eitaa logo
صالحین تنها مسیر
219 دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
6.7هزار ویدیو
267 فایل
جهاد اکبر، مبارزه با هوای نفس در تنها مسیر آرامش کاری کنیم ورنه خجالت براورد روزیکه رخت جان به جهان دگر کشیم خادم کانال @Yanoor برایم بنویس tps://harfeto.timefriend.net/16133242830132
مشاهده در ایتا
دانلود
-یکی از نکاتی که بعضی از خوبان خیلی بهش معتقدند و بعد آیات قرآن هم اشاراتِ فراوانی دارند به این حرف و به این معنا 👈اون هم این‌که کسی با درس اخلاق درست نمیشه. رابطه‌ات را با خدا درست کن، اخلاقت درست میشه.✅ - ازش بترس مثل جوجه رو زمین راه میری -. واعظ بيروني ممكن است، كتابي بنويسد، يا سخني بگويد👈 كه ما آن را مطالعه كنيم يا بخوانيم، اگر خوانديم 👈ممكن است از جلوی چشم بگذرد - و اگر شنيديم👈 ممكن است از مسير گوش عبور كند؛ اما آنچه از دل برمي‌خيزد، دلمايه مي‌شود در درون اثر دارد، 👈انسان بايد حرف واعظ خودش را بشنود، 👈 در درون ما واعظي هست؛ منتها ما نبايد اين واعظ را خفه كنيم، 👈 اين «نفس لوّامه» از همين باب است✅ ، كه خدا به «نفس لوّامه» سوگند ياد كرده است.🍃 اينكه مرتب ما را ملامت مي‌كند 👈كه چرا آن حرف را زدي، 👈چرا آن كار را كردي، 👈 چرا آن غذا را خوردي، اين واعظ است 🍃اگر سخني ما را جذب كرد، جاذبه داشت، 👈ما مجذوب او شديم، دلربايي كرد، او مي‌شود واعظ. 🤗 💐فرمود: اگر كسي در درونش چنين واعظ و نيروي جاذبه باشد، اين به مقصد مي‌رسد و خداي سبحان او را حفظ مي‌كند.⚘🌷 به نفس لوامه در درونمون خیلی توجه کنیم خیلیییییی. بهش بها بدیم اونوقت رشد می‌کنه رشد که کرد ،به مقامات بالا میرسیم ان شاءالله ⚘⚘⚘⚘⚘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑 گلایه آیت الله اعرافی امام جمعه قم از حواشی جشنواره فیلم فجر: عذر خواهی‌ها در حد حرمت شکنی‌ها نبود.سلام خدا بر علمای مجاهدی که آبرویی کسب نموده از دین را به پای اسلام می ریزند.
💐 عمری در آرزوی وصال تو، سوختیم# با یاد آفتاب جمال تو، سوختیم#🌹 ما را اگر چه، چشم تماشا نداده اند# ای غایب از نظر، به خیال تو سوختیم#🌹 السلام علیک یا وارث الاولیاء(عج). صلوات 💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چه روزها که یک به یک غروب شد، نیامدی چه اشکها که در گلو، رسوب شد نیامدی تمام طول هفته را در انتظار جمعه ام دوباره صبح، ظهر، نه، غروب شد نیامدی...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ برسد کاش همین حین ، همین جا ، فی الفور برسداز ره وحال ِدل ِماخوب شود ..🤍🦋..
کنترل خانواده ۴.m4a
5.09M
۴ نوع دوم از پدران 🇮🇷بسم رب الشهداءوالصدیقین🇮🇷 نوع اول پدران👈 پدران بی تفاوت بود که مطالبی عرض شد نوع دوم 👈 پدران فرزند سالار بود که مباحثی رو باهم خوندیم الان بپردازیم به ایراد این نگاه✅ تو این نگاه؛ پدر بودن یعنی فقط ابراز محبت و عاطفه و لبخند😖 این نوع جایگاه پدر بودن با روایات ما سازگاری نداره
صالحین تنها مسیر
#کنترل_خانه ۴ نوع دوم از پدران 🇮🇷بسم رب الشهداءوالصدیقین🇮🇷 نوع اول پدران👈 پدران بی تفاوت بود که م
گاهی لازمه که یک پدر به عنوان بزرگ تر و راهنما به فرزندانش خطاب کنه👌 و فصل الخطاب، تصمیات و خواسته های او باشه این نوع نگاه که به فرزند سالاری شناخته میشه بیشتر در بین کسانی که دچار تک فرزندی هستن رواج داره😐 البته فرزندانی هم که اخر هستن تقریبا روی اونا هم چنین نگاهی میشه کرد چرا چون فرزند تنهاست و یا به سختی و با هزار دعا و درمان بچه دار شدن😖 بخاطر همین نسبت به او و خواسته هاش بیش از حد با مهربانی و عاطفه برخورد می کنن😕 و کوچک ترین سختی رو به کودک نمیدن این دسته از والدین کنترل خونه رو معمولا دست بچه ها میدن و همه چیز بر اساس نظر فرزندان انجام میشه😒 فرزند از همون اول سالار بار میاد حالا شما خونواده ای رو تصور کنید که قراره در اینده تشکیل بشه😍 دختری که امروز با نظام فرزند سالاری تربیت میشه بنظر شما ۲۰ سال اینده بره خونه شوهر میتون دوووم بیاره؟؟؟ یا همین طور پسری که با این شکل تربیت شده😐 فقط بدونید که اگه دو تا سالار باهم ازدواج کنن نمی تونن زیر یه سقف دوووم بیارن❌ صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام اللهم صل علی محمد و آل محمدوعجل فرجهم التماس دعای فرج و شهادت👌🌷✋ ان شاءالله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
═════᪥●♥️⃟ ᪥ ⃟●﷽♥️᪥════ هیچ کس به من نگفت که ... طولانی شدن غیبت شما ، به خاطر نداشتن یار است و ما چقدر دیر دونستیم که خودمان هم می توانیم یار باشیم ؛ اصلا در فکرمان نمی گنجد که یاران تو از همین کره خاکی و تعدادی از آنها از همین خاک ایرانند ... اگر می دونستیم که یاران شما ... همه منتظر شما هستند ؛ گناه در زندگیشان راهی ندارد ؛ اخلاقشان ستودنی ست ؛ و ما نیز هم ... گناه نمیکردیم اما ندانسته به سمت گناه رفتیم و با غرورهای نابجا دچار بداخلاقی هایی شدیم که نمی باید ... اما متوجه شدیم اگر الان نیز هم شروع کنیم قبولمان می کنی مهر خادمی بر پیشانیمان می زنی که خادم تو ، ارباب عالم است ... خوشحال شدیم و امیدوار که ... بیش از ۳۱۳ نفر یار خواهی داشت ؛ در دسته ها بعدی که برای یاری شما قیام خواهند کرد ... سال ها منتظر سیصد و اندی مرد است آن قدر مرد نبودیم که یارش باشیم ═════♥️᪥᪥ 💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👌 دو کلام حرف خودمانی درباره دولت آقای رئیسی 🔰دولت ایراد دارد ؟ بله 🔰دولت عالی هست و بی نقص؟ خیر 🔰از همه کارهای دولت راضی هستید؟ خیر 🔰 آیا دولت به همه وعده هایی که داده عمل کرده؟ خیر 👈👈پس چرا طرفدار دولت هستید و به منتقدین اعتراض دارید؟ ✅ اما جواب: اولا هیچوقت نگفتیم دولت همه جوره خوب است و جای نقد ندارد، اما باید کمی زرنگ باشیم و فرق بین نقد و تخریب را بدانیم. 👈 نه حرف من ، نه حرف شما، برگردیم به حرفهای رهبری درباب ادب و شیوه نقد کردن دولت که در پست https://eitaa.com/ma_va_o/12250 مقداری از بیانات ایشان را آوردیم. 🔸حال شما نگاه کنید به برخی کانال هایی که داعیه انقلابی گری و تبعیت از رهبری دارند، ببینید چطور زبان به تخریب دولت گشوده اند و نام این کار خود را نقد هم گذاشته اند!!! کدام نقد؟ 👈👈آیا طبق بیانات رهبری نقد کرده اند؟👉👉 پس چرا حتی یکی از کارهای مثبت دولت را نمی گویند؟ وقتی مدام بد کسی را بگویی و هیچ از خوبی نگویی، نام این کار تخریب است و حرام، نه نقد حلال ! 👌اما چرا ما کمتر نقدهای دولت را می گوییم دلیل❓❓ 🌀 امروز دولت محترم که واقعا رویه انقلابی دارد و کسی نمی تواند آن را انکار کند، با سه دسته مخالف سرسخت و جدی روبروست 1️⃣ ضدانقلابها که دشمن همیشگی هر دولت انقلابی ای هستند ( حرفهای روح الله زم که می گفت نباید بگذاریم رئیسی روی کار بیاید را فراموش نکنیم) 2️⃣اصلاح طلبان و کارگزاران و... که با تفکر انقلابی مشکل دارند و هم اکنون با سانسور و تقطیع ، شدیدا در حال تخریب دولت هستند 3️⃣افردی که داعیه انقلابی گری دارند اما به خاطر اینکه دولت محترم حرف آنها در قضیه و این و آن گوش نداده ، کینه شدیدی از دولت دارند و در پوشش نقد در حال تخریب دولت هستند و همانطور که با بیانات رهبری مقایسه فرمودید هیچ بویی از توصیه ها و دستورات رهبری در نقدهای آنان نیست. حال شما بفرمائید اگر ما هم زبان به نقد همه جانبه دولت بگشاییم و چیزی از خوبی های دولت نگوییم، چگونه مردم به انقلاب و جریان انقلاب امیدوار باشند ؟ چگونه در انتخابات های بعدی به مردم بگوییم به جریان انقلابی رای دهید؟ اما وقتی شما در کنار نقد منصفانه ، خوبی ها و نکات مثبت را هم بگویید و دلایل اینکه دولت نتوانسته در برخی جاها خوب عمل کند را برای مردم تشریح کنید، قطعا روحیه امید در دل مردم زنده خواهد ماند و این همان چیزی هست که رهبری معظم بارها و بارها از ما خواسته که به مردم امید دهیم. 💠 شمایی که تا همین چند ماه قبل به مردم میگفتی به این دولت رای دهید و الان شدیدا در حال کوبیدن دولت هستی، چطور میخواهی در انتخابات های آتی دوباره به مردم بگویی به جریان انقلاب رای دهند؟ جواب مردم به این درخواست شما این است : خودت که مبلغ رای به این جریان بودی، حالا شدی مخالفش، من دیگر برای چه دوباره به این جریان رای دهم ؟ 👌اما وقتی خوبی ها را هم در کنار نقدها بگویید آن وقت دلیل محکم دارید که چرا دوباره دارید جریان انقلاب را در انتخاباتهای بعدی تبلیغ می کنید 💠 آنانی که داعیه انقلابی گری دارند و مدام در حال تخریب دولت هستند، آیا به فراز پایانی سخنان رهبری در جمع فعالان اقتصادی هم رجوع کرده اند که آنجا حضرت آقا فرمودند دولت مردان واقعا در حال کار هستند ؟ 👌ما از این دولت حمایت می کنیم ، چون هم روحیه انقلابی گری در آنان می بینیم و هم روحیه فساد ستیزی ، مشکلاتی هست ولی حرکات خوبی هم شده، اما وقتی دشمن شبانه روز در حال کوبیدن دولت هست، آیا منصفانه است که ما هم همصدا با آنان شویم ؟ ❇️کمی تدبیر و عقلانیت هم بد نیست، نقد بکنید ، اما خوبی ها را هم بگویید تا فرق باشد میان زبان نقد انقلابی با زبان نقد دشمن ✍️ احسان عبادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ خدا گر ز حکمت ببندد دری ز رحمت گشاید در دیگری ✍تنها بازمانده یک کشتی شکسته به جزیره کوچک خالی از سکنه‌ای افتاد. او با دلی لرزان دعا کرد که خدا نجاتش دهد. اگرچه روزها افق را به دنبال یاری‌رسانی از نظر می‌گذراند اما کسی نمی‌آمد. سرانجام خسته و از پا افتاده موفق شد از تخته پاره‌ها کلبه‌ای بسازد تا خود را از عوامل زیان‌بار محافظت کند و دارایی‌های اندکش را در آن نگه دارد.روزی که برای جست‌وجوی غذا بیرون رفته بود، به هنگام برگشت، دید که کلبه‌اش در حال سوختن است و دودی از آن به آسمان می‌رود. متأسفانه بدترین اتفاق ممکن افتاده و همه چیز از دست رفته بود. از شدت خشم و اندوه درجا خشکش زد و فریاد زد: خدایا چطور راضی شدی با من چنین کاری کنی؟صبح روز بعد با صدای بوق کشتی‌ای که به ساحل نزدیک می‌شد، از خواب پرید. یک کشتی‌ آمده بود تا نجاتش دهد. مرد خسته، از نجات‌دهندگانش پرسید: شما از کجا فهمیدید من در اینجا هستم؟آن‌ها جواب دادند، ما متوجه علائمی که با دود می‌دادی، شدیم. به یاد داشته باش:اگر کلبه‌ات سوخت و خاکستر شد، ممکن است دودهای برخاسته از آن، علائمی باشد که عظمت و بزرگی خدا را به کمک می‌خواند.و فراموش نکنید هیچ کار خدا بدون حکمت نیست. 🌹🌹 شبتان نورانی ✨✨
شیخ رجبعلی نکوگویان (خیاط) (ره) همه کارها باید برای خدا باشد حتی خوردن و خوابیدن... اگر این استکان چای را به قصد خدا بخوری، دل تو به نور الهی منور می شود... ولی اگر برای حظ نفس خوردی، همان می شود که خواسته بودی... هر شب قبل از خواب اعمالمان را کنیم. این پست هر شب تکرار می شود یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (علیه السلام) و حضرت نرجس (سلام الله علیها) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (ارواحنا فداه) ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیه الله فی ارضه به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صالحین تنها مسیر
رمان #پلاک_پنهان قسمت 0⃣9⃣ سمانه لیوان شربت را برداشت و به طرف اتاق کمیل رفت ،در زد و وارد اتاق ش
"رمان قسمت1⃣9⃣ سمانه اماده از اتاق صغری بیرون امد. ــ بریم کمیل ــ بریم خانم سمیه خانم سمانه را در آغوش گرفت و گفت: ــ کاشکی میموندی ــ امتحان دارم باید برم بخونم ــ خوش اومدی عزیز دلم به سمت صغری رفت واو را در آغوش گرفت ــ خوش اومدی زنداداش ــ دیوونه بعد از خداحافظی سوار ماشین شدند تا کمیل او را به خانه برساند. باران می بارید و جاده ها خلوت و لغزنده بودند،سمانه با نگرانی گفت: ــ جاده ها لغزندن کاشکی با آژانس برمیگشتم از فشار دستی که به دستش وارد شد به طرف کمیل برگشت،کمیل با اخم گفت: ــ مگه من مردم تو با آژانس اینموقع بری خونه ــ اِ این چه حرفیه کمیل،خب جاده ها لغزندن ــ لعزنده باش... کمیل با دیدن صحنه روبه رویش حرفش را ادامه نداد سمانه کنجکاو مسیر نگاه کمیل را گرفت با دیدن چند مردی که با قمه دور پیرمردی جمع شده بودند ،از وحشت دست کمیل را محکم فشرد،کمیل نگاهی به او انداخت و گفت: ــ نگران نباش سمانه من هستم سمانه چرخید تا جوابش را بدهد اما با دیدن کمیل که کمربند ایمنی خود را باز میکرد،با وحشت به بازویش چنگ زد و گفت: ــ کجا داری میری کمیل کمیل نگاهی به چشمان وحشت زده ی سمانه انداخت،بازوانش را در دست گرفت و آرام و مطمئن گفت: ــ سمانه عزیزم،آروم باش،چیزی نیست تو بمون تو ماشین ــ نه کمیل نمیری ــ سمانه عزیزم ــ نه نه کمیل نمیری و دستان کمیل را محکم در دست گرفت،کمیل نگاهی به پیرمرد انداخت نمیتوانست بیخیال بنشیدند،دوباره به سمت سمانه چرخید تا با اون حرف بزند اما با صدای داد پیرمرد ،سریع جعبه ای از زیر صندلی بیرون اورد و اسلحه کلتش را برداشت،سمانه با وحشت به تک تک کارهایش خیره شده بود. کمیل سریع موقعیت خودش را برای امیرعلی ارسال کرد و به سمانه که با چشمان ترسیده و اشکی به او خیره شده بود نگاهی انداخت دستش را فشرد و جدی گفت: 🌹نویسنده:فاطمه_امیری ادامه‌ رمان
"رمان-پنهان قسمت2⃣9⃣ ــ سمانه خوب گوش کن چی میگم،میشینی تو ماشین درارو هم قفل میکنی، هر اتفاقی افتاد سمانه میشنوی چی میگم هر اتفاقی افتاد از ماشین پایین نمیای فهمیدی،اتفاقی برام افتاد هم سمانه با گریه اعتراض گونه گفت: ــ کمیل کمیل با دیدن اشک های سمانه احساس کرد قلبش فشرده شد،با دست اشک هایش را پاک کرد و گفت: ــ جان کمیل،گریه نکن.سمانه دیدی تیکه تیکه شدم هم از ماشین پایین نمیای،اگه دیدی زخمی شدم میشینی پشت فرمون و میری خونتون حرفی به کسی هم نمیزنی قبل از اینکه سمانه اعتراضی کند،در ماشین را باز کرد و سریع از ماشین پیاده شد سمانه با نگرانی به کمیل که اسلحه اش را چک کرد و آرام به سمتشان می رفت نگاه‌کرد. کمیل اسلحه اش را بالا آورد و با دیدن سه مردی که قمه و چاقو در دست داشتند و پیرمرد را دوره کرده بودند نشانه گرفت،و با صدای بلندی گفت: ــ هر چی دستتونه بزارید زمین سریع هرسه به سمت کمیل چرخیدند،کمیل تردید را در چشمانشان دید، دوباره اخطار داد: ــ سریع هر چی دستتونه بزارید زمین سریع هر سه نگاهی به هم انداختند،کمیل متوجه شد از ارازل تازه کار هستند و کمی ترسیده اند. یکی از آن ها که نمی خواست کم بیاورد،چاقوی توی دستش را به طرف کمیل گرفت وگفت: ــ ماکاری باتو نداریم بشین تو ماشینت و از اینجا برو،مثل اینکه جوجه ای که تو ماشینه خیلی نگرانته کمیل لحظه ای برگشت و به سمانه که با چشمان وحشت زده و گریان به او خیره شده بود نگاهی انداخت،احساس بدی داشت،از اینکه سمانه در این شرایط همراه او است نگران بود،با خیزی که پسره به طرفش برداشت،سمانه از ترس جیغی کشید اما کمیل به موقع عقب کشید و کنار پایش تیراندازی کرد. می دانست با صدای تیر چند دقیقه دیگه گشت محله به اینجا می آید،سمانه از نگرانی دیگر نتوانست دوام بیاورد و سریع از ماشین پیاده شد،باران شدیدتر شده بود و لباس های سمانه کم کم خیس شدند،کمیل با صدای در ماشین از ترس اینکه همدستای این ارازل به سراغ سمانه رفته باشند،سریع به عقب برگشت اما با دیدن سمانه عصبی فریاد زد: ــ برو تو ماشین سمانه که تا الان همچین صحنه ای ندیده بودنگاهش به قمه و چاقو ها خشک شده بود. 🌹"نویسنده : ادامه‌ دارد....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا