم نزديک مي کند.
ابتدا به اسم بهاء نظر مي کنيد که به معني حُسن و زيبايي است و زيبايي عبارت است از «وجود» و وجودِ خالص همه ي زيبايي است و از منظر نورِ اسمِ «بهاء» به ساير اسماي الهي نظر مي کنيد که امکان ارتباط با آن ها سهل تر است.
مي گوييد: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ بَهَائِكَ» خدايا از تو نور بهاءات را مي خواهم که با آن نور بر من نظر کني که همه ي مطلوب من همان حُسن و کمال است که در سراسر عالم نمايان است و حجاب انانيت من نمي گذارد با آن روبه رو شوم و تو را طوري بنگرم که من از تو راضي شوم و تو از من.
@saLhintanhamasir
صالحین تنها مسیر
#شرح_دعای_سحر وقتي انسان رب خود را فراموش کند، هر حادثه اي را مستقل مي بيند، در آن حال وقتي مشکلي
#شرح_دعای_سحر
در غذايي که جلويتان هست رزاق بودن او را ببينيد ولي بيش از نظر به رزّاق، به ربوبيت حق منتقل شويد.
اگر به ربوبيتش منتقل شديد رزاقيت او هم در منظرتان مي ماند.
اما اگر در رزاقيت او متوقف شديد از ربوبيت او محروم مي شويد.
در دعاي سحر اسمائي را مدّ نظر قرار مي دهيد که شما را به اسم اعظم نزديک مي کند. ابتدا به اسم بهاء نظر مي کنيد که به معني حُسن و زيبايي است و زيبايي عبارت است از «وجود» و وجودِ خالص همه ي زيبايي است و از منظر نورِ اسمِ «بهاء» به ساير اسماي الهي نظر مي کنيد که امکان ارتباط با آن ها سهل تر است. مي گوييد:
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ بَهَائِكَ» خدايا از تو نور بهاءات را مي خواهم که با آن نور بر من نظر کني که همه ي مطلوب من همان حُسن و کمال است که در سراسر عالم نمايان است و حجاب انانيت من نمي گذارد با آن روبه رو شوم و تو را طوري بنگرم که من از تو راضي شوم و تو از من.
رسول خدا(ص) در دعاي خود از خداوند تقاضا مي کنند: «وَارْزُقْني حُسْنَ الْمَنْظَرِ فيما يرْضيکَ عَنّي»
خدايا آن نگاهي را رزق من گردان که تو در آن نگاه از من راضي شوي.
وقتي متوجه شديم همواره خداوند به کامل ترين بهاء يعني اَبهاء در صحنه است نظر خود را به نحوه اي از ظهورِ نور بهاء مي اندازيم که «ابهاء» است و لذا نه تنها خوبي هاي خدا را در علي(ع) مي بينيم، بلکه آن را به عالي ترين شکل مي يابيم، آن طور که رسول خدا(ص) علي(ع) را ديدند.
عمده هنر ما ديدن انوار الهي به صورت «ابهاء» و «اَجْمل» و «اَجَلّ» است در جمال اولياء معصومين(ع) و اين که بتوانيم از آن طريق با خدا مرتبط شويم و در اين راستا است که حضرت صادق(ع) مي فرمايند:
«نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی»
به خدا قسم مائيم اسماء حسنا.
يعني وجه کامل اسماء حسناي الهي را در آينه ي وجود آن ذوات مقدس بايد يافت. اگر ائمه(ع) را کنار بگذاريد نه تنها در جاي ديگر و به نحو اکمل و اجمل، اسماي حسناي الهي را پيدا نمي کنيد بلکه فقط يک خداي نظري و ذهني خواهيد داشت.
وقتي متوجه جنبه ي عالي «بهاءِ» الهي شديد از آن منظر که نظر کرديد در سير توحيدي خود خواهيد گفت:
«وَ كُلُّ بَهَائِكَ بَهِيٌّ» هرجا هر جلوه اي از حُسن و بهاءِ تو هست، همه ي حُسن و بهاء، آن جا است.
آن وقت نور امام صادق(ع) را در امام خميني(رض) پيدا مي کنيد - همان طور که علي(ع) هر چيزي را که مي ديد، در آن چيز «الله» را مي ديد
استاد طاهرزاده
@saLhintanhamasir
صالحین تنها مسیر
#شرح_دعای_سحر در غذايي که جلويتان هست رزاق بودن او را ببينيد ولي بيش از نظر به رزّاق، به ربوبيت حق
#شرح_دعای_سحر
حضرت اميرالمؤمنين(ع) در دعاي صباح به محضر حق عرضه مي دارند:
«يا مَن دَلَّ عَلَي ذاتِهِ بِذاتِه»
اي خدايي که خودت گواه خودت هستي «وَ تَنَزَّهَ عَنْ مُجَانَسَةِ مَخْلُوقَاتِهِ»
و منزه هستي از اين که هم جنس مخلوقاتت باشي «وَ جَلَّ عَنْ مُلائَمَةِ كَيْفِيَّاتِهِ» و بالاتر از آن هستي که همراه چيستي ها و چگونگي ها باشي.
چنانچه ملاحظه مي فرماييد؛ حضرت علي(ع) در فراز فوق به خدا عرض مي کنند:
خودت فقط هستي، بدون آن که چيز خاصي باشي، خودت ذات خودت هستي، بدون هرگونه ماهيت و چيستي.
اين نوع نگاه به خداوند در صورتي ممکن است که قلب انسان جهت ارتباط با ذات، تربيت شده باشد. زيرا حقيقت خدا همان ذاتي است که به ذات خود، دليل بر وجود خود است،
نه به واسطه ي چيز ديگر. کسي با خدا مي تواند مرتبط شود که جانش بتواند با ذات او رابطه برقرار کند و چنين چيزي به جهت ذات مجرد انسان ممکن است، بايد راه را درست پيدا کرد.
يک وقت از اين که مي بينيم در عالم هستي، رزق خواران از رزق محروم نيستند متوجه خداوند رزّاق مي شويم. ولي يک وقت ذات رزاقيت او را، ماوراء وجودِ رزق خواران، مي شناسيم.
روحِ ذات بين به خودِ ذات نظر دارد، ذاتِ يگانه را مي يابد، نه اين که از هماهنگي اجزاء عالم متوجه توحيد و يگانگي خداوند بشود. بايد با ذات او و جلوات آن ذات به نام اسماءْ مرتبط گشت و لازمه ي چنين رؤيتي تغيير ساحت است تا به جاي نظر به معلول جهت پي بردن به علت، به خودِ علت نظر کنيم - از طريق به صحنه آوردن قلب- ولي اگر هنوز در ساحتي باشيم که بايد براي پي بردن به علت، معلول را بيابيم،
دائماً مي گوييم ذات کو؟ گفت:
چو گويد مرغ جان يا هو، بگويد فاخته کوکو
بگويد چون نبردي بو نصيبت انتظار آمد
مشکلِ کار در اين است که استعدادِ رؤيت ذات را در خود رشد نداده ايم،
لذا آن را که از همه پيداتر است نمي بينيم.
قرآن در رابطه با توجه به ذات، سومين آيه ي سوره ي حديد و يا سوره ي «توحيد» را در مقابل ما قرار مي دهد که مي فرمايد: «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ»
او در عين اين که اول است، آخر است و در عين اين که ظاهر است، باطن است.
مثل نور، که اولين چيزي که شما در رؤيت هر چيز مي بينيد، نور است و سپس به کمک نور بقيه ي چيزها را مي بينيد، پس آن اول است.
از طرفي وقتي نور به آن شئ خورد و در چشم شما منعکس شد و شما آن شئ را ديديد، عملاً نور است که به طرف شما برگشته و شما نوري را که به آن شئ خورده است مي بينيد. پس در آخر هم همان نور بود.
باز همان نور ظاهر و پيدا است ولي نور، چيزي مثل ميز و صندلي نيست که بتوانيد به آن اشاره کنيد، پس عملاً باطن است و از بس که پيداست، پنهان است.
استاد طاهر زاده
@saLhintanhamasir
صالحین تنها مسیر
#شرح_دعای_سحر حضرت اميرالمؤمنين(ع) در دعاي صباح به محضر حق عرضه مي دارند: «يا مَن دَلَّ عَلَي ذا
#شرح_دعای_سحر
رسيدن به احوالاتي که انسان بتواند اسماء الهي را بنگرد در اصطلاح به «ذات بيني» معروف است که کار ارزشمندي است.
اميرالمؤمنين(ع) در دعاي صباح در نيايش با خدا عرضه مي دارند:
«يَا مَنْ دَلَّ عَلَی ذَاتِهِ بِذَاتِهِ» اي خدايي که هرکس را به نور ذات خودت به سوي خودت راهنمايي مي کني.
آن حضرت از اين طريق نظر مبارک خود و آن هايي را که از آن دعا استفاده مي کنند، متوجه حقيقتي مي نمايند ماوراء ماهيات و پديده هاي متکثر.
افرادي هستند که در کسب معارف اسلامي و انجام عبادات ديني زحمت کشيده اند، ولي برنامه اي جهت ذات بيني ندارند.
اين ها متوجه آن درجه ي توحيد که بتوانند «اَحد» را بشناسند نيستند، و لذا هميشه با خداي غايب به سر مي برند. ابتدا بايد با حساسيت زياد بين روش «انتزاعي» و روش «انكشافي» فرق گذاشت و دقيقاً تفاوت اين دو روش را در ارتباط با حقايق عالم از همديگر باز شناخت و متوجه بود آن چه از طريق دين نصيب انسان مي شود سير حضوري به سوي حق و قيامت است و اين نتيجه با نگهباني قلب و حفظ كردن آن در محضر حق، از طريق عبادات شرعي ممكن مي شود.
در روش حضوري و انکشافي، قلبِ انسان با «وجود» يا «ذات» روبه رو مي شود و هرجا ذات در ميان باشد قلب انسان بدون هيچ واسطه اي از نور آن بهره مند مي شود.
عمده آن است که بتوانيم قلب را طوري تربيت کنيم که هنر ذات بيني پيدا کند، در آن حالت خودِ ذات، دليل خود است و آن طور نيست که معلول، دليل بر وجود علت باشد، بلکه خود حضرت حق خود را مي نماياند.
با چنين مبنايي حضرت اميرالمؤمنين(ع) در دعاي صباح به محضر حق عرضه مي دارند: «يا مَن دَلَّ عَلَي ذاتِهِ بِذاتِه» اي خدايي که خودت گواه خودت هستي «وَ تَنَزَّهَ عَنْ مُجَانَسَةِ مَخْلُوقَاتِهِ» و منزه هستي از اين که هم جنس مخلوقاتت باشي «وَ جَلَّ عَنْ مُلائَمَةِ كَيْفِيَّاتِهِ» و بالاتر از آن هستي که همراه چيستي ها و چگونگي ها باشي
چنانچه ملاحظه مي فرماييد؛ حضرت علي(ع) در فراز فوق به خدا عرض مي کنند:
خودت فقط هستي، بدون آن که چيز خاصي باشي، خودت ذات خودت هستي، بدون هرگونه ماهيت و چيستي.
اين نوع نگاه به خداوند در صورتي ممکن است که قلب انسان جهت ارتباط با ذات، تربيت شده باشد.
زيرا حقيقت خدا همان ذاتي است که به ذات خود، دليل بر وجود خود است، نه به واسطه ي چيز ديگر. کسي با خدا مي تواند مرتبط شود که جانش بتواند با ذات او رابطه برقرار کند و چنين چيزي به جهت ذات مجرد انسان ممکن است، بايد راه را درست پيدا کرد.
يک وقت از اين که مي بينيم در عالم هستي، رزق خواران از رزق محروم نيستند متوجه خداوند رزّاق مي شويم.
ولي يک وقت ذات رزاقيت او را، ماوراء وجودِ رزق خواران، مي شناسيم. روحِ ذات بين به خودِ ذات نظر دارد، ذاتِ يگانه را مي يابد، نه اين که از هماهنگي اجزاء عالم متوجه توحيد و يگانگي خداوند بشود.
بايد با ذات او و جلوات آن ذات به نام اسماءْ مرتبط گشت و لازمه ي چنين رؤيتي تغيير ساحت است تا به جاي نظر به معلول جهت پي بردن به علت، به خودِ علت نظر کنيم - از طريق به صحنه آوردن قلب- ولي اگر هنوز در ساحتي باشيم که بايد براي پي بردن به علت، معلول را بيابيم،
دائماً مي گوييم ذات کو؟
گفت:
چو گويد مرغ جان يا هو، بگويد فاخته کوکو
استاد طاهر زاده
@saLhintanhamasir
صالحین تنها مسیر
#شرح_دعای_سحر رسيدن به احوالاتي که انسان بتواند اسماء الهي را بنگرد در اصطلاح به «ذات بيني» معروف
#شرح_دعای_سحر
قرآن مي فرمايد: «قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ»
عده اي از باديه نشينان گفتند ايمان آورديم، بگو ايمان نياورده ايد ليكن بگوييد اسلام آورديم و هنوز در دل های شما ايمان داخل نشده است و اگر خدا و پيامبرِ او را فرمان بريد از ارزش اعمالتان چيزی كم نمی كند، خدا آمرزنده ي مهربان است.
چنانچه ملاحظه مي فرماييد در آيه ي فوق محل ايمان را قلب قرار داده که محل درک حضوري حقايق است و به آن هايي که فقط در حدّ رعايت ظاهر دين به دين عمل مي کنند مي فرمايد:
«وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ»
هنوز ايمان در قلب هايتان وارد نشده است. سپس مي فرمايد مواظب باشيد تسليم شدن در مقابل دستورات دين را که به اميد کسب بهشت و دوري از جهنم است،
«ايمان» نخوانيد و به آن هايي که پذيرفته اند طبق دستورات اسلام عمل کنند ولي هنوز برنامه اي براي حضوري کردن باورهاي خود و نظر به اسماء الهي ندارند، مي فرمايد:
هنوز ايمان وارد قلب هاي شما نشده، چون ايمان به حقايق و نظر به اسماء الهي و تحت تأثير نور آن اسماء قرارگرفتن، مقامي است بالاتر از پذيرفتن ظاهر اسلام.
ايمان قلبي وقتي محقق شود امکان رؤيت اسماء پروردگار فراهم گردد. چيزي که امامان(ع) ما را بدان آگاه کرده اند. در روايت داريم؛ عبدالله بن سنان از پدرش نقل كرده كه حضور امام باقر(ع) بودم يكی از خوارج خدمت ايشان رسيد و گفت:
«يَا أَبَا جَعْفَرٍ أَيَّ شَيْ ءٍ تَعْبُدُ؟ قَالَ: اللَّهَ تَعَالَی. قَالَ: رَأَيْتَهُ؟ قَالَ: بَلْ لَمْ تَرَهُ الْعُيُونُ بِمُشَاهَدَةِ الْأَبْصَارِ وَ لَكِنْ رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَانِ، لَا يُعْرَفُ بِالْقِيَاسِ وَ لَا يُدْرَكُ بِالْحَوَاسِّ وَ لَا يُشَبَّهُ بِالنَّاسِ، مَوْصُوفٌ بِالْآيَاتِ مَعْرُوفٌ بِالْعَلَامَاتِ لا يَجُورُ فِي حُكْمِهِ. ذَلِكَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ قَالَ: فَخَرَجَ الرَّجُلُ وَ هُوَ يَقُولُ: اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ»
ای ابا جعفر چه چيزي را مي پرستی؟ فرمود:
خداي تعالي را. گفت او را ديده ای؟ فرمود: ديده ها با چشم او را نبينند ولکن قلب ها به حقيقت ايمان او را مشاهده کنند، به قياس نتوان او را شناخت و به حواس درک نشود و به مردم مانند نيست، به نشانه ها توصيف و به علامت ها شناخته شود، در حكمش جور و ظلم نيست، آن است خدا، نيست معبودِ حقی جز او. راوي گويد:
آن مرد بيرون شد و مي گفت:
خدا داناتر است كه رسالت خود را كجا بنهد.
چنانچه ملاحظه مي فرماييد حضرت در جواب سؤال فردي که مي پرسد آيا خدا را مي بيني؟
مي فرمايند؛ نه با چشم سر ديده مي شود و نه با قياس و تعقل و نه با حواس، بلکه قلب ها وقتي منوّر به نور ايمان الهي شد مفتخر به رؤيت حضرت «الله» مي گردد.
اين حديث شريف راه بسيار دقيقي را در راستاي رؤيت قلبي در جلو ما مي گذارد که اميدوارم عزيزان با توجه به موضوعِ اسماء الهي متوجه آن راه بشوند.
در باره ي اين که خدا را به عنوان ذات مي توان نگريست از هشام بن سالم آمده است که
«دَخَلْتُ عَلَی أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) فَقَالَ لِي أَ تَنْعَتُ اللَّهَ؟ قُلْتُ نَعَمْ. قَالَ هَاتِ. فَقُلْتُ: هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ. قَالَ: هَذِهِ صِفَةٌ يَشْتَرِكُ فِيهَا الْمَخْلُوقُونَ. قُلْتُ: فَكَيْفَ نَنْعَتُهُ؟ فَقَالَ هُوَ نُورٌ لَا ظُلْمَةَ فِيهِ، وَ حَيَاةٌ لَا مَوْتَ فِيهِ، وَ عِلْمٌ لَا جَهْلَ فِيهِ، وَ حَقٌّ لَا بَاطِلَ فِيهِ، فَخَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ وَ أَنَا أَعْلَمُ النَّاسِ بِالتَّوْحِيدِ.»
در محضر حضرت صادق(ع) وارد شدم، از من پرسيدند آيا مي تواني خدا را وصف کني؟
عرض کردم بلي، فرمودند:
وصف کن، گفتم: او سميع و بصير است. فرمودند:
اين که صفتي است مشترک بين خدا و مخلوقات او. عرض کردم چگونه او را وصف کنم؟
فرمودند: او نوري است که ظلمتي در او نيست و حياتي است که مرگي در او نيست و علمي است که جهلي در او نيست.
هشام بن سالم مي گويد در حالي از محضر آن حضرت خارج شدم که عالم ترين مردم به توحيد بودم.
چنانچه ملاحظه مي شود حضرت مي فرمايند؛
بگو او نور است بدون هرگونه ظلمتي، يعني عين نور است، يا بگو او حيات است بدون هرگونه مرگي، يعني عين حيات است نه اين كه او چيزي است که حيات دارد و معني توجه به ذات همين است که قلب متوجه «عين حيات» و «عين علم» و «عين نور» شود و از اين طريق مصداق نور و علم و حيات را شهود کند.
استاد طاهر زاده
@saLhintanhamasir
صالحین تنها مسیر
#شرح_دعای_سحر قرآن مي فرمايد: «قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أ
#شرح_دعای_سحر
حضرت امام خميني(ره) مي فرمايند: «انبياء و اولياء قدمشان برهاني نبوده، آن ها برهان را مي دانستند،
اما قضيه، قضيه ي اثبات واجب به برهان نبوده،
حضرت سيدالشهداء(ع) مي فرمايند: «مَتَی غِبْتَ حَتَّی تَحْتَاجَ إِلَی دَلِيلٍ يَدُلُّ عَلَيْكَ عَمِيتْ عَينٌ لا تَراکَ»
چه موقع غايب بودي تا اين که نياز باشد با دليلي تو را نشان داد، چشمي که نمي بيند تو حاضري، کور است ... در سببيت و مسببيت،
يک تمايزي که مقتضي ذات حق تعالي نيست، مطرح است ... من در کتاب و سنت يادم نيست که عليّت و يا سببيت به اين معنا باشد، تعابيري مثل «خلق»، «ظهور» و «تجلي» مطرح است».
وقتي در رابطه با خدا و مخلوق بحث علت و معلول به ميان آيد يک نحوه دوگانگي به ميان آمده است و جنبه ي مظهربودن عالَم در حجاب مي رود.
ولي اگر متوجه شويم که عالم سراسر مظهر جلوات اسماء الهي است به راحتي مي توان در همين عالم در ساحت قربِ اسماء الهي وارد شد و همين که نظر کني، با حق روبه رو شوي.
اين حالت را مقام محسنين مي گويند و رسول خدا(ع) در وصف اين مقام مي فرمايند: «الْإِحْسَانُ أَنْ تَعْبُدَ اللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ فَإِنْ لَمْ تَكُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ يَرَاكَ»
احسان و مقام محسنين اين است که آنچنان خدا را عبادت کني، که گويا او را مي بيني و اگر تو او را نمي بيني آنچنان در حضور باش که متوجه باشي او تو را مي بيند.
چنانچه ملاحظه مي فرماييد اين روايت مي فرمايد علاوه بر مقربان که خدا را مي بينند، محسنين نيز در مقام «کَأنَّ» مفتخر به رؤيت حق هستند و هرکدام - اعم از مقربان و محسنين- به اندازه اي که خدا را مي بينند، او را مي پرستند.
به فرموده ي امام موسي بن جعفر(ع): «لَيسَ بَينَهُ وَ بَينَ خَلْقِهِ حجابٌ غَيرَ خَلْقِه».
بين خدا و خلق او به جز خودِ خلق حجابي نيست.
هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ» آن که «الله» است و جز او هيچ چيزِ قابل توجهي در عالم نيست،
خالق است و هرچه در اين عالم هست ظهور خالقيت او است و مخلوقات همگي جلوه ي خالق اند
و لذا خالقيت او عالم را پر کرده، همان طور که مصوِّربودن او چنين است، بنابر اين «لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنَی»
همه ي خوبي ها به او که «الله» است برمي گردد.
استاد طاهر زاده
@saLhintanhamasir