☀️ پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمودند:
هرکس یکی از فضائل #علی(علیه السلام) را در جایی بنویسد، تا زمانی که نشانهای از آن نوشته به جا بماند، ملائکه برایش استغفار میکنند.
هر کس گوش به فضیلتی از فضائل #علی(علیه السلام) بدهد، خداوند گناهانی را که او با گوش خود مرتکب شده، میبخشد؛
و هر کس به نوشتهای بنگرد که فضائل #علی(علیه السلام) در او نوشته شده است، خداوند گناهانی را که او با چشمش مرتکب شده میبخشد.»
📚بحارالانوار، ج ۳۸، ص ۱۹۶، حدیث ۴
#عیدغدیر
یه روایت خیلی زیبا دیدم واقعا لذت بردم، گفتم با شما در میون بذارم
❤️ واقعا چقدر خداوند متعال، امیرالمومنین رو دوست داره...
❇️ شبی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به معراج میرن همراه با جبرئیل به سمت بالاترین طبقات آسمان حرکت میکنند..
تا آسمان هفتم که بالا میرن جبرئیل میگه ای پیامبر من دیگه بالاتر از این نمیتونم برم وگرنه بالهام میسوزه.
🌺 حضرت به بالا رفتن ادامه میدن تا جایی که وارد دریاهایی از نور میشن به نزدیک ترین نقطه ممکن به پروردگار عالم میرسن...
بعد میبینن یه صدایی شبیه صدای امیرالمومین علی علیه السلام داره صحبت میکنه.
حضرت میپرسه خدایا آیا بجز من و تو، جانشینم علی هم اینجا هست؟
🌺 خداوند متعال هم میفرماید: من نگاه کردم در عالم هستی و دیدم هیچ قلبی به اندازه #علی تو رو دوست نداره... برای همین "با صدای علی" باهات صحبت کردم که دلت آروم بگیره....
جاااانم به علی.....😭
🔹 الطرائف، ج 1 ، ص 155
من واقعا خوشحالم از همراهی اعضای کانال و مشارکتی که نشان دهنده ی عشق و ارادت شما به مولا علی علیه السلامه..!
الهی از جویبار مهرعلی سیراب باشید🌹😍
#علی یک واژه نیست یک سیر اندیشه و رفتار است ،،
علی تصویرمتحرک خداست
که خدا عاشق اوست😍
علی را باید فهمید...
باید زندگی کرد..
┈┉┅━❀♡❀━┅┉┈
ذکر علی عباده...
چه عبادتی بالاتر از عشقبازی با نام دوست!
🌺❤️🌺
پیمبـری و همـه زیـر سایـه ی پَر تو
دوبـاره جلـوه نمـوده جمـال انور تو
تو آمدی و جهان شد پر از گل و ریحان
تمـام عـالـم امکـان شـده معطر تو
به وسعت همه ی آسمـان کـرم داری
چه مصرع غلطی، آسمان، نشانگر تو؟
جهان برای تو و مرتضـاست یـا احمد
جهان، علی و تو، هرسه، برای دختـر تو
تـو احمـدی و نگـیـن پیمبرانی تو
به جـان فاطمه آرام قلب و جانی تو
کلام تو شده درسی به مکتـب پسرت
تو آسمـانی و صـادق درون تو قمرت
ز عطر و بـوی خوش تو دلم بهـا گیرد
شوم چو گوهر نابی فقط به یک نظرت
تو شمع جـان منی ای امیـد قلب همه
زمین نه دور خودش، گردد آن بدور سرت
ندیده عاشقت هستم چنان اُویس قرن
تمـام خلقـت گیتـی گـدا و دربدرت
بیا و رحمت خود را نما تو شامل حال
که با نگات بخوانم محـول الاحـوال
چه گویم از تو که سر تا به پا کرم داری
همیشه دست نـوازش تو بر سرم داری
#نـوكــــر_نــوشـت:
#یا_رسول_الله
تو با #علی جَرَیان ساز #شیعه اید، اما
شناسنامه ی شیعه به نام #جعفر صادق
صلي الله عليک يا سيدناالغریب يااباعبدالله الحسين
سلام و عرض ادب... صبحتون بخير... ولادت پیامبر اکرم حضرت محمد(ص) و امام جعفر صادق(ع) تبریک و تهنیت باد🌹🌸🌺
#به_یاد_شهید_مـدافع_حـرم_سیدمحمدحسین_موسوی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
.
💥
#حضرت_علی_اصغر💥
باز هم شهر نبی معدن اسرار شده
غنچه ای با برکت هدیه به گلزار شده
باز هم نام #علی بر لب آقا گل کرد
باز هم حضرت #ارباب پسر دار شده
غنچۀ ناز رباب است به قدری زیباست
چقدر گل که به پاس قدمش خار شده
بسکه نورانیت از چهره او می بارد
بی سبب نیست که هر آینه ای تار شده
پسر #حیدری یوسف زهرا آمد
آخرین حیدر #ارباب به دنیا آمد
#دخیلک
#یارضیع_الصغیر_علیه_السلام
❤️ قرآنِ_ناطق
اميرمؤمنان #علی
عليه السّلام فرمودند:
💌 البَيتُ الَّذی يَقْرَأ فيهِ الْقُرآنُ
و يُذكَرُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ فيهِ، تَکْثُرُ بَرَكَتُهُ و تَحضُرُهُ الْمَلائِكَةُ و تَهجُرُهُ الشَّياطينُ و يُضيیءُ لِأهلِ السَّماءِ كَما تُضيیءُ الْكَواكِبُ لِاَهْلِ الْاَرْضِ و اَنَّ الْبَيتَ الَّذی لا يُقْرَأ فيهِ القُرآنُ و لا يُذكَرُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ فيهِ تَقِلُّ بِرِكِتُهُ و تَهجُرُهُ الْمَلائِكَةُ و تَحضُرُهُ الشَّياطينُ!
💌 خانهای كه در آن #قرآن خوانده شود
و ذكر خدای عزّوجلّ در آن شود، بركت آن خانه بسيار گردد و فرشتگان در آن بيايند و شياطين از آن دور شوند و برای اهل آسمان ميدرخشد، آنچنان كه ستارگان برای اهل زمين ميدرخشند و خانهای كه در آن قرآن خوانده نشود و ذكر خدای عزّوجلّ در آن برده نشود، بركت آن كاسته شود و فرشتگان از آن دور شوند و شياطين در آن حاضر گردند!
📁 کتاب اصول کافی جلد ۲ صفحه ۴۹۸
💌
•
فرموده بود از نشانه های مومن،
محبت ِ کودکان است که هم رقیق القلب اند
و هم بی کبر اند و هم بی کینه؛
اصلا بچه ها همیشه دوست داشتنی اند...
دختر بچه ها اما؛
دوست داشتنی تر اند!
سه ساله هم که باشند و تازه زبان باز کنند؛
مدام توی این #خیمه و آن خیمه گشت می زنند
و زبان می ریزند و #دل می برند و یک بغل
وان یکاد ِ #عاشقانه جمع می کنند!
خلاصه کلّی هاشمی ِ غیرت اللّهی باید ساعت ها
توی صف ِ انتظار بایستاند تا شاید چند لحظه ای
هم که شده، توفیق ِ به آغوش کشیدن ِ دردانه ی
#ارباب و نوازش آبشار ِ گیسوان ِ حضرتش، رزق
من حیث لایحتسبشان شود!
این وسط اما سهمیه ی آغوش ِ بعضی ها محفوظ
است تا خارج از نوبت های طولانی، خریدار ِ
نازهای حضرت ِ #بانو شوند!
برادرهای بزرگ خصوصا برادرهایی
از جنس ِ #علی، مشتری همیشگی زبان ریختن
های بانوی سه ساله اند و دلشان با هر داداش
علی گفتن ِ حضرت ِ بانو قنچ می رود و مست ِ
تماشای سیمای #فاطمی اش می شوند...
جناب ِ عمو هم که تا بوده جذاب ترین و مردترین
و عبّاس ترین ِ همبازی های #رقیه بوده که هیبت
ِ مردانه اش را هیچ چیز به اندازه ی در آغوش
گرفتن ِ حضرت سه ساله تلطیف نمی کند و با هر
#عمو گفتن ِ حضرت رقیه در حضور جناب ِ امام
و حضرت ِ خواهر؛
سیمای #حیدری اش گل می اندازد و سر ِ ادب ِ
ابالفضلی اش را تا تماشای ارض ِ کربلا نزول
اجلال می دهد...
این وسط اما #رقیه خوب فهمیده
از وقتی به کربلا رسیده اند؛
جنس ِ بغل کردن های #بابا حسابی
فرق کرده است...
این روزها حضرت ِ سه ساله باران ِ چشم های بابا
را زیاد می بیند و هر چقدر هم که زبان می ریزد
برای خنداندن ِ بابا؛
امام بیش تر می بارد...
رقیه اما شکایت ِ #اشک های بابا را فقط به علی
می گوید و علی هم فقط گوش می کند و گاه
گاهی لبخندی تحویل حضرت ِ سه ساله ای
می دهد که خیلی دوست دارد نقش ِ #مادر ِ
شش ماههها را بازی کند...
خلاصه سه ساله، سه ســــــــــــال است از گل
کمتر نشنیده و اگرچه شب های #کربلا زیادی
شب اند و تاریک؛
اما رقیه دلش مثل ِ همیشه روشن است...
آخر اینجا پاسبان ِ خیام #عباس است و #عمو
هست و #امن هست و #بابا هست و #داداش
علی هست و #آب هست و عـ طـ شـ نیست...
تا فردا اما؛
خدا بزرگ است...
#شهدایگمنام🥀'
شناخت شناسنامهای امیرالمؤمنین علی علیه السلام
✅نام: #علی علیه السلام
✅نام پدر: عمران (ابوطالب) علیه السلام
✅نام مادر: فاطمه بنت اسد علیها السلام
✅کنیه: ابو الحسن، ابوالحسین، ابوالسبطین، ابوتراب و ابوالائمه
✅شهرت و لقب اختصاصی: #امیرالمؤمنین
✅مقام امامت: اولین امام
✅مقام عصمت: دومین معصوم
🌸روز و ماه تولد: جمعه 13 رجب
🌸سال تولد: سال 30 عام الفیل، 23 سال قبل از هجرت، 601 میلادی
🌸محل تولد: شهر مکه، داخل کعبه (ویژه ترین افتخار)
✅نام همسر: حضرت زهرا علیها السلام (و سپس اُمّ البنین)
🌸تاریخ ازدواج: اول ذیحجّه سال 2 هجری قمری
🌸مهریه همسر: حدود 500 درهم (مهر السنه به تعیین پیامبر)
✅فرزندان: امام حسن، امام حسین، زینب، ام کلثوم، عباس...
✅آغاز سال امامت: 10 هجری با رحلت پیامبر (خلافت ظاهری 35 هجری)
✅آغاز سن امامت: 33 سالگی
✅محل خلافت: مدینه و کوفه
✅یاران خاص: عمار، مالک، میثم، محمدبن ابی بکر،
✅مدت امامت: 30 سال (خلافت ظاهری حدود 5 سال)
✅مهمترین واقعه عمر: خانه نشینی به جهت غصب امامت
✅مهمترین اثر علمی بی نظیر: نهج البلاغه
✅مدت عمر: 63 سال همانند پیامبر
☑️روز و ماه شهادت: 21 ماه رمضان
☑️سال شهادت: سال 40 هجری قمری
☑️محل شهادت: محراب مسجد کوفه
☑️سبب شهادت: ضربت شمشیر زهرآلود، در سحر 19 ماه رمضان
✔️قاتل: ابن ملجم مرادی از گروه کافر خوارج
✅حرم مطهر: شهر نجف اشرف در عراق
✅برخی ویژگیها:
تولد و شهادت در خانه خدا، تربیت یافته خاص پیامبر، لحظهای مشرک نبودن، اولین مرد مؤمن به پیامبر، نزدیکترین یار پیامبر، اولین امام، شجاعت بی نظیر
✅برخی اقدامات برجسته:
یاری همه جانبه پیامبر، خوابیدن جای پیامبر در شب هجرت، مؤثرترین فرد در جنگهای پیامبر، حفظ اساس اسلام با سکوت بعد از پیامبر، بیان حقایق با خطبه های رسا، حکمرانی همراه با عدالت علوی، نبرد با فتنه ناکثین، قاسطین و مارقین،...
✅برخی از القاب:
وصی، وزیر، امیرالمؤمنین، یعسوب الدّین، مولی المؤمنین، مولی الموحدین، حیدر، مرتضی، قسیم الجنّة والنار، صاحب اللواء، الصدّیق الأکبر، الفاروق، داعی، شاهد، باب العلم، النبأ العظیم، الصراط المستقیم....
👈(بیان 2110 عنوان از اسامی، القاب، کُنیه ها و اوصاف حضرت در کتاب: «اوصاف امیرالمؤمنین» از نگارنده، چاپ جمکران)
✍️احمد سعیدی
#امام_علی
#امیرالمؤمنین
🌺 حاج اسماعیل دولابی:
💞 دلهای مؤمنین که به هم وصل میشود، آب کر است. وقتی به #علی(ع) متصل شد، به دریا وصل شده است.
👤 شخص تنها، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس میشود. ولی آب کر نه تنها نجس نمیشود بلکه متنجس را هم پاک میکند.
سجده بیاورید به شکرانه عاشقان
خدا دوباره #علی آفریده است
#شهزاده_علی_اکبر_ع💚
#میلاد_حضرت_علی_اکبر(ع)❣️✨
#روز_جوان_مبارکباد❣️✨
سیّد ما را می بخشی؟!
برای تمام تهمت ها
بی معرفتی ها
حتی تمام فحش هایی
که به خاطر گرانی دادیم
و
نفهمیدم
تو صبورانه و مخلصانه،
زیر ساخت ها را اصلاح و بازسازی می کنی.
وقتی حدود هفت هزار کارخانه را دوباره
احیا کردی!
و
وقتی در نقاط حساس و استراتژیک کشور
سرمایه گذاری می کردی
و ما همچنان فقط گرانی را می دیدیم.
و نفهمیدیم
تو کسری بودجه ۳۰۰ هزار میلیاردی
و
خزانه ی منفی ۴۴ هزار میلیاردی
را از دولت قبل تحویل گرفتی!!
و ما چند شبه
انتظار معجزه داشتیم...
و مجاهدت شما را که وظیفه شناس
و خادم و دلسوز بودی، ندیدیم!
و
برنامه ریزی های مهم ات را
برای آینده درک نکردیم
و فقط قضاوتت کردیم!!
برگرد،
می دانی چرا؟
همان طور که وقتی مردم کوفه
خبر شهادت #علی (ع) را شنیدند و گفتند
مگر #علی(ع) هم نماز می خواند؟
گم شدن تو در یکی از صعب العبور ترین
نقاط !!
هم
ثابت کرد،
که #رییسی کار می کرد
و کار می کرد
و کار
سید جان,
#دکتر_ابراهیم_رییسی,
می شود برگردی؟!
و ما را حلال کنی..😭
#رئیسی
#خادم_مردم
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎
💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے
💎 #حرمت_عشق
💞 قسمت ۱۹
هیئت عمو محمد تکیه ای بود صد متری. نیمی از آن خواهران و نیمی از آن برادران. تکیه دو درب داشت. که دومتر از هم فاصله داشت.هرماه غیر از ماه محرم، اول هرماه مجلس روضه داشتند.
چند ساعتی بود که مشغول زدن داربست، بنرها و پرده ها بود.
رفقای هیئت را...
با هیچکس عوض نمیکرد.بخصوص #علی را.که مدتها بود داماد عمو محمد شده بود. هم کار میکردند هم سر به سر هم میگذاشتند....
هر بار یکی را به نوعی سوژه میکردند!و این بار ''میثم'' سوژه بود...
که خاستگاری رفته بود و بس که استرس داشت موز را با پوست خورده بود.
میثم پایین داربست را بالا گرفت تا یوسف آن را ببندد.
علی_تو اصلا دست نزن یه وقت حالت بد میشه
مهران_نه بابا چکارش داری بذار بلند کنه پوست موزها هضم بشه
یوسف خود را متعجب نشان داد و گفت:
_مگه پوستش قابل هضمه؟؟
خنده پسرها به آسمان رفته بود.حتی خود میثم هم میخندید.دستش را روی دلش گرفت.
سیدهادی بالحنی سرشار از عصبانیت داد زد.
_مگه نمیگم نخندید..!حالا تو این هاگیر واگیر اینجا نجس بشه کی میاد تمیزش میکنه؟؟!!!
بخاطر لحنش اول همه سکوت کردند.اما بعد خنده ها به قهقهه تبدیل شده بود.
میزی جلو در ورودی، بیرون از تکیه، گذاشته بودند. جهت پذیرایی از میهمانان. کیک فنجانی را از قبل، سفارش میدادند.و با چای از میهمانان پذیرایی میکردند.
عمومحمد، سینی کیک را در دست داشت، وارد تکیه شد.
_یه کم زودتر کار کنین بد نیستاااا !! زود باشین خیلی کارا مونده.!
یوسف باخنده از روی میله پایین پرید.
_خب نمیشه عمو..! اقا، طرف اومده بجای اینکه خود موز رو بخوره پوستش رو خورده
حسین_نه بابا موز رو با پوست خورده
و باز خنده همه به آسمان رفت.عمومحمد هم خنده اش گرفته بود. سری تکان داد.
عمومحمد بسمت ورودی خواهران رفت...
طاهره خانم مشغول چیدن لیوانها درسینی بود.مرضیه و ریحانه هم پارچه ها ی اضافی را تا کرده و در پلاستیک میگذاشتند.عمو محمد رو به مرضیه کرد.
_الان علی اقا میخاد زیارت بخونه ببین وصله!
مرضیه سری تکان داد و نزدیک سیستم رفت.عمو محمد به قسمت مردانه برگشت.
با صحنه ای مواجه شد که نگران بسمت میثم دوید
_چیشده؟؟؟
میثم سرفه میکرد و حسین محکم به کمر او میزد و خیلی جدی گفت:
_چیزی نشده عمو دارم میزنم ببینم پوست موزها میاد بیرون!! احتمالا نرسیده ب معده کلا دستگاهش گریپاچ کرده.!
عمومحمد_دستگاهش!؟!
حسین_ آره دیگه دستگاه گوارش
عمو محمد باخنده از جمعشان جدا شد. رو به قبله نشست. بلندگو را گرفت و برای جمع شدن حواس همه گفت:
_برای تعجیل در فرج، سلامتی تمام خادمان به نظام،طول عمر حضرت آقا، یه صلوات ختم کنین.
همه صلواتی بلند فرستادند.بلندگو را به علی داد.علی دستش را روی چشمش گذاشت. و شروع کرد...
با صوت سوره کوثر را تلاوت کرد.
کم کم میهمانان امام حسین.ع. می آمدند...
«علی» دعای فرج میخواند.
«میثم و مهران» ورودی هیئت با چای و کیک از میهمانان پذیرایی میکردند.
«یوسف» صندلی ها را کنار دیوار میچید.
«حسین» وسایل اضافی را جمع میکرد.
«سیدهادی» کفش ها را مرتب کرده در جاکفشی میگذاشت.
طاهره خانم روی صندلی نشسته بود رو به دخترها گفت:
_دخترا.. یکیتون برید به بابا بگین صدای سیستم یک رو، کمتر کنه صداش خیلی زیاده.
ریحانه چشمکی ب مرضیه زد.
_پاشو تو برو! شوهر جونت هم میبینی یه ثوابی هم گیر من میاد
_وای من خیلی خسته ام، جون ریحان خودت برو
_کوفت و ریحان
_خب حالا... ریحانه خانم
ریحانه حریف خواهرش نشد..
به ناچار خودش بلند شد، بطرف درورودی خواهران رفت،پرده برزنت را کنار زد، با نگاهش بدنبال پدر گشت. او را نیافت. خواست برگردد که باصدایی مکث کرد.
_چیزی میخواستید ریحانه خانم
آری یوسف بود.
#سربه_زیر ایستاده بود و #گوش سپرده بود به #جوابی که ریحانه میخواست بدهد.ریحانه سرش را #پایین انداخت. کمی چادرش را #جلوتر کشید
#محکم_وقاطع گفت:
_بابا نیستن.. ؟! گوشیشون اشغال هست. سیستم یک، خیلی بلنده بیزحمت یه کم کمترش کنین.
_عمو تلفنشون زنگ خورد. دارن با تلفن حرف میزنن. بله چشم شما باشین کنار سیستم من میرم چک میکنم.
دستگاه آمپلی فایر را گوشه گذاشت،همه را چک کرد(سیستم یک و دو در قسمت خواهران بود. سیستم سه و چهار قسمت برادران) سیستم چهار که قطع بود را درست کرد.سیستم یک را، هم، کمتر کرد.
مراسم شروع شده بود اما خبری از عمومحمد نبود...
ادامه دارد...
✨✨💚💚💚✨✨
✍نام نویسنده؛ بانو خادمـ کوےیار
💚✨💚✨✨✨💚✨💚💚