eitaa logo
صالحین تنها مسیر
245 دنبال‌کننده
18.4هزار عکس
7.7هزار ویدیو
289 فایل
جهاد اکبر، مبارزه با هوای نفس در تنها مسیر آرامش کاری کنیم ورنه خجالت براورد روزیکه رخت جان به جهان دگر کشیم خادم کانال @Yanoor برایم بنویس tps://harfeto.timefriend.net/16133242830132
مشاهده در ایتا
دانلود
صبح تون نورانی به کلام مولای متقیان آیا زمان آن نرسيده كه روزي نهج البلاغه اميرالمومنين (علیه السلام) رابخوانيم حداقل روزي يك صفحه 📖 ترجمه فارسي .... 🌹 🌴 لاَ يَقِلُّ عَمَلٌ مَعَ التَّقْوَى، وَکَيْفَ يَقِلُّ مَا يُتَقَبَّلُ؟ امام(عليه السلام) فرمود: عملى که توأم با تقوا است کم نيست (هرچند ظاهراً کم باشد) چگونه عملى که مقبول درگاه خداست کم است؟! شرح و تفسير ارزش تقوى امام(عليه السلام) در اين سخن کوتاه و حکمت آميزش اشاره به نقش تقوا در قبولى اعمال مى کند، يا به تعبيرى ديگر، کيفيت عمل را معيار قبولى در درگاه خدا قرار مى دهد نه کميت عمل را و مى فرمايد: «عملى که توأم با تقواست کم نيست (هرچند ظاهراً کم باشد) چگونه عملى که مقبول درگاه خداست کم مى باشد؟»; (لاَ يَقِلُّ عَمَلٌ مَعَ التَّقْوَى، وَکَيْفَ يَقِلُّ مَا يُتَقَبَّلُ؟). اين سخن برگرفته از قرآن مجيد است; آنجا که در داستان فرزندان آدم (هابيل و قابيل) مى فرمايد: «(إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقينَ); خداوند تنها اعمال پرهيزگاران را قبول مى کند».(1) بسيارى از بزرگان در کتب فقهى اين مطلب را يادآور شده اند که شرايط صحت عمل با شرايط قبول متفاوت است. عمل صحيح عملى است که جامع تمام شرايط و اجزا و خالى از موانع باشد; ولى گاه اين عمل، با اعمال ديگرى پيش و پس از آن يا صفات ناشايسته اى همراه مى گردد که مانع قبولى آن در درگاه خداوند مى شود (قبولى به معناى پاداش عظيم و تحقق اهداف و فلسفه هاى عمل). مثلاً در روايات آمده است که کسى که شرب خمر کند اعمال او تا چهل روز پذيرفته نمى شود. «مَنْ شَرِبَ الْخَمْرَ لَمْ يَقْبَلِ اللَّهُ لَهُ صَلاَةً أَرْبَعِينَ يَوْماً».(2) در حديث ديگرى مى خوانيم: کسى که به پدر و مادرش نگاه غضب آلود کند خدا نماز او را قبول نمى کند،(3) همچنين در مورد خوردن غذاى حرام يا شبهه ناک.(4) بنابراين اعمالى مقبول درگاه خداوند واقع مى شود که توأم با تقوا باشد و بى تقوايان ممکن است عمل صحيحى انجام دهند و اسقاط تکليفى شود; اما عمل آنها بى ارزش و فاقد پاداش عظيم و فلسفه و روح عمل باشد. (1). مائده، آيه 27. (2). کافى، ج 6، ص 401، ح 4. (3). همان، ج 2، ص 392. (4). بحارالانوار، ج 73، ص 361.
صبح تون نورانی به کلام مولای متقیان آیا زمان آن نرسيده كه روزي نهج البلاغه اميرالمومنين (علیه السلام) رابخوانيم حداقل روزي يك صفحه 📖 ترجمه فارسي .... 🌹 🌴 إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِالاَْنْبِيَاءِ أَعْلَمُهُمْ بِمَا جَاءُوا بِهِ، ثُمَّ تَلاَ: «إِنَّ أَوْلَى النّاسِ بِإِبْراهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُوا…» الاْيَةَ، ثُمَّ قَالَ: إِنَّ وَلِيَّ مُحَمَّدٍ مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ وَإِنْ بَعُدَتْ لُحْمَتُهُ، وَإِنَّ عَدُوَّ مُحَمَّدٍ مَنْ عَصَى اللَّهَ وَإِنْ قَرُبَتْ قَرَابَتُهُ. امام علیه السلام فرمود : نزديك‌ترين و شايسته‌ترين مردم به پيامبران، آنهايى هستند كه از همه به تعليماتشان آگاه‌ترند (و در سايه اين آگاهى به آن جامه عمل مى‌پوشانند) سپس امام علیه السلام اين آيه را تلاوت كرد: «شايسته‌ترين و نزديك‌ ترين مردم به ابراهيم آن‌ها هستند كه از او پيروى كردند و نيز اين پيامبر و مؤمنان به اين پيامبر». به يقين دوست محمد صلی الله علیه وآله كسى است كه خدا را اطاعت كند، هرچند پيوند نسبى‌اش دور باشد و دشمن محمد كسى است كه خدا را نافرمانى كند هرچند قرابت او نزديك باشد. شرح و تفسير دوست و دشمن پيامبر(صلى الله عليه وآله) امام(عليه السلام) در اين گفتار پربار خود به معيار و ملاک ارتباط با انبيا و اوليا اشاره کرده مى فرمايد: «نزديک ترين و شايسته ترين مردم به پيامبران، آنهايى هستند که از همه به تعليماتشان آگاه ترند (و در سايه اين آگاهى به آن جامه عمل مى پوشانند)»; (إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِالاَْنْبِيَاءِ أَعْلَمُهُمْ بِمَا جَاءُوا بِهِ). «سپس حضرت(عليه السلام) اين آيه را تلاوت فرمود: شايسته ترين و نزديک ترين مردم به ابراهيم آنها هستند که از او پيروى کردند و نيز اين پيامبر و مؤمنان به اين پيامبر»; (ثُمَّ تَلاَ: (إِنَّ أَوْلَى النّاسِ بِإِبْراهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهذَا النَّبِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا)الاْيَةَ). روشن است که منظور امام(عليه السلام) از علم و آگاهى در اينجا همان علمى است که دعوت به عمل مى کند و علم، اگر در عمق جان انسان نفوذ کند به يقين انسان را به عمل وادار مى کند. بعضى از شارحان نهج البلاغه گفته اند که صحيح «أعْمَلُهُمْ» است، زيرا آيه شريفه و جمله هاى بعد سخن از اطاعت و تبعيت دارند که همان عمل است; ولى همان گونه که گفتيم، نيازى به تغيير عبارت روايت از نزد خودمان نيست، زيرا ثمره درخت علم، عمل است و علم بى عمل نوعى جهل و نادانى است، زيرا اگر انسان، چيزى را به طور قطع باور کند و عميقاً به آن معتقد باشد، بر طبق آن راه مى رود. سپس امام(عليه السلام) در تأييد گفتار فوق مى افزايد: «به يقين دوست محمد(صلى الله عليه وآله) کسى است که خدا را اطاعت کند، هرچند پيوند نسبى اش دور باشد و دشمن محمد(صلى الله عليه وآله)کسى است که خدا را نافرمانى کند هرچند قرابت او نزديک باشد»; (ثُمَّ قَالَ: إِنَّ وَلِيَّ مُحَمَّد مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ وَإِنْ بَعُدَتْ لُحْمَتُهُ، وَإِنَّ عَدُوَّ مُحَمَّد مَنْ عَصَى اللَّهَ وَإِنْ قَرُبَتْ قَرَابَتُهُ). «لُحمَة» معانى مختلفى دارد و در اينجا به معناى قرابت و نزديکى است. امام(عليه السلام) آنچه را در ذيل اين کلام مبارک فرموده اشاره به مصداقى از مصاديق آن کبراى کليه اى است که در بالا آمد و از آنجا که مخاطبان آن حضرت، امت پيغمبر اسلام(صلى الله عليه وآله) هستند آن اصل کلى را بر اين امت منطبق کرده و نتيجه گيرى نموده که ولايت و دوستى و پيروى از پيغمبر اسلام جز از طريق اطاعت حاصل نمى شود. اين همان چيزى است که در حديث معروف امام سجاد(عليه السلام)که گفت و گوى امام را با طاووس يمانى منعکس مى کند آمده است; امام در پايان اين حديث فرموده است: «خَلَقَ اللَّهُ الْجَنَّةَ لِمَنْ أَطَاعَهُ أَحْسَنَ وَلَوْ کَانَ عَبْداً حَبَشِيّاً وَخَلَقَ النَّارَ لِمَنْ عَصَاهُ وَلَوْ کَانَ وَلَداً قُرَشِيّاً; خداوند بهشت را آفريده براى کسانى که او را اطاعت کنند و اين کار را به خوبى انجام دهند، هرچند برده حبشى باشند و دوزخ را آفريده براى کسانى که او را عصيان کنند، هرچند فرزندى از دودمان قريش باشند».(1) در حديث ديگرى مى خوانيم که سعد بن عبدالملک ـ که از فرزندان عبدالعزيز بن مروان بود و امام باقر(عليه السلام) او را «سعد الخير» مى ناميد ـ خدمت امام رسيد در حالى که مانند زنان مصيبت زده گريه مى کرد و اشک مى ريخت. امام باقر(عليه السلام)فرمود: اى سعد چرا گريه مى کنى؟ عرض کرد چگونه گريه نکنم در حالى که از شجره ملعونه در قرآن (اشاره به بنى اميه است) هستم. امام(عليه السلام) فرمود: تو از آنها نيستى. تو اموى هستى; ولى از ما اهل بيت. آيا کلام خدا را نشنيده اى که از ابراهيم حکايت مى کند و مى گويد: (فَمَنْ تَبِعَنى
صبح تون نورانی به کلام مولای متقیان آیا زمان آن نرسيده كه روزي نهج البلاغه اميرالمومنين (علیه السلام) رابخوانيم حداقل روزي يك صفحه 📖 ترجمه فارسي .... 🌹 🌴 وَسَمِعَ(عليه السلام) رَجُلاً مِنَ الْحَرُورِيَّةِ يَتَهَجَّدُ وَيَقْرَأُ. نَوْمٌ عَلَى يَقِين خَيْرٌ مِنْ صَلاَة فِي شَکٍّ. امام(عليه السلام) صداى يکى از خوارج را شنيد که مشغول به عبادت شبانه است و قرآن تلاوت مى کند، فرمود: خواب توأم با يقين و ايمان، بهتر از نمازى است که همراه با شک باشد! شرح و تفسير عمل بى ارزش در آغاز اين سخن حکمت آميز و کوتاه مى خوانيم: «امام(عليه السلام) صداى يکى از خوارج را شنيد که مشغول به عبادت شبانه است و قرآن تلاوت مى کند. فرمود: خواب توأم با يقين و ايمان، بهتر از نمازى است که همراه با شک باشد»; (وَسَمِعَ(عليه السلام) رَجُلاً مِنَ الْحَرُورِيَّةِ يَتَهَجَّدُ وَيَقْرَأُ، فَقَالَ(عليه السلام): نَوْمٌ عَلَى يَقِين خَيْرٌ مِنْ صَلاَة فِي شَکٍّ). «حَرُوريّه» نام خوارج يا گروهى از خوارج است که براى نخستين بار در قريه اى به نام «حَرُوراء» در نزديک کوفه اجتماع کردند و اعلان مخالفت با امير مؤمنان على(عليه السلام) نمودند در تواريخ عدد آن گروه را دو هزار نفر نوشته اند.(1) بسيارى از آنها اهل عبادت مخصوصاً تهجد (عبادت شبانه) و تلاوت قرآن بودند; ولى کاملاً قشرى مى انديشيدند و مسيرى را که در عقيده اسلامى خود انتخاب کرده بودند آميخته با شک بود. به همين دليل امام مى فرمايد خواب همراه با يقين بهتر از نماز همراه با شک است. دليل آن هم روشن است. آنچه انسان را به خدا نزديک مى سازد و صراط مستقيم را پيش پاى انسان مى نهد، ايمان و يقين است که اگر محکم باشد هيچ گونه انحرافى براى انسان پيش نمى آيد; ولى آنها که ايمان ضعيفى آميخته با شک دارند به آسانى از راه راست منحرف مى شوند. از اين رو عبادت آنها بسيار سطحى و کم ارزش است. اين سخن شبيه چيزى است که در حکمت 145 درباره روزه داران و شب زنده داران آمده است: «کَمْ مِنْ صَائِم لَيْسَ لَهُ مِنْ صِيَامِهِ إِلاَّ الْجُوعُ وَالظَّمَأُ وَکَمْ مِنْ قَائِم لَيْسَ لَهُ مِنْ قِيَامِهِ إِلاَّ السَّهَرُ وَالْعَنَاءُ حَبَّذَا نَوْمُ الاَْکْيَاسِ وَإِفْطَارُهُمْ; چه بسا روزه داران که از روزه خود به جز تشنگى و گرسنگى بهره اى نمى برند و چه بسا شب زنده دارانى که از قيام شبانه خود جز بى خوابى و خستگى بهره اى ندارند. آفرين بر خواب هوشمندان و افطارشان». مرحوم ديلمى در ارشاد القلوب حديثى نقل مى کند که شاهد حکمتى است که به شرح آن پرداخته ايم. مى گويد: امير مؤمنان شبى از شب ها از مسجد کوفه خارج شد و به سوى خانه خود مى رفت. پاسى از شب گذشته بود و کميل بن زياد، از اخيار شيعه و محبين امام(عليه السلام) در خدمتش بود. در اثناى راه به خانه اى رسيدند که صداى تلاوت قرآن از آن شنيده مى شد و اين آيه را با صدايى حزين و گريه آور تلاوت مى کرد: (أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِداً وَقائِما...).(2) کميل در دل از آن تمجيد کرد و از حال اين قارى قرآن لذت برد بى آنکه سخنى بگويد. امام(عليه السلام) نگاهى به او کرد، فرمود: اى کميل سر و صداى آن مرد تو را در شگفتى فرو نبرد. اين مرد اهل دوزخ است و در آينده به تو خبر خواهم داد. کميل نخست از مکاشفه امير مؤمنان(عليه السلام) نسبت به باطن او و سپس گواهى اش به دوزخى بودن اين قارى قرآن با اين که در حالت روحانى خوبى فرو رفته بود حيران ماند. مدتى گذشت تا زمانى که خوارج بر ضد على(عليه السلام)شوريدند و حضرت ناچار به جنگ با آنان شد. امام(عليه السلام) شمشيرى در دست داشت که با آن سرهايى از خوارج را بر زمين مى افکند. در اين حال نوک شمشير را بر يکى از آن سرها گذاشت و به کميل که در کنارش ايستاده بود رو کرد و فرمود: اى کميل «أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِداً وَقائِما» يعنى اين همان شخص است که در آن شب اين آيه را مى خواند و تو در اعجاب فرو رفتى. کميل خود را به روى پاهاى امام(عليه السلام)انداخت و از فکر آن شب خود استغفار کرد.(3) (1). بحارالانوار، ج 33، ص 351. (2). زمر، آيه 9. (3). بحارالانوار، ج 33، ص 399.
🌹 🌴 اعْقِلُوا الْخَبَرَ إِذَا سَمِعْتُمُوهُ عَقْلَ رِعَايَة، لاَ عَقْلَ رِوَايَة، فَإِنَّ رُوَاةَ الْعِلْمِ کَثِيرٌ، وَرُعَاتَهُ قَلِيلٌ. امام(عليه السلام) فرمود: هنگامى که خبرى را مى شنويد در آن بينديشيد (و حقيقت محتواى آن را درک نماييد) تا آن را به کار بنديد نه اينکه تفکر فقط براى نقل به ديگران باشد، زيرا راويان علم بسيارند و رعايت کنندگان آن کمند! شرح و تفسير تنها روايت کردن کافى نيست امام(عليه السلام) در اين گفتار حکيمانه معيارى براى نقل اخبار به دست مى دهد و مى فرمايد: «هنگامى که خبرى را مى شنويد در آن بينديشيد (و حقيقت محتواى آن را درک نماييد) تا آن را به کار بنديد نه تنها تفکر براى نقل به ديگران، زيرا راويان علم بسيارند و رعايت کنندگان آن کم»; (اعْقِلُوا الْخَبَرَ إِذَا سَمِعْتُمُوهُ عَقْلَ رِعَايَة لاَ عَقْلَ رِوَايَة، فَإِنَّ رُوَاةَ الْعِلْمِ کَثِيرٌ، وَرُعَاتَهُ قَلِيلٌ). تعبير به «رعايه» در جمله بالا و «رُعاة» (جمع راعى به معناى رعايت کننده) ممکن است اشاره به دقت براى درک و فهم حقيقت خبر و يا اشاره به رعايت کردن در مقام عمل باشد و هر دو نيز ممکن است; يعنى خبرها را بشنويد و حقيقت آن را دريابيد و به آن عمل نماييد. «رِعايَه» در اصل به معناى مراقبت ستارگان و رصد کردن حرکات آنها به وسيله منجمان يا چوپانى گوسفندان و مراقبت آنهاست نيز به معناى تدبير امور کشور به وسيله زمامداران آمده است و سپس به هر گونه مراقبت از چيزى اطلاق شده و در حديث بالا همين معناى وسيع اراده شده است. در مسائلى که به مقام وحى يا کلمات پيشوايان معصوم منتهى مى شود سه مرحله وجود دارد: نخست نقل روايات سپس فهم آنها و بعد از آن عمل به مفهوم و محتوايشان. امام در گفتار بالا با تعبير «عَقْلَ رِوايَة» گوشزد مى کند که نه روايت به تنهايى کافى است نه مجرد عقل و فهم آن، بلکه مهم پوشيدن لباس عمل است بر آنچه فهميده و درک کرده است و در اين مرحله حضرت مى فرمايد: راويان و گويندگان بسيارند; اما عاملان اندک. اهميت عمل به روايات به اندازه اى است که در بسيارى از احاديث علم بى عمل به منزله جهل شمرده شده و تنها علمى شايستگى اين نام دارد که به عمل منتهى شود، در حديثى از اميرمؤمنان مى خوانيم: «ما عَلِمَ مَنْ لَم يَعْمَلْ بِعِلْمِهِ; کسى که عمل به علمش نکند عالم نيست»(1) و در حديث ديگرى از آن حضرت مى خوانيم: «عَلْمٌ لايُصْلِحَکَ ضَلالٌ وَمالٌ لايَنْفَعُکَ وَبالٌ; علمى که تو را اصلاح نکند گمراهى است و مالى که سودى به تو نبخشد مايه خسارت و بدبختى است و عاقبت شوم و تلخى دارد».(2) در حديث ديگرى از رسول خدا آمده است که به هنگام دعا عرضه مى داشت: «أللّهُمَّ إنّي أعُوذُ بِکَ مِنْ عِلْم لايَنْفَعُ وَ مِنْ قَلْب لايَخْشَعُ...; خدايا من به تو پناه مى برم از علمى که سودى نمى بخشد و از قلبى که خشوع ندارد...».(3) (1). غررالحکم، ح 2829. (2). همان، ح 193. (3). ميزان الحکمه، ح 14005.
🌹 🌴 اعْقِلُوا الْخَبَرَ إِذَا سَمِعْتُمُوهُ عَقْلَ رِعَايَة، لاَ عَقْلَ رِوَايَة، فَإِنَّ رُوَاةَ الْعِلْمِ کَثِيرٌ، وَرُعَاتَهُ قَلِيلٌ. امام(عليه السلام) فرمود: هنگامى که خبرى را مى شنويد در آن بينديشيد (و حقيقت محتواى آن را درک نماييد) تا آن را به کار بنديد نه اينکه تفکر فقط براى نقل به ديگران باشد، زيرا راويان علم بسيارند و رعايت کنندگان آن کمند! شرح و تفسير تنها روايت کردن کافى نيست امام(عليه السلام) در اين گفتار حکيمانه معيارى براى نقل اخبار به دست مى دهد و مى فرمايد: «هنگامى که خبرى را مى شنويد در آن بينديشيد (و حقيقت محتواى آن را درک نماييد) تا آن را به کار بنديد نه تنها تفکر براى نقل به ديگران، زيرا راويان علم بسيارند و رعايت کنندگان آن کم»; (اعْقِلُوا الْخَبَرَ إِذَا سَمِعْتُمُوهُ عَقْلَ رِعَايَة لاَ عَقْلَ رِوَايَة، فَإِنَّ رُوَاةَ الْعِلْمِ کَثِيرٌ، وَرُعَاتَهُ قَلِيلٌ). تعبير به «رعايه» در جمله بالا و «رُعاة» (جمع راعى به معناى رعايت کننده) ممکن است اشاره به دقت براى درک و فهم حقيقت خبر و يا اشاره به رعايت کردن در مقام عمل باشد و هر دو نيز ممکن است; يعنى خبرها را بشنويد و حقيقت آن را دريابيد و به آن عمل نماييد. «رِعايَه» در اصل به معناى مراقبت ستارگان و رصد کردن حرکات آنها به وسيله منجمان يا چوپانى گوسفندان و مراقبت آنهاست نيز به معناى تدبير امور کشور به وسيله زمامداران آمده است و سپس به هر گونه مراقبت از چيزى اطلاق شده و در حديث بالا همين معناى وسيع اراده شده است. در مسائلى که به مقام وحى يا کلمات پيشوايان معصوم منتهى مى شود سه مرحله وجود دارد: نخست نقل روايات سپس فهم آنها و بعد از آن عمل به مفهوم و محتوايشان. امام در گفتار بالا با تعبير «عَقْلَ رِوايَة» گوشزد مى کند که نه روايت به تنهايى کافى است نه مجرد عقل و فهم آن، بلکه مهم پوشيدن لباس عمل است بر آنچه فهميده و درک کرده است و در اين مرحله حضرت مى فرمايد: راويان و گويندگان بسيارند; اما عاملان اندک. اهميت عمل به روايات به اندازه اى است که در بسيارى از احاديث علم بى عمل به منزله جهل شمرده شده و تنها علمى شايستگى اين نام دارد که به عمل منتهى شود، در حديثى از اميرمؤمنان مى خوانيم: «ما عَلِمَ مَنْ لَم يَعْمَلْ بِعِلْمِهِ; کسى که عمل به علمش نکند عالم نيست»(1) و در حديث ديگرى از آن حضرت مى خوانيم: «عَلْمٌ لايُصْلِحَکَ ضَلالٌ وَمالٌ لايَنْفَعُکَ وَبالٌ; علمى که تو را اصلاح نکند گمراهى است و مالى که سودى به تو نبخشد مايه خسارت و بدبختى است و عاقبت شوم و تلخى دارد».(2) در حديث ديگرى از رسول خدا آمده است که به هنگام دعا عرضه مى داشت: «أللّهُمَّ إنّي أعُوذُ بِکَ مِنْ عِلْم لايَنْفَعُ وَ مِنْ قَلْب لايَخْشَعُ...; خدايا من به تو پناه مى برم از علمى که سودى نمى بخشد و از قلبى که خشوع ندارد...».(3) (1). غررالحکم، ح 2829. (2). همان، ح 193. (3). ميزان الحکمه، ح 14005.
🌴 🌹 إِنَّ لِلَّهِ مَلَکاً يُنَادِي فِي کُلِّ يَوْم: لِدُوا لِلْمَوْتِ،وَاجْمَعُوا لِلْفَنَاءِ، وَابْنُوا لِلْخَرَابِ. امام(عليه السلام) فرمود: خداوند فرشته اى دارد که همه روز بانگ مى زند بزاييد براى مردن، و گردآورى کنيد براى فنا، و بنا کنيد براى ويران شدن!
🌴 🌹 و قال عليه‌السلام الْإِعْجَابُ‌ يَمْنَعُ‌ الِازْدِيَادَ. امام عليه السلام فرمود: خودپسندى مانع (بزرگ) ترقى است.
🌴 🌹 و قال عليه‌السلام لَا خَيْرَ فِي الصَّمْتِ‌ عَنِ‌ الْحُكْمِ‌؛ كَمَا أَنَّهُ‌ لَا خَيْرَ فِي الْقَوْلِ‌ بِالْجَهْلِ‌. امام عليه السلام فرمود: خاموش ماندن از گفتار حكمت‌آميز فايده‌اى ندارد همان‌گونه كه سخن گفتن نابخردانه.
🌴 🌹 و قال عليه‌السلام الرَّحِيلُ‌ وَشِيكٌ‌. امام عليه السلام فرمود: كوچ كردن (از دنيا) سريع است
🌴 🌹 و قال عليه‌السلام مَا كَذَبْتُ‌ وَ لَا كُذِّبْتُ‌، وَ لَا ضَلَلْتُ‌ وَ لَا ضُلَّ‌ بِي. امام عليه السلام فرمود: هرگز دروغ نگفته‌ام و هيچ‌گاه دروغ به من گفته نشده است (اشاره به اين‌كه آنچه پيامبر به من فرموده است راست و درست بوده است) و هرگز گمراه نبوده‌ام و كسى نيز به وسيلۀ من گمراه نشده است.
🌴 🌹 و قال عليه‌السلام مَنْ‌ لَمْ‌ يُنْجِهِ‌ الصَّبْرُ أَهْلَكَهُ‌ الْجَزَعُ‌. امام عليه السلام فرمود: كسى كه صبر و شكيبايى او را نجات ندهد بى‌تابى او را از پاى در مى‌آورد
🌴 🌹 و قال عليه‌السلام وَا عَجَبَاهْ‌! أَ تَكُونُ‌ الْخِلَافَةُ‌ بِالصَّحَابَةِ‌ وَ (لاَ تَكُونُ‌ بِالصَّحَابَةِ‌ وَ) الْقَرَابَةِ‌؟ امام عليه السلام فرمود: عجبا! آيا خلافت با همنشينى پيامبر حاصل مى‌شود؛ ولى با همنشينى و خويشاوندى حاصل نمى‌گردد؟ مرحوم سيد مى‌گويد: از آن حضرت شعرى در همين زمينه نقل شده است كه (خطاب به خليفۀ اوّل) مى‌گويد: اگر تو به سبب شورا مالك امور مردم شدى اين چه شورايى است كه طرف‌هاى مشورت (امثال من و جمعى از بنى‌هاشم و ديگران) غايب بودند؟ و اگر از طريق قرابت با پيامبر در برابر مخالفانت استدلال كردى ديگرى (اشاره به شخص امام است) از تو به پيامبر سزاواتر و نزديك‌تر است. قالَ‌ الرَّضِيُ‌ وَ رُوِيَ‌ لَهُ‌ شِعْرٌ في هذَا الْمَعْنى‌: فَإِنْ‌ كُنْتَ‌ بِالشُّورى‌ مَلَكْتَ‌ أُمُورَهُمْ‌ فَكَيْفَ‌ بِهذا وَ الْمُشيرُونَ‌ غُيَّبٌ‌ وَ إنْ‌ كُنْتَ‌ بِالْقُرْبى‌ حَجَجْتَ‌ خَصيمَهُمْ‌ وَ غَيْرُكَ‌ أوْلى‌ بِالنَّبِيِ‌ّ وَ أَقْرَبٌ‌ شرح و تفسير عذر واهى براى تصدّى خلافت امام عليه السلام در اين كلام پرمعنا به سراغ استدلال‌هاى باطل مدعيان خلافت رفته و مى‌فرمايد:«عجبا! آيا خلافت با همنشينى پيامبر حاصل مى‌شود؛ ولى با همنشينى و خويشاوندى حاصل نمى‌گردد؟»؛ (وَا عَجَبَاهُ‌! أَ تَكُونُ‌ الخِلاَفَةُ‌ بِالصَّحَابَةِ‌ وَ الْقَرَابَةِ‌؟) . مرحوم سيد رضى بعد از روايت اين كلام مى‌گويد:«از آن حضرت شعرى در همين زمينه نقل شده است (خطاب به خليفۀ اوّل) مى‌گويد: (اگر تو به سبب شورا مالك امور مردم شدى اين چه شورايى است كه طرف‌هاى مشورت (امثال من و جمعى از بنى‌هاشم و ديگران) غايب بودند؟ و اگر از طريق قرابت با پيامبر در برابر مخالفانت استدلال كردى ديگرى (اشاره به شخص امام است) از تو به پيامبر سزاواتر و نزديك‌تر است». قالَ‌ الرَّضِيُ‌ وَ رُوِيَ‌ لَهُ‌ شِعْرٌ في هذَا الْمَعْنى‌: فَإِنْ‌ كُنْتَ‌ بِالشُّورى‌ مَلَكْتَ‌ أُمُورَهُمْ‌ فَكَيْفَ‌ بِهذا وَ الْمُشيرُونَ‌ غُيَّبٌ‌ وَ إنْ‌ كُنْتَ‌ بِالْقُرْبى‌ حَجَجْتَ‌ خَصيمَهُمْ‌ وَ غَيْرُكَ‌ أوْلى‌ بِالنَّبِيِ‌ّ وَأَقْرَبٌ‌ ابن ابى‌الحديد معتقد است كه صدر اين كلام (قسمت قبل از شعر) خطاب به عمر است و دو بيتى كه در ذيل آن قرار دارد خطاب به ابوبكر است.(بسيارى ديگر از محققان نيز همين را پذيرفته‌اند) زيرا هنگامى كه ابوبكر به عمر گفت: دستت را دراز كن تا با تو بيعت كنم عمر در پاسخ او چنين گفت: «أنْتَ‌ صاحِبُ‌ رَسُولِ‌ اللّهِ‌ صلى الله عليه و آله فِى الْمَواطِنِ‌ كُلِّها شِدَّتِها وَ رَخائِها فَامْدُدْ أنْتَ‌ يَدَكَ‌ ؛تو همراه پيغمبر در همه جا بودى در حالات شدت و سختى و آسانى تو دستت را دراز كن تا من با تو بيعت كنم». ١ على عليه السلام در پاسخ اين سخن مى‌گويد: اگر مصاحبت با پيغمبر سبب شايستگى او براى خلافت مى‌شود كسى كه همين مصاحبت را در طول عمر پيامبر اكرم (حتى پيش از اين‌كه ابوبكر اسلام بياورد) داشته است و افزون بر آن از خويشاوندان نزديك پيغمبر هم بوده شايسته‌تر است. سپس ابن ابى‌الحديد مى‌افزايد: اما آن دو بيت شعر خطاب به ابوبكر است، زيرا ابوبكر در برابر انصار در سقيفه استدلال كرده بود كه ما عترت رسول اللّه هستيم (و به همين دليل براى خلافت شايسته‌تر از ديگران هستيم). على عليه السلام در برابر اين استدلال مى‌فرمايد: اگر خويشاوندى تو به پيامبر دليل شايستگى توست غير تو از تو به پيغمبر نزديك‌تر است. البته مى‌دانيم نه مصاحبت با رسول اللّه و نه خويشاوندى با آن حضرت هيچ يك براى خلافت و جانشين او كافى نيست، بلكه خلافت پيامبر مرهون شايستگى‌هاى علمى و اخلاقى فراوانى است كه جز در على عليه السلام وجود نداشت؛ ولى از آنجا كه آنها در برابر مخالفان خود به اين‌گونه مسائل يعنى مصاحبت و قرابت استدلال كردند اميرمؤمنان على عليه السلام مى‌خواهد با سخن خودشان دليلشان را باطل كند. نخستين بيت شعرى كه سيد رضى در ذيل اين كلام پرمعنا به آن حضرت نسبت داده و در بسيارى از كتب تاريخ و شعر و ادب نقل شده است اشاره به داستان سقيفه است كه به اصطلاح گروهى از صحابه به مشورت نشستند و ابوبكر را به خلافت منصوب نمودند در حالى كه اگر منظور آنها شوراى صحابۀ پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله بوده است اكثريت قاطع صحابه غايب بودند شورايى بود بسيار محدود و شتاب‌زده كه با نقشۀ قبلى ترسيم شده بود. امام عليه السلام مى‌فرمايد: به فرض اين‌كه خلافت نياز به نص پيغمبر از سوى خداى متعال نداشته باشد و از طريق شورا انجام شود شوراى سقيفه هرگز صلاحيت براى اين كار نداشت. بيت دوم اشاره به استدلالى است كه عمر در برابر طايفۀ انصار داشت. آنها گفتند: ما براى خلافت پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله شايسته‌تريم و به فرض كه اصرار داشته باشيد شما هم در خلافت سهيم باشيد يك نفر از سوى ما و يك نفر از سوى شما امر خلافت را